eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.2هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
203 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_دویست_و_شصت_و_دو حاجی بلند شد چندقدمی راه رفت، بعد کنار م
وقتی به رئیس گفتم ظاهرا با ما کاری داشتید، نگاهی به حاج کاظم کرد، بعد نگاهی به من کرد گفت: _میگم بهتون. عجله نکنید. فنجون قهوه رو گرفت چند قُلُپ خورد، به حاج کاظم گفت: «وضعیت چطوره؟» حاج کاظم گفت: «همه چیز تحت کنترله.. به محض دستور شما عاصف عبدالزهراء و تیمش وارد مرحله دستگیری میشن.» من که سرم پایین بود، با این حرف یه هویی عین برق گرفته ها نگاهی به هردوتاشون کردم گفتم: «ببخشید میتونم بدونم چی شده؟» دلیل این سوالم این بود که من معاونت اطلاعات و عملیات ضدجاسوسی بودم، پس همه چیز باید از فیلتر من رد میشد.. بخصوص عملیات ها و... ! حالا درست بود چندروزی نبودم، اما... حاج کاظم گفت: _پایین صحبت کردیم باهم درموردش. +آها ! برای اون موضوع؟ _بله. رییس اومد وسط صحبت گفت: _پس درجریانی. خب خوبه! میخوام درمورد این کِیسِ بسیار مهم که هادی هست صحبت کنیم و تحلیلش کنیم. میخوام شما حرف بزنی آقاعاکف! +چی بگم حاج آقای (.....) ! رییس شمایی! اما اینطور که حاج کاظم امروز گفت، حاج هادی یکی از کسانی بود که باعث شد عطا «رجوع شود به مستند داستانی امنیتی عاکف سری دوم» وَ اون تیمش در پرونده مربوط به پی ان دی، خلل ایجاد کنند، شبکه سازی کنند، همسر من و مادرم و بدزدند و... ! _درسته. +یه چیزی که برام سواله این هست، اونم این که چرا حاج هادی وارد این بازی شد و داخل زمین دشمن حرکت کرد. حاج کاظم بهم گفت اخیرا به اسنادی رسیدید که 3 سال هست این آدم داره با سرویس دشمن همکاری میکنه. این بازی دقیقا چطور شروع شد؟ رییس فنجون قهوه ش و گذاشت روی میز، کمی روی مبل جابجا شد، دستی به محاسنش کشید و عمامش و از روی سرش برداشت، دستی به موهای سرش کشید، لب و لوچش و با دستمال خشک کرد، بعد نگاه عاقل اندر سفیهانه ای به من انداخت گفت: _ببین عاکف جان، این که ما دیر متوجه شدیم دلیلش این بود هادی به شدت تیز و زیرک بود. همونطور که خودت می دونی آدم هایی که در بخش ضدجاسوسی کار میکنند اونم در حد ریاست، آدم های به شددددتتتت نخبه ای هستند، وَ از خودشون در هیچ کجا ردی باقی نمیگذارند. چه برای دوست، چه برای دشمن! هادی هم دقیقا همین بود. هییییییچ ردی از خودش باقی نمیگذاشت. بنا بردلایلی چندوقت زیر نظر گرفتیمش اما به چیزی نرسیدم. شاید چندماه روش کار کردیم اما خبری نشد. +چطور؟ رییس مکث کوتاهی کرد گفت: _من با هادی رفاقت دیرینه ای داریم.. کاظم هم همینطوره.. باهاش رفت و آمد دیرینه ای داره.. ما همه از جوونای انقلاب و جبهه و جنگیم. از اون زمان باهم رفیق بودیم. راستش عاکف جان، مدت ها بود همسر هادی رو توی مهمونی ها یا اینطرف اونطرف که میدیدم، بهم میگفت آقای (.....) به این شوهرمون هادی یه کم مرخصی بدید کنار ما باشه! من تعجب میکردم اما چیزی نمیگفتم.. دلیل تعجبم این بود که هادی طی یکسال اخیر مرخصی های زیادی میرفت.. اگر خاطرت باشه این چندماه هم بارها در کمیته سه نفره شما و حاج کاظم و حاج هادی، هادی خان گاهی حضور نداشت. +دقیقا ! درسته! _ یه روز تصمیم گرفتم از معاون خودم کاظم گرفته تا ریاست چندتا از بخش ها رو طی دو روز به مرخصی بفرستم. کاری که کردم این بود، به هادی مرخصی بیشتری دادم که 4 روز بود. همزمان با این مرخصی الکی که دلیل داشتم برای اون، وَ دلیلش هم هادی بود، یه روز زنگ زدم به مادر بچه هام... صحبت رئیس که به اینجا رسید حاج کاظم اومد وسط صحبت حاج آقای «...» به شوخی خطاب به من گفت: «آقا عاکف، منظور حاجی از مادر بچه هام، همون حاج خانومشونه! شما درجریان باش.» رییس قهقه ای زد ادامه داد گفت: _آره.. به قول کاظم، حاج خانوممون! آره عاکف جان داشتم میگفتم، به حاج خانوممون گفتم خیلی سر زده با یه بهانه ای که مثلا داشته از اون مسیر رد میشده بره خونه هادی یه سری بزنه ! حاج خانوم ما هم رفت اونجا.. بین مسیر بهش زنگ زدم گفتم وقتی رفتی یه سراغی هم از هادی بگیر ببین کجاست! خانوم ماهم بی خبر بود که موضوع چیه، برای همین گیر داد چرا من باید برم این حرف و بزنم، مگه رفیقت نیست.. خلاصه! طبق معمول پیچوندیمش! خانومم رفت و بعد از دوساعت زنگ زد گفت خانوم هادی میگفت 4 روز رفته ماموریت! اونجا بود که دو زاریم افتاد هادی یه ریگی به کفشش هست. +عجب !! _آره! اینطور شد. مدت ها زیر نظر بود، اما نتونستیم ازش چیزی بکشیم بیرون ! اما خب سر پرونده اخیر حسابی دستش رو شد! هادی دوبار با نسترن در لواسان دیدار داشت. دقیقا همون زمان هایی که در کمیته شما حضور نداشت. +پناه بر خدا !! پس حدسم درست بود! _تو خیلی خوب تونستی از پسش بر بیای! اگر دلائلی داری که جرم هادی رو بیشتر از این اثبات میکنه در اختیارمون بزار!