خیمهگاه ولایت
#خاطرات_امیر_عبداللهیان #پارت_شانزده زمانی کتاب خانم کلینتون از دوران مبارزات انتخاباتی با آقای تر
#خاطرات_امیر_عبداللهیان #پارت_هفدهم
تلاش آمریکا برای مدیریت بحران
مطالعه رفتار آمریکایی ها در آن مقطع نشان میدهد که آنها از تحولات منطقه و حرکت خودجوش مردمی ناراضی بودند و تلاش کردند حوادث مصر را مدیریت کنند. اما درهرجا که وارد عمل شدند، تحولات دیگری شکل گرفت و اوضاع کنترل نشد.
درموارد دیگر هم کم و بیش همین مشکل وجود داشت. ارزیابی آمریکایی ها این بود که در همه ی منطقه حرکت مردم به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر آموزه های اسلامی یا گفتمان اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی ایران است.
علائم وجود این تحلیل نزد آمریکایی ها گاهی در سطح رسانه ها آشکار و گاهی پیام هایی برای جمهوری اسلامی ایران ارسال میشد که چنین محتوایی داشت. این امر درحوزه گفتگوهای دیپلماتیک هم مشهود بود. برآیند این ها نشان میداد آمریکایی ها چنین تحلیلی دارند و درمقابل آن یک طراحی پیچیده انجام داده اند. آنها فکر میکردند اگر مدل بدون خشونت که براساس آن سران مستبد کشورها پشت سرهم سقوط میکنند و کسانی از طریق انتخابات دموکراتیک یا شعار اسلام خواهی قدرت را به دست میگیرند، تغییر نکند، دیگر ملت های منطقه هم تحت تاثیر قرار خواهند گرفت.
این امر از نگاه آنها خطر بزرگی بود. پس باید هزینه تغییر رژیم های متحد آمریکا را برای مردم منطقه بالا میبردند و به آنها میفهماندند که هرگونه تغییر در رژیم های سیاسی کشورشان هزینه زیادی دارد و برابر با ناامنی طولانی است.
براین اسلاس تحریکاتی انجام دادند تا انقلاب ها به خشونت لجام گسیخته منجر شود. طوری که وقتی مردم مصر محاسبه میکنند، پیش خود بگویند در زمان حسنی مبارک «متحد آمریکا و اسراییل» اگر هیچ نداشتیم، دست کم امنیت داشتیم. مردم کشورهای دیگر هم به همین نتیجه برسند و دچار تردید شوند. البته این الگو درمورد سوریه متفاوت بود و اینگونه تبلیغ میکردند که اگر بشار اسد برود، برای سوریه رفاه و امنیت می آورند.
از طرف دیگر آمریکایی ها در دهه های اخیر نشان داده اند که وقتی امور مطابق میلشان پیش نمیرود، از طریق ایجاد آشفتگی و به هم ریختگی سیاسی و اجتماعی، منافعشان را دنبال میکنند. رواج هرج و مرج در عراق و حتی اقدامات تروریستی مدیریت شده توسط آمریکا این هدف را دنبال میکرد که مردم عراق به تنگ بیایند و نهایتا بگویند امنیت برای ما مهم تر است و چون آمریکا میتواند امنیت ما را تامین کند، پس تابع آمریکا و خواسته آنها شوند.
ولی واقعیت این است که آنها شناخت دقیقی از منطقه نداشتند و شرایط را درست محاسبه نکرده بودند. وقتی آمریکایی ها پس از ورود به عراق با زمین سفت و محکم و محیط دشوار و ناهمواری روبرو شدند که اساسا با تصورات و محاسبات تئوریک آنها متفاوت بود، قدری اوضاع را درک کردند.
آمریکایی ها در چهارچوب همین تحلیل، از فروردین 1390 کلید آغاز درگیریها در سوریه را زدند تا پس از ایجاد درگیری، هرج و مرج و ناامنی ، بگویند سوریه هم نیازمند اصلاحات است و در ذهن مردم حس نیاز به آمریکا و امنیتی که فقط او میآورد ایجاد کنند. اما به نظر میرسد طراحان این برنامه مرتکب اشتباه بزرگی شدند. زیرا از همان لحظه اول برای اینکه در سوریه موج ایجاد کنند، با درگیری مسلحانه کار را آغاز کردند.