※ بسته محتوایی ویژه « ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها »
• صفحه ویژه مناسبتی حضرت زینب سلاماللهعلیها در وب سایت مدیا منتظر، آماده است برای استفاده تمام عزیزانی که یا برای بهره گیری معنوی و یا برای تأمین محتوای صفحات اجتماعی خود بدنبال محتوای مناسب این مناسبت میباشند.
کلیک کنید:
media.montazer.ir/tag/حضرت-زینب-سلام-الله-علیه/
• آدرس این صفحه در سایت منتظر / مدیا منتظر / مناسبت ها / مناسبتهای مذهبی / حضرت زینب سلاماللهعلیها می باشد.
@ostad_shojae | montazer.ir
4_5949505547299458731.mp3
8.54M
#صحیفه_سجادیه_جامعه
🎧قرائت استدیویی دعای ۳۳
عاقبت بخیری در کارها
با صدای: محمود معماری
※ دعایی برای رفع تمام ترسها و بلاهایی که مانع عاقبتبخیریمان هستند!
هم متن دعا و هم صوت دعا در لینک زیر:
blog.montazer.ir/دعای-سی-و-سه-در-عاقبت-به-خیری-در-کارها/
🎼 تولید شده در «استودیو موسیقی انسان تمام»
@ostad_shojae
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو برایم دار و نداری...
❥࿐჻ᭂ⸙🕊⸙჻ᭂ࿐❥
🆔@kheymehGaah
♨️ مشارکت در کمک به #جبهه_مقاومت، با چاشنی #جهاد_تبیین
✍🏻 حضرت آیتالله خامنهای: «... بر همهی مسلمانان فَرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند.»
🗓 ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
✅ اندیشکده راهبردی سعداء در نظر دارد بسته pdf کتب داخل پوستر را با #تخفیف_ویژه در اختیار خریداران قرار دهد و #تمام_مبلغ گردآوری شده را صرف #جبهه_مقاومت نماید
💳 قیمت پک، بدون تخفیف: ۳۰۰ هزار تومان
با تخفیف ویژه: ۱۵۰ هزار تومان
🆔 جهت دریافت شماره حساب، به آیدی زیر پیام بدهید
@soada_shop2
🛑 تاریخ پایان مشارکت در این طرح: ۲۰ آبان ماه
______________________________________
👥 سعداءپلاس|معرفی آثار 👇
@soada_shop
بسم الله الرحمن الرحیم
ستارهٔ دنبالهدار من، یحیی
✍🏻پرستو علیعسگرنجاد
من فکر میکردم این آخرین پلان از زندگی توست.
فکر میکردم اینجا دیگر ته ماجراست.
سقف خانهٔ یکی از هموطنهات را، مثل تن یلهٔ پهلوانی شکستهاستخوان، روی سرت آوار کردهاند. جمجمهات شکسته، پیشانیات که اقلّ کم روزی پنج نوبت به خاکساری به زمین میچسبید، ترک خورده، دندانهای سفیدت لبپر شده، بعد، کفتارها تن مهیب آوار را از روی تو کنار زدهاند تا خلوتت را تماشا کنند. ببینند حالا که تن شیر شرزهٔ غ…زه سرد شده، در جیبهایش چه پیدا میکنند. این مرد از جهان چه را برای انس با دستهاش برگزیده یعنی؟
من سادهدل بودم آقایحییجان! فکر میکردم تو با یک منتوس و اوربیت در جیبهات، دهان خوشبو میکردی که بزرگترین کلمهها را بگویی، درشتترین خط و نشانها را بکشی، روشنترین دعاها را بخوانی. با یک منتوس و اوربیت؟! از همینها که ته کیف من هم هست؟ ته جیب تو کجا و ته دل من کجا…
قصهٔ تو را در صفحهام سر انداختم، رجبهرج سالهای عمرت را به سرانگشت حوصله از هم شکافتم، هایلایت «قصهٔ یحیی» درست کردم که تو را بلد شویم. هنوز هم سردرِ خانهام هست. من اشتباه کردم که فکر کردم میتوانیم تو را بلد شویم آقایحییجان!
دشمنت، تباهترین آدمهایی که از بد روزگار معاصرشانیم، خطایم را گوشزد کرد. یک گزارش سه خطی بیرون داد: «بنا به گزارش پزشکی قانونی، یحیی و همراهانش سه روز آخر عمرشان را گرسنه سرکردهاند و چیزی نخوردهاند».
گزارش پزشکی قانونی معدهٔ خالی تو را که با چاقویی عبری شکافته شده، گذاشت جلوی چشمهای بیارادهٔ من که یک روز روزه میگیرم دلم همهٔ خوراکیهای خوشمزهٔ دنیا را هوس میکند.
گزارش پزشکی قانونی گفت بیا بدبخت! بیا ترجمان منتوس و اوربیت را بخوان. بفهم از سر سیری خوشبوکنندهٔ دهان گوشهٔ لپش نمیانداخته، که میخواسته دلضعفه را به نرمهقند آبنباتی مهار کند، باشد که پاهایش به فرمانش باشند و بدوند، که دستهای چاکخوردهاش حرفگوشکن باشند وقتی در لحظات آخر تصمیم میگیرد چفیه را روی صورت بکشد که شناسایی نشود و افتخار زندهگرفتنش را نصیب آن نکبتها نکند، حتی با اینکه میدانست اگر بفهمند او روی آن مبل نشسته، ماشه را نمیچکانند…
این آخرین برگ از زندگی تو نیست!
حالا دیگر فهمیدهام این گزارش سهخطی هم آخرین پلان زندگیات نیست.
تو دنبالهداری یحیی! تو زندهکنندهای!
باید بنشینم ادامهٔ زندگیات را تماشا کنم. ببینم چطور درختان زیتون را از کفتارها پس میگیری، خود خودت، با دستی بازتر، با شاگردانی که به یاد تو یک منتوس گوشهٔ دهان میاندازند و قبلهٔ اولمان را از شبپرستان پس میگیرند.