من؟ بهم ریختهیِ گمشدهیِ امیدوارِ خستهیِ درحالِ
تلاشِ شکستخوردهیِ دلتنگِ بلاتکلیفِ سردرگمِ ساکتَم ،
من، متشکل از همین کلماتَم .
بهم گفت :
- آدمی که غمگینه بلندتر میخنده ،
برایِ همینه که این روزا بلند میخندی ؟
بهم گفت :
- دوستداشتنت عجیب است ،
در اوجِ خواستن رها میکنیُ در اوجِ
تنفر برایِ لبخندِ طرفِ مقابل تلاش میکنی .