بعد از رقصُ خوشحالیُ لبخندهایِ کشدار و شادیهایِ از تهِ دل، با آدمها که خداحافظی کرد، غم را از آن دورها میدید که در تاریکی با آغوشِ باز منتظرِ او بود.
رفتنها مرا غمگین میکند.
هر رفتنی که باشد، واژهیِ رفتن زشت، تلخ و دوستنداشتنیست..
حالا چه رفتنهایِ کوتاه چه رفتنهایِ طولانی، چه با لبخند بدرقهاش کنی چه با اشک، چه رفیقـي که به خانهیِ بخت میرود چه عزیزترینی که برایِ موفقیتـش از کشور برود.
در کل، این رفتنها مرا غمگین میکند، جهانِ ما پر از رفتنهاست، من متعلق به این جهان نیستم، مرا به جهانی ببرید که آمدنها، آغوشها، دیدارها، عشق، وفاداری و ماندن در آن باشد و خبری از رفتنها نباشد.
من از جهانِ پر از رفتنهایِ شما بیزارم..
6875910243.mp3
1.07M
با خستگی و یـأس چشماتُ باز میکنی و یک پیام
از یک اکانتِ آبی میبینی و بعد، یک ویس با کپشنِ:
برایِ لبخندت اولِ صبح.
پلی میکنی، آهنگِ موردعلاقتِ، ولی با صدایِ
صاحبِ اون اکانتِ آبی، بعد از شنیدنـش صدایِ خندههام تا خونهیِ اکانتآبی رسید..
خیآلِخوش .
‐ عربیـآت..
میخونه: مرا ابوسک و مرا اشمّک ، عینی انتَ
و روحی انتَ و دمی دمک، آنا حآیر وین اضمک؟
و من لبخند میزنم، بلاٰخره یک روز میرسد که ما هم عزیزِ قلبِ
کسی میشویم، آنقدر عزیز که ترسِ از دستدادنمآن را داشته باشد.
خدا برایِ آدمهایِ رفتنی چراغ قرمز روشن میکند و این بآر نوبتِ آدمِ ماندنی میشود، اگر آن روز رسید، قول میدهم برآیِ همیشه در جوارِ او بمانم ولَو غبارِ غمناک تمامِ زندگیاش را احاطه کرده باشد.
براٰیش صبر میکنم، قول میدهم..
الـلٰـهـمَّ اكـشِـف كُـربَـتـي و أستُــر عَـورتـي .
خداوندآ،
غمهایمرابرطرف
وعیبهایمرامستورساز
.
انتَ کَـهـفي حینَ تُعینَنی المذاٰهـب فـي سِـعَتـهـا..
تو پناهگاهِمنی،زمانیکهراههاباهمهوسعتـشاندرماندهامکنند.
بلاخره خرداٰد به پایان رسید.
اگر بخواهم این ماه را با چند کلمه توصیف کنم میشود دوندگیِ ناتمام، تلاشهایِ کثیر، ناامیدیهایِ پیدرپی، اشکهایِ لاینقطع، روزهایِ خاکستری و غبارِ غمی که روزهایمان را احاطه کرده بود.
و نتیجهگیریِ این بود که طولانیترین ماهِ سال فروردینِ سبز نیست، خرداٰدِ خاکستریِ نامهربونه.