🌹🍃علاقه عجیبی به شهید ابراهیم هادی داشت. همیشه سعی می کرد مانند ابراهیم باشد، تصویری از شهید هادی را جلوی موتورش و در اتاق خودش زده بود که بسیار بزرگ بود. با اینکه بعد از جنگ به دنیا آمده بود و چیزی از آن دوران را ندیده بود،
🔺ولی شهدا را خوب می شناخت.
📗🍃 کتاب سلام بر ابراهیم را بارها خوانده بود و مانند بسیاری از جوانان این سرزمین، می خواست ابراهیم را الگوی خود قرار دهد. نوع لباس پوشیدن و برخورد و گفتار و رفتار او همه دوستان را به یاد شهید ابراهیم می انداخت.
🔺او ابراهیم هادی از نسل سوم انقلاب بود.
⚪️🍃برخی دوستان به ما می گفتند ابراهیم هادی برای دوران جنگ بود. اما حالا دیگر دوران این حرفها تمام شده. اما جواب ما برای آنان، زندگی آقا هادی ذوالفقاری است. جوانی که زندگی اش، رفتار و اخلاقش برای ما درس شد.
🔺و نشان داد که خلق و خوی ابراهیم هادی را خوب فرا گرفته.
🔴🍃#شباهت_شهید_هادی_و_شهید_ذوالفقاری👇👇
🌷🍃یکی از دوستان شهید هادی می گفت: در یکی از واحدهای جبهه، در یک اتاق خلوت با ابراهیم صحبت میکردم. بحث در مورد مسائل جبهه و جنگ بود. کمی بعد صحبت به مسائل شخصی کشیده شد. ابراهیم گفت: پاشو برویم بیرون پیش بچه ها، اینجا چراغ بیت المال به خاطر ما روشن است
🔺و ما هم مشغول صحبت شخصی شده ایم و...
🌷#شهیدابراهیم_هادی رضوان الله علیه🌷
🌷🍃در راهرو لامپهایی داشتیم که شب هم روشن بود. هادی ذوالفقاری آنجا در سرما مینشست و درس میخواند. وقتی به او میگفتیم که چرا اینجا درس میخوانی؟! میگفت: من این درس را برای خودم میخوانم،
🔻🔻🔻
🔺درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق بیتالمال پرداخت میشود
استفاده کنم.
🌷#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری رضوان الله علیه🌷
https://eitaa.com/khoban72
⚪️🍃روح مان از بین رفته،
📌سرگرم بازیچهٔ دنیاییم!
🟢🍃خدایا تو هوشیارمان کن،
🌹🍃تو مرا بیدار کن..!
🌷#شهید مدافع حرم عباس دانشگر رضوان الله علیه🌷
💚🍃#حدیث_دل
https://eitaa.com/khoban72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃#شهید_همت ″دعا و سلام همهی بسیجیها به امام،″ را چگونه و از کجا
🌹🍃به ″امام خمینی رضوان الله علیه″ میرساند؟!
🟢🍃 سخنان شهید محمدابراهیم همت در خصوص فرمایشات امام خمینی رضوان الله علیه
🔺و پیروزی قریب الوقوع.
#رزمندگان_دفاعمقدس
#شهید_محمدابراهیم_همت
https://eitaa.com/khoban72
🚀کوله پشتیِ پر از گلوله آرپی جی۷ روی دوشش بود، که با اصابت ترکش
آتیش گرفت!
🔺نتونستن کوله رو ازش جدا کنن...
🌹🍃به بچه ها گفت شماها برید و بعد با چفیه دهنشو بست
🔺 تا عملیات لو نره...
🌷🍃با انفجار خرج آرپی جی۷ سوخت و ازش فقط کف پوتین ها
که نسوز بود باقی موند...
🌷دانش آموزِ شهید علی عرب رضوان الله علیه🌷
https://eitaa.com/khoban72
🌹🍃ویژگی اخلاقی شهید احمد عبداللهی
🟢🍃یکی از همسایه ها زباله هایش را خارج از وقت معین پشت در می گذاشت. این کارش باعث میشد زباله ها تا روز بعد در محل باقی بمانند و بوی بدشان
🔺همه را اذیت می کرد.
⚪️🍃احمد هر روز صبح، وقتی برای رفتن به محل کار از خانه خارج می شد، کیسه ی زباله ی آن همسایه را برمیداشت و آن را به محل مناسبی منتقل می کرد. این کار مدتی ادامه داشت، تا اینکه چند نفر از همسایه ها متوجه شدند و موضوع را به آن همسایه
🔺اطلاع دادند.
🔴🍃وقتی او با شرمندگی آمد تا عذرخواهی کند، احمد خیلی عادی و صمیمی گفت: اشکالی نداره. چیز مهمی نیست. من که باید تا سر کوچه برم، کیسه ی زباله ی شما رو هم
🔺با خودم می برم
🔻آدرس مزار شهید: گلزار شهدای کرمان
🌷#شهید_احمد_عبداللهی رضوان الله علیه🌷
https://eitaa.com/khoban72
🌹🍃سلام بر خوبان عزیز که نزد خداوند تبارک و تعالی مقرب هستید.
⚪️🍃به لطف و عنایت الهی کتاب سه دقیقه در قیامت به پایان رسید.
🌷🍃امیدوارم از آن بهره کافی و وافی برده باشید،
🌹🍃 ان شاء الله از امشب فایل صوتی خاطرات حماسه تپه برهانی را
🔺بارگذاری خواهم نمود.
🌸🍃بسیار زیبا و شنیدنی است، حتما گوش نمائید و ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.
🔺با تشکر
https://eitaa.com/khoban72
🌹🍃«حماسه تپه برهانی» یک سند تاریخی منحصر به فرد به شمار می رود؛ چراکه هیچ نوشته دیگری
🔺درباره این قسمت از عملیات «والفجر 2» وجود ندارد.
🥀خاطره «تپه برهانی» نوشته «سید حمید رضا طالقانی»
🟢🍃نویسنده درباره این کتاب می گوید: «عملیات والفجر دو که تپه برهانی، بریده ای از آن را روایت می کند، در تابستان سال 1362 انجام شد. من پس از دوره بستری و زمانی که سلامتی خود را به دست آوردم، نگارش تپه برهانی را شروع کردم. قصد من از این کار، چاپ کتاب نبود، بلکه ثبت و ضبط حماسه ای بود که رزمندگان گردان امام حسین(ع) آفریدند و این کار را یک تکلیف می دانستم؛ تکلیفی که به بهای از دست دادن فوز شهادت در راه خدا،
🔺بر عهده من گذاشته شده بود.
⚪️🍃کسی که تپه برهانی را مطالعه کرده، قطعاً تائید می کند که زنده ماندن من، با قواعد عادی و طبیعی جور در نمی آید. چطور ممکن است آدمی که هم از ناحیه مچ پا زخمی شده و هم رگ شریانی دست راستش قطع شده، خود را از یک پرتگاه پایین بیندازد و پانزده روز را در یک بیشه، بدون غذا و صرفاً با آشامیدن آب نهر و خوردن برگ های درخت مو، درحالی که زخم هایش چرکین شده و حتی کرم افتاده است،
🔺 سر کند و زنده بماند؟!
🔴🍃لذا من مشاهداتم را فقط از باب امتثال تکلیف نوشتم و جداً معتقد بودم و هستم که از شهادت در راه خدا محروم شدم تا عاشورایی را که روی تپه سوم تنگه دربندیخان عراق آفریده شد، روایت کنم،
🔺گرچه به اجر آن امیدوارم.»
🔻🔻🔻