eitaa logo
خوبان
651 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
34 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
15.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹روایتی زیبا از کرامت شهید مصطفی صدر زاده 🥀🤍بگو حواسم بهت هست...
35.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹کرامت عجیب یک شهید در میبد👆👆 🍃🌸شهیدی که در خواب در دستان مادرش تربت گذاشت 🥀🤍و بعد از بیداری تربت در دستان مادر شهید بود. 🕊🌹 احمد غفوری پور 🥀🤍شهدا شرمنده ایم
🕊🌹 🍃🌸بہ روایت همسر(غاده جابر) 2️⃣3️⃣ قسمت: سی و دوم 🍃🌸ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم اما او که خیلی شبها از گریه های مصطفی بیدار می شد ، کوتاه نمی آمد می گفت: اگر این ها که این قدر از شما می ترسند بفهمند این طور گریه می کنید، م🥀🤍گر شما چه مصیبتی دارید ؟ چه گناهی کردید ؟ خدا همه چیز به شما داده ، همین که شب بلند شدید یک است آن وقت گریه مصطفی هق هق می شد ، می گفت: آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را نکنم ؟ 🍃🌸چرا داشت با فعل گذشته به مصطفی فکر می کرد ؟ مصطفی که کنار او است ، نگاهش کرد ، گفت: یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمی بینیم ؟ مصطفی گفت: نه ! غاده در صورت او دقیق شد و بعد چشمهایش را بست ، گفت: باید یاد بگیرم ، تمرین کنم ، چطور صورتت را با چشم بسته ببینم . 🕊🌹 با مصطفی واقعاً عجیب بود ، نمی دانم آن شب واقعا چی بود ، صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و اسلحه اش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای تو راه ، مصطفی این ها را گرفت و به من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی 🥀🤍و بعد یکدفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا ، صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود ، کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یکدفعه خاموش شد 🍃🌸انگار سوخت من فکر کردم : یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش می شود، این دیگر روشن نمی شود نمی دهد ، تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید می کرد امروز ظهر می شود... ⬅️ ادامه دارد...
5.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹یک صوت نایاب از حاج احمد متوسلیان رضوان الله علیه 🥀🤍زمان: روزهای سخت آزادسازی خرمشهر 🔘مکان: حوالی خرمشهر
🕊🌹یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! 🥀🤍نیمه شب بطری رو برمی‌داشت و با آب داخلش وضو می‌گرفت، 🕊🌹می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم، 🥀🤍می‌خوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم. 🕊🌹بقیه‌ بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود.
18.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹خط مقدم که میگفتن اینجا بود. خمپاره می اومد ، ترکش هاش پخش می‌شد 🥀🤍و سهم هر کس رو خدا مشخص کرده بود. 🕊🌹یکی به پهلوش می‌خورد، یکی به گلوش می‌خورد. 🥀🤍یکی به چشمش، یکی به کمرش. 🌷بعضی ها هم ازین فیض بی بهره میموندن ...
1.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت دختر شهید دلاور امیرخانی 🕊🌷از روزهای بعد از شهادت پدرش 🥀🤍مادرم می‌گوید به حضرت زینب(سلام الله علیها) توسل کن و صبور باش.
4.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دختر شهید بزرگی: 🕊🌹به شهادت پدرم افتخار می‌کنم
🌷 علیه السلام و آرزوی 🌷 🔘ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید: 📌توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. ⭕️اونا رو چک کردم، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست‼️ 📌افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. ⭕️من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمان به خاک بسپارم. 🕊🌷اما وقتی به رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوان رو توی کربلا دفن کنم. 🥀🤍چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید، دلم را آتش زد. 🕊🌷خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ⭕️... سال ها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است، اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی 🕊🌷پسرم گفت: من رو یه جوان بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. 🥀🤍بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. 🕊🌷قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... 🔴شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ... 🥀🤍خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم... 📗 منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه ۱ صفحه ۵۴ 🔘بسیار زیبا و تاثیر گزار حتما بخوانید ➖➖➖➖➖➖➖
🔘یادت باشد اسم نیست، رسم است!!! 🕊🌹 عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود!!! 🥀🤍 مسیر است، زندگیست،راه است،مرام است! 🕊🌹 امتحانِ پس داده است! راهیست بسوی ! 🔻سه شهید در یک قاب🔻 🌷سپهبد شهید محمد باقری 🌷سرلشکر شهید امیرعلی حاجی زاده 🔻سرلشکر شهید حاج محمود باقری
2.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببينيد| رئيسعلیِ ملّتِ ایران 💫🌹امام خامنه ای حفظه الله: 🥀🤍 رئیسعلی دلواری از نامهايی است كه هميشه دلهای مؤمن را در سراسر كشور به خود جذب ميكرده است... 💫🌹حضور رهبرانقلاب در منزل 📋۱۲ شهریور روز با 🕊🌷و سالروز
🕊🌹 سردار بی‌سر و سرافراز اسلام، حاج سید مرتضی امیدیان (فرمانده تعاون لشکر امام حسین علیه‌السلام) 🥀🤍در وصیت نامه شهید آمده: «هر گاه خواستید مرا یاد کنید سوره مبارکه صف را بخوانید» 🔘شادی‌ارواح‌پاک‌ومطهرشهداصلوات