📚 وصیت به تقسیم نشدن ارث
💠 سؤال: آیا شرعا میتوان وصیت کرد ارثیه ای که پس از مرگ به جا میماند تا وقتی که یکی از وارثانِ معین زنده است، تقسیم نشود (یعنی تقسیم ارث موکول شود به پس از فوت آن وارث معین)؟
✅ جواب: اگر همه وارثان در زمان حیات یا بعد از فوت او، وصیت را قبول کنند، نافذ است و در غیر این صورت تنها به مقدار ثلث اموال، نافذ خواهد بود.
#احکام_وصیت #احکام_ارث
@leader_ahkam
سه چیز محبت می آورد:
قرض دادن 💵
تواضع 😌
بخشش 🌹
☘️صادق آل محمد(ع)☘️
تحف العقول،ص316
🤎🤎🤎👇👇
https://eitaa.com/sh867d
📗کتاب «سکوت شکسته»
🌹براساس خاطرات حاج محمود پاک نژاد فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب(علیه السلام) در دفاع مقدس
📝به قلم: سیدهادی سعادتمند 15🔽
⚪️فصل دوم
🌹«سردشت با زینالدین، بدر با جعفری»
⚪️قسمت پانزدهم
🌹دستهها را یکی پس از دیگری تا نزدیکی مقری بردم که قرار بود بر روی آن عملیات انجام شود. میخواستم با زدن پل خندق، یک گام بلندتر بردارم. حجم نیروی زیادی اطراف پل بود، منصرف شدم.
⚪️فرماندهان دسته توجیه شدند که با اولین شلیک موشک آرپیجی به سمت مقرها یورش ببرند. قرار گذاشته بودیم، ابتدا اجرای آتش از دور باشد و در مرحله بعد برای پرتاب نارنجک به مقرها نزدیک شوند. فرماندهان دستهها هر کدام توان فرماندهی گروهان را داشتند. خیلی زود، آن چه ازشان خواسته بودم را متوجه شدند.
🌹رفتم سراغ مقری که دوتا کامیون ایفای پر از مهمات، جلوی در ورودی آن بود. دژبان ورود و خروج را کنترل میکرد. مقدار زیادی تجهیزات آن جا بود. داخل مقر پر از تانک بود و زیر تانکها نیرو خوابیده بود. اولین موشک آرپی جی را به سمت کامیون پر از مهمات نشانه رفتم خیلی زود جهنمی که قولش را داده بودم، درست شد.
⚪️دستهها یکی پس از دیگری ابتدا با آر پی جی و بعد با نارنجک، مقرها را به آتش کشیدند. تنها راهی که برای نیروهای در حال فرار دشمن باقی مانده بود، رفتن به سمت پل خندق بود؛ یعنی از همان راهی که آمده بودند، باید بر میگشتند. خیلی زود مقرها به تصرف ما درآمد و به سرعت منطقه را ترک کردیم.
🌹از پشت به مقرهای دشمن زده بودیم. در مقابل منطقهی عملیاتی لشکر ۷ ولیعصر قرار گرفته بودیم. ممکن بود زیر آتش آن ها قرار بگیریم. در حالی منطقه را ترک کردیم که حتی یک فشنگ هم برای ما نمانده بود. سرانجام با یک مجروح به عقب برگشتیم.
⚪️ انجام عملیات انهدام تجهیزات باعث شد تعداد زیادی تانک و نفربر منهدم شود و توانستیم دو روز پاتک دشمن را به عقب بیندازیم. به دلیل اهمیتی که منطقه برای دشمن داشت، آن ها تمام توان خود را گذاشته بودند تا مواضعی را که از دست داده بودند، پس بگیرند و میخواستند با سرعت قابل توجهی ضربهای را که خورده بودند جبران کنند.
🌹روز ششم در ارتباط بی سیم اختلال ایجاد شده بود. فرماندهی لشکر از من خواست بروم و خبری از خط برایش ببرم. سوار موتور بودم، به سمت خط پدافند میرفتم. هر چه جلوتر میرفتم حجم آتش سنگینتر میشد. گلولههای مستقیم تانک به توپ و انواع خمپاره اضافه میشد، هرچه به خط مقدم نزدیکتر میشدم، حجم گلوله هایی که اطرافم به زمین میخورد بیشتر میشد.
⚪️تمام سلاحهایی که دشمن با آن عقبه را زیر آتش میگرفت. در زمان انجام پاتک روی خط مقدم متمرکز میکرد؛ از توپ فرانسوی گرفته تا فشنگ کلاش روسی، از خمپاره ۶۰ میلیمتری گرفته تا خمپاره ۱۲۰ میلیمتری و گلوله مستقیم تانک. آن قدر حجم آتش زیاد بود که زمین را شخم میزدند.
🌹 نزدیک خط شدم، یک خودروی تویوتا وانت سرعت گرفته، گردوخاک میکرد و به سمت عقب میآمد. اطرافش گلوله میخورد. تکه خاکریزی کنار جاده بود. رفت کنارش ایستاد. رفتم به سمت شان برای گرفتن اطلاعات. جواد فخار از ماشین پائین آمد. غرق خون بود. در نظر اول، جایی از بدنش به نظر نمیرسید که زخم برنداشته باشد. راننده اصرار میکرد او را به عقب ببرد و میگفت:« آقای کلهری گفتن ببرمشون عقب.»
فخار میگفت:«مصطفی تنهاست، باید برگردم خط.»
⚪️ رفتم جلو، آروم و قرار نداشت. دستانش پشت سر هم بالا و پایین میرفت. دستش را گرفتم. میخواستم آرامش کنم. گفتم. منم محمود پاک نژاد داد میزدم و اشاره به راننده میکردم که : « این بنده خدا میگه خود آقا مصطفی گفته بری عقب. برو»
🌹 موج انفجار باعث شده بود پردههای گوشش آسیب ببیند. با تمام وجود داد و فریاد میکرد و میگفت:« بچه ها دارن اون جلو قتل عام میشن. کجا برم عقب؟ مصطفی تنهاست. خودش آرپیجی دست گرفته، میدونی یعنی چی؟»
⚪️ راننده اصرار میکرد و من تلاش میکردم که سوار ماشین شود، اما بیفایده بود. در همین اثنا یک راننده خودی با کامیون ایفایی که غنیمت گرفته بود، با سرعت بالا از خط به عقب برمیگشت. چند گلوله توپ کنارش خورد. تعادلش را از دست داد. رفته بودم سمت موتور که جابجایش کنم، ایفا با سرعت بالا با من برخورد کرد. من پرت شدم بالا. یکی از زانوهایم آسیب شدید دید و پای دیگرم شکست. نمیتوانستم روی پا بایستم. جواد فخار به خط برگشت و این آخرین دیدار ما بود.
🌹وقتی بچههای اورژانس مرا همراه مجروح های دیگر داخل قایق گذاشتند، چیزی به غروب نمانده بود. از شدت خستگی خوابم برد. کل مسیری که میبایست قایق میرفت و در آن طرف آب به مقر لشکر میرسید، ۱۵ کیلومتر بود.
🌷ادامه دارد...
🌹زندگی نامه شهیدمجید شهریاری (رضوان الله علیه) دانشمند هسته ای
⚪️مجید شهریاری متولد 16 آذر 1345 در زنجان، فارغ التحصیل فوق لیسانس مهندسی هسته ای از دانشگاه شریف و دکترای علوم و تکنولوژی فناوری هسته ای از دانشگاه امیرکبیر می باشد که در 44 سالگی ترور شد.
خانواده
🌹مجید به عنوان فرزند اول به دنیا آمد و یک خواهر و یک برادر کوچک تر از خود دارد ، دوران کودکی آرامی داشت و هیج وقت آزار و اذیتی برای دیگران و خانواده نداشت.
کودکی
⚪️مادرش می گوید مجید از 4 سالگی نماز خواندن را یاد گرفت و همه نمازهای یومیه اش را می خواند و از 7 سالگی هم نزد حاج آقا سلیمی قرآن و معارف را یاد گرفت، سن زیادی نداشت اما حتی از 10 سالگی خمس پول تو جیبی اش را می داد، هرچند ما تاکید می کردیم نیازی به دادن خمس پول تو جیبی نیست
🌹رتبه 2 کنکور
سال 1363 در 18 سالگی بعد از گرفتن دیپلم در زنجان و پس از قبولی لیسانس رشته مهندس الکترونیک در دانشگاه امیرکبیر با رتبه دو کنکور به تهران مهاجرت کرد
⚪️سال 1368 بعد از پنج سال لیسانس گرفت، سپس از سال 1369 تا 1371 مدرک فوق لیسانس مهندسی هسته ای را هم از دانشگاه شریف دریافت کرد
ایشان از سال 1372 تا 1377 در مدت پنج سال هم موفق شد دوره دکترای مهندسی هسته ای را در دانشگاه امیرکبیر بگذراند
🌹عضو هیات علمی دانشگاه
⚪️شهریاری از سال 1377 که 32 ساله بود بعنوان استاد دانشگاه و عضو هیات علمی گروه فیزیک وارد دانشگاه امیرکبیر شد
او بعد از 3 سال از دانشگاه امیرکبیر استعفا داد و در 14 دی ماه 1380 عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و استادیار دانشکده مهندسی هسته ای شد، دروسی تدریسی ایشان در دانشگاه دروسی هم چون ، فیزیک عمومی و پایه ، فیزیک راکتور و دینامیک راکتورهای هسته را درس می داد و 4 کتاب مرتبط با حوزه کاری خود را هم تالیف کرده بود
🌹ازدواج و فرزندان
⚪️ مجید شهریاری در دوره لیسانس با هم دانشگاهی خود بهجت قاسمی ازدواج کرد، که ثمره این زندگی یک پسر بنام محسن و یک دختر بنام زهرا است فعالیت های هسته ای از جمله طرح های مهم شهریاری ، طراحی تئوریک مربوط به ساخت نسل جدید راکتورهای هسته ای بود که بازتاب زیادی در مراکز علمی جهان داشت او هم چنین از جمله کارشناسان ارشد مبارزه با ویروس رایانه ای استاکس نت بود
🌹ترور در 44 سالگی
⚪️ 8 آذر 1389 زمانی که مجید شهریاری به همراه محافظ (راننده) و همسرش در حال عزیمت به جلسه ای در دانشگاه بود توسط یک موتورسیکلت و بمب دستی به شهادت رسید در این حادثه همسر ایشان سطحی مجروح شد و مشکلی هم برای محافظ رخ نداد
🌹ماجرای ترور از زبان همسر
⚪️ صبح روز حادثه با دکتر (همسرم) از منزل بیرون رفتیم ، به علت زوج و فرد ، دکتر نمی توانست خودروی خود را بیرون بیاورد به همین خاطر با ماشین من رفتیم، همسرم و رانند جلو بودند و من هم عقب نشستم ، دکتر مطابق معمول در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی کرد، حدود 500 متر در بزرگ راه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد که در همین حین راننده فریاد زد دکتر بیرون برو، دکتر پس از فریاد راننده گفت چی شده ؟ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم و رفتم در سمت دکتر را باز کنم که در همین حین بمب منفجر شد.
🌷روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 🌹استوری
🌷مداحی حاج محمدحسین طاهری
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(سلام الله علیها)🌸