✾﷽✾ ═══════💎💎══
🔰احڪــ🔎ــام نمــ📿ــاز
💢 فراموش ڪردن رڪوع🤔
📥 سؤال :
❓ اگر کسی در سجده اول و یا پيش از آن که وارد سجدهی دوم نماز شود، متوجه شود رکوع را انجام نداده است، چه وظیفه ای دارد؟
📤 جواب :
✍🏻 بايد برخيزد و از حالت ایستاده به رکوع برود و پس از آن دو سجده را بجا آورد و نماز را تمام کند و بعد از نماز، بنابر احتياط مستحب، دو سجدهی سهو به خاطر سجدهی زيادی، انجام دهد.
🔻نکته :
✍🏻 اگر پس از رسیدن به سجدهی دوم یادش بیاید: نمازش باطل است (زیرا یک رکن را ترک کرده و وارد رکن بعدی شده است).
🍀🍀احکام مصور 🍀🍀
🌼🌼
https://eitaa.com/joinchat/3010396160C2b8cef193c🌼🌼
💠حکم استفاده از طلای سفید برای مردان:
🌼اگر طلای سفید همان طلای زرد است که بر اثر مخلوط کردن مادهای رنگ آن سفید شده است پوشیدن آن برای مردان حرام است ولی اگر پلاتین است یا عنصر طلا در آن بقدری کم است که عرفاً به آن طلا نمیگویند مانع ندارد.
📚امام خامنهای/احکام روابط/مسئله ۹۱
🍀🍀احکام مصور 🍀🍀
🌼🌼
https://eitaa.com/joinchat/3010396160C2b8cef193c🌼🌼
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیدید به خانمایی که کاشت ناخن دارند، میگییم وضو و غسلتون درست نیست؛ فوری میگن با اجازه مرجعمون تیمم و وضوی جبیرهای میگیریم!!!!!!!
پاسخ این توجیه رو ببینیم و
لطفا تو هر گروه و کانالی هستید پخش کنید
#کاشت_ناخن
...به وقت جنون...
🔳عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز:
🟢🍃اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
⁉️"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
🔺قدر دل كندن از دو فرزند است"
🌷🍃آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
🌸🍃گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(سلام الله علیها) بسپار، دلت آرام میشود"
⚪️🍃باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(سلام الله علیها) میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
🌷🍃مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع
🔺#شهادت نائل آمد...
🌷شهید مدافع حرم #سید_مصطفی_صادقی🌷
https://eitaa.com/khoban72
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️چقدر دنبال پسر شهیدت می گردی؟
🌷#شهید_ مرتضی_ جاویدی🌷
https://eitaa.com/khoban72
🔳حجاب در کلام #شهدا...
🌸🍃ای خواهران #حجاب جهاد شماست...
🌷#اللهم عجل لولیک الفرج🌷
https://eitaa.com/khoban72
22.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳خصوصیات اخلاقی شهیدحسن صیاد خدایی
🔺به روایت تصویر
🌷#شهید_حسن_صیاد_خدایی🌷
https://eitaa.com/khoban72
🔳نماز #عباس_بابایی و احترام ژنرال آمریکایی
🟢🍃خود عباس ماجرای فارغالتحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمیدادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم
🔺اظهارنظر میکرد.
⚪️🍃او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤالهای ژنرال برمیآمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس میکردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال،
🔺من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.
⚫️🍃به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. انشاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم
🔻🔻🔻
🔺و مشغول نماز خواندن شدم.
🌷🍃در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه میدهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه میکردی؟
🔺گفتم: عبادت میکردم.
🔻گفت: بیشتر توضیح بده.
🟢🍃گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعتهای معین از شبانهروز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم
🔺و این واجب دینی را انجام دادم.
⚪️🍃ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهرهای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد
🔺و پروندهام را امضا کرد.
🌷🍃سپس با حالتی احترامآمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک میگویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود،
🔺 دو رکعت نماز شکر خواندم.»
https://eitaa.com/khoban72