eitaa logo
خوبان
652 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
34 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
www.iranseda.irPart04_سلیمانی عزیز.mp3
زمان: حجم: 10.48M
4️⃣ قسمت چهارم 💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" 🥀🌷راوی: علی الله دانه نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
www.iranseda.ir2_144198752204814097.mp3
زمان: حجم: 9.65M
5️⃣ قسمت پنجم 💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" 🥀🌷راوی: علی الله دانه نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
www.iranseda.irPart06_سلیمانی عزیز.mp3
زمان: حجم: 15.51M
6️⃣ قسمت ششم 💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" 🥀🌷راوی: علی الله دانه نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
www.iranseda.ir2_144198752204834770.mp3
زمان: حجم: 6.42M
7️⃣ قسمت هفتم 💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" 🥀🌷راوی: علی الله دانه نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
www.iranseda.ir1_1391037151.mp3
زمان: حجم: 12.68M
⬅️ قسمت آخر 💫📗کتاب صوتی 💫🌹"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" 💫🌷وصیت نامه شهید سلیمانی 🥀🌷راوی: علی الله دانه نویسندگان : ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
💫🌷 | پارتی‌بازی برادرانه ممنوع 💫🌹در عملیات خیبر، عراق که زخم خورده بود، باآتش تهیه بسیار شدیدی که میتوان گفت در یک دقیقه، به چهل هزار گلوله توپ و خمپاره می‌رسید، به پل و اطراف پل که حمید و نیروهایش آنجا مستقر بودند، شلیک می‌کرد. 💫🤍حمید در غروب خونین 6 اسفند ۱۳۶۲ خوشحالی زائدالوصفی داشت. همرزمانش را در آغوش می‌کشید و نغمه سوزناک کربلا یا کربلا را زمزمه می‌کرد. او در آن روز، بادگیری صورتی به تن داشت. پس از این بچه‌ها را جمع کرد و این طور سخن گفت: 💫🌹«برادرانم! این مأموریت که قرار است ان شاءالله انجام دهیم، نامش شهادت است. کسی که عاشق شهادت نیست، نیاید. بقای جامعه اسلامی ما در سایه شهادت، ایثار، تلاش و مقاومت شماست. اگر در چنین شرایطی از خودمان نگذریم و به جهاد نپردازیم، ذلت و انحطاط قطعی خواهد بود.» 💫🤍ناگهان گلوله خمپاره‌ای به حمید اصابت کرد و افتاد و پس از چندی به دیدار معبود شتافت. هیچ کس رمق نداشت. همه غمگین و افسرده بودند و به پیکر پاک و مطهر و سرد شده فرمانده شهیدشان، که به آرامی روی پل خفته بود، چشم دوخته بودند. هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دادند. حمید باکری که در جزیره، حماسه‌ها آفریده بود و باید گفت که او و دیگر یارانش برای فداکاری و ایثار آفریده شده بودند و برای فداکاری می‌زیستند، به لقاءالله پیوست. 💫🌹 پیکر برادر فرمانده در منطقه مانده بود، خواستند بروند آن‌را بیاورند، مهدی گفت: اگر همه‌ی آن پیکرهای شهدا را می‌آورید، برادرم حمید را هم بیاورید.هر سه برادر باکری👈 علی, حمید و مهدی که شهید شدند 🔺پیکر پاک شان به دست نیامد و مفقود الجسد هستند...
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🍃این کلیپ را صد بار ببینید!!! 🤍🍃شرح نمی دهم، قابل وصف نیست؛ 🌹🍃واقعاً زبان در برابر بصیرت و معرفت این مادر شهید بزرگوار قاصر است... 📎 📎 📎