eitaa logo
خوبان
660 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
12هزار ویدیو
34 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘هوالصادق 🌷«نابغه جنگ با دشمن بیرونی و نفس اماره»🌷 🕊🌹علی‌آقا حقیقتاً نابغه جنگ بود؛ نه‌تنها نابغه جنگ با دشمنان انسی، بلکه نابغه «جنگ با نفس» 🥀🤍شجاعت علی‌آقا در رویارویی با دشمن زبانزد خاص و عام بود، به‌گونه‌ای که دوست و دشمن به این حقیقت اعتراف داشتند، حتی نقل است بعثیها او را «عقرب زرد خمینی» نامیده بودند! عقرب کنایه از نیش است، از خودی‌ها هم هر کس او را دیده و درک کرده حتماً از شجاعتش، از نفوذش در مواضع دشمن، و سَرِ نترسش سئوال می‌کرد. گاهی علی‌آقا روزها و هفته‌هایی در دل سنگرهای پُر خطر بعثی‌ها سپری می‌کرد، آن‌هم در حالی‌که نفوذ به مواضع دشمن؛ دل و جگر عجیبی می خواست! 🕊🌹همه؛ بارها از شجاعت او سئوال کردند و کردیم، چون بارها دیدیم وقتی امثال بنده با دیدن میدان‌های مین کُپ می‌کردیم او شجاعانه عبور می‌کرد و برای شناسایی به دل دشمن می‌رفت و...! 🥀🤍خیلی‌ها از راز این بی‌باکی سئوال کردند و کردیم اما او با تواضعی که داشت جواب نداد، تا اینکه آخرش در یک جمله کوتاه به همه چنین پاسخ داد: «کسی می‌تواند از سیم‌خاردارها و موانع مین دشمن عبور کند که قبلاً از سیم‌خاردارها و موانع مین نفسش عبور کرده باشد» 🔘استاد عزیزم حجت‌الاسلام حاج‌حمید ملکی که نزدیکترین به علی‌آقا بود و صیغه عقد اخوت هم با هم جاری کرده بودن؛ می‌فرمودند: «برای شناسایی عملیات کربلای ۴ با علی‌آقا به موقعیت بسیار خطرناکی رفته بودیم، زیر چانه‌ی سنگرهای فرماندهی دشمن، من از فاصله دور علی‌آقا را پوشش می‌دادم و مراقب بودم، در کمال ناباوری در این موقعیت حساس دیدم علی‌آقا با دست سیلی‌های محکمی به صورت خودش می‌زند و... 🕊🌹من ترسیدم! خدایا علی موجی شده؟! اینجا جای شوخی کردن است؟! موقعیت؛ خیلی حساس بود و با ترس و اضطراب پس از پایان مأموریت به عقب برگشتیم و در اولین جایی که از دید دشمن و خطر لو رفتن خارج شدیم بلافاصله یقه او را گرفتم و گفتم: اون چه کاری بود که در اون شرایط خطیر انجام می‌دادی؟! خندید و گفت: «شیطان برای لحظاتی در ذهنم خطور کرد که عجب شجاعتی داری؟ که تا اینجا (لابه‌لای سنگرهای غیرقابل باور فرماندهی دشمن) آمده‌ام و... چاره‌ای جز این ندیدم که خودم را بزنم و...!!!» 🥀🤍بله؛ علی‌آقا شاهدمثال یک بسیجی کامل است که سیره ائمه را مشق کرد، او علاوه بر این همه رشادت‌های مثال‌زدنی و شناسایی‌های خطیر، بیش از یک‌هزار رزمنده از همدان با دستان خود به جبهه آورد که یک‌سوم آن‌ها و بدتر از مجیدها بودند و علی‌آقا از آن‌ها سربازان قابلی برای امام و انقلاب ساخت و برخی هم از اولیا خدا شدند و...! 🔘یادش بخیر؛ ۴ آذر ۱۳۶۶ بنده‌ی حقیر تعاون (ع) در منطقه ماووت (کردستان عراق) بودم، ناگهان نیروی تعاون از خط مقدم تماس گرفت که علی‌آقا شهید شده و روحیه همه خراب و لازم است خودتان برای انتقال پیکر مطهرش به خط بردهوش بیایید. من به خط رفتم، لحظه مواجهه با پیکر شهید لحظه فراموش‌نشدنی و خاصی بود! ◀️البته ما تعاون بودیم و صحنه‌های دردناک زیادی را تجربه کرده بودیم اما این لحظه با همه لحظات متفاوت بود! 🕊🌹من از لحظه ای که دوستان پشت بی‌سیم خبر دادند و گفتند علی‌آقا پرواز کرده؛ تصور کردم حاج‌علی‌آقا شادمانی فرمانده لشکر شهید شده؛ به خط رسیدم، همه بچه‌های اطلاعات دور پیکر شهید جمع بودند و لحظه دردناک و غیرقابل توصیفی بود؛ اما هنوز متوجه علی‌آقا نبودم. یک پتو روی پیکر مطهر بود، من گوشه پتو را کنار زدم و در کمال ناباوری با چهره خونین ولی دلربای مواجه و برای لحظاتی شُوکه شدم! خیلی سخت بود و غیرقابل توصیف! 🥀🤍قیامتی بود! پیکر علی‌آقا را با زور از دست بچه‌ها خارج کردیم و برای وداع به مقر اطلاعات در موقعیت شهید الطافی آوردیم. 🕊🌹فردای آن‌روز با برادر عزیزم ارسلان مولایی و راننده‌ی و خودرو شهید شادمانی (فرماندهی لشکر) پیکر مطهر علی‌آقا را به همدان آوردیم و مأموریت خاطره‌انگیز و فراموش‌نشدنی برایم رقم خورد. البته در همدان و لحظه تحویل شهید هم با صحنه های عجیبی مواجهه شدیم که مفصل است و...! 🥀🤍بله! بعدها دانشجو و طلبه شدم و هر چه از معارف دین خواندم، دیدم امثال علی‌آقا پیشاپیش آن‌ها را مشق نموده‌اند، هرگاه از علی‌آقا صحبت می‌شود؛ با خود می‌گویم: نخوردیم نان گندم ولی دیدیم در دست مردم! ◀️ما که چیزی نشدیم اما خدا را شکر که انسان‌های ترازی همچون علی آقا را دیدیم! و متاسفانه ماندیم تا در دفاع مقدس ۱۲ روزه شاهد شهادت هم باشیم! ◀️البته در این سال‌ها خیلی‌ها را هم دیدیم که با وجود درک محضر دلاورمردانی مانند شادمانی‌ها و علی چیت‌سازها و حسین همدانی‌ها و... مسیرشان کج شد و سر از ناکجاآباد درآوردند! 🌷خدایا حُسن عاقبت را فقط از تو می‌خواهیم! ✍️دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت بهزادزارع