قطار میرود و انتظار میماند
تمام من به خیالت دچار میماند
دلم برای دوباره تو را بغل کردن
غریق خاطرهها بیقرار میماند
غرور میشکند، بغض میشود هقهق
برای دلشده این افتخار میماند
پس از تو زشتی و زیباییام چه بیمعناست
به روی آینه گرد و غبار میماند
به جستجوی تو پرواز میکند، ای سرو
کلاغ عاشق تو بی چنار میماند
منم کسی که اگر ساغرش لبت نشود
هزار جرعه بنوشد خمار میماند
اگرچه تلخ ولی رسم روزگار این است
رفیق میرود و یادگار میماند
تو یادگار خدایی، رفیق دوزخ عمر
بیا که بیتو دلم داغدار میماند
#عباس_خورشیدی