eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
1.4هزار دنبال‌کننده
892 عکس
363 ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می‌کردیم از بهاری به بهاری دیگر... 🌿
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم در سینه هیچ نیست به‌جز آرزوی تو
"آفتاب می‌شود" نگاه کن! که غم درونِ دیده‌ام چگونه قطره‌قطره آب می‌شود چگونه سایهٔ سیاهِ سرکشم اسیرِ دستِ آفتاب می‌شود نگاه کن! تمامِ هستی‌ام خراب می‌شود شراره‌ای مرا به کام می‌کِشد مرا به اوج می‌بَرَد مرا به دام می‌کِشد نگاه کن! تمامِ آسمانِ من پر از شهاب می‌شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمینِ عطرها و نورها نشانده‌ای مرا کنون به زورقی ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها مرا بِبَر امیدِ دلنوازِ من ببر به شهرِ شعرها و شورها به راهِ پُر ستاره می‌کِشانی‌ام فراتر از ستاره می‌نشانی‌ام نگاه کن! من از ستاره سوختم لبالب از ستارگانِ تب شدم چو ماهیانِ سرخ‌رنگِ ساده‌دل ستاره‌چینِ برکه‌های شب شدم چه دور بود پیش از این زمینِ ما به این کبودِ غرفه‌های آسمان کنون به گوشِ من دوباره می‌رسد صدای تو صدای بالِ برفیِ فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیده‌ام به کهکشان، به بیکران، به جاودان کنون که آمدیم تا به اوج‌ها مرا بشوی با شرابِ موج‌ها مرا بپیچ در حریرِ بوسه‌ات مرا بخواه در شبانِ دیرپا مرا دگر رها مکن مرا از این ستاره‌ها جدا مکن نگاه کن که مومِ شب به راهِ ما چگونه قطره‌قطره آب می‌شود صُراحیِ سیاهِ دیدگانِ من به لای لایِ گرمِ تو لبالب از شرابِ خواب می‌شود به روی گاهواره‌های شعرِ من نگاه کن تو می‌دمی و آفتاب می‌شود...
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه‌ای ز امروزها، دیروزها دیدگانم همچو دالان‌های تار گونه‌هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد می‌خزند آرام روی دفترم دست‌هایم فارغ از افسون شعر یاد می‌آرم که در دستان من روزگاری شعله می‌زد خون شعر