آنروز که تعلیم تو میکرد معلّم
بر لوح تو ننوشت مگر حرف وفا را؟
#هلالی_جغتایی
خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من
همچو رویِ خویش نیکو ساز خوی خویش را
#هلالی_جغتایی
هست آرزوی کشتن آن تندخو مرا
گر او نکشت میکشد این آرزو مرا
جان من از جدایی آن مه به لب رسید
ای وای! گر فلک نرساند به او مرا
با ذوق جستجوی تو آسوده خاطرم
آسودگی مباد از این جستجو مرا
ننگ است عاشقان جهان را ز نام من
عاشق مگوی، هرچه توانی بگو مرا
گفتی که: آبروی هلالی سرشک اوست
رسوای خلق میکند این آبرو مرا
#هلالی_جغتایی
خوبان پارسیگو
🏴 غم از تو جدا نمیشود ای غزّه! زخم تو دوا نمیشود ای غزّه! زخمِ تنِ تو که هیچ، حتّی با شعر حقّ تو ا
کسی چون جان بَرَد زین کافران سنگدل، یا رب؟
که در یک لحظه میریزند خون صد مسلمان را
#هلالی_جُغَتایی
به صد امّید عزم کوی او دارند مشتاقان
خداوندا، به امّیدی رسان امّیدواران را
#هلالی_جغتایی
به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل
ز کویت میرویم اینک، هزاران آرزو با ما
#هلالی_جغتایی
بود مقصود تو آزردن ما، شکر خدا
که به مقصود دل خویش رسیدی از ما
#هلالی_جغتایی
من از خوبان بسی غمهای مشکل دیدهام لیکن
غم هجران بُوَد مشکلترینِ جمله مشکلها
#هلالی_جُغَتایی
چو آن مَه یار اغیار است گرد او مگرد ای دل
چرا پروانه باید شد برای شمع محفلها؟!
#هلالی_جُغَتایی
به ناز آن چشم را از خواب مگشای
همان بهتر که باشد فتنه در خواب
#هلالی_جغتایی 🥲
یا رب! ترحّمی که ز سنگ جفای چرخ
ما دلشکستهایم و ز هر سو ملامت است
#هلالی_جغتایی