سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج کمیل هست🥰✋
*مزار مشخص*🕊️
*شهید کمیل قربانی*🌹
تاریخ تولد: ۲۴ / ۵ / ۱۳۶۶
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: نجف آباد
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← وسایل خانه را که میبینم به من سخت میگذرد🥀 چون تازه تب و تاب وسیله خریدن را گذرانده بودیم🥀و الان هرچه می بینم یادآور آن خاطرات است🥀ولی واقعاً بزرگی به ما داد✨ آدم باید با ارزش ترین چیزهایش را در راه خدا بدهد تا چیزی به دست بیاورد🍃هر چند من کوچکترین کار را هم انجام ندادهام🍂 یک بار به خودشان گفتم وجودتان مثل جواهر میماند✨پیش خودم می گفتم فقط من این جواهر را کشف کردهام اما نگو که این جواهر خریدارش خیلی بزرگ تر از من بود🕊️چون جواهر وجودش اصل بود خدا کمیل را خرید🍃او به دست تکفیری ها آسمانی شد.🕊️ قبل از شهادتش مزارش مشخصشده بود!‼️مادر یکی از شهدایی که مزارشان نزدیک ایشان هست✨قبل از شهادت آقا کمیل خواب میبینند که پسرشان با یک دست گل بزرگ💐 جایی که مزار کمیل هست ایستادند✨با تعجب از پسرشان میپرسند اینجا چهکار میکنید:⁉️ مادر! جواب میدهند منتظر مهمان عزیزی هستیم به استقبالشان آمدیم💐مادر نگران میشود و فکر میکند قرار است برای خودش یا کسی از آشنایان اتفاقی بیفتد‼️و چند روز را در نگرانی سپری میکنند🍂تا مشخص میشود مهمان عزیز آقا کمیل هستند🕊️🕋*
*شهید کمیل قربانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
•🕊🖤•
#عاشقانهشهدا
گفتم بگذارعروسے ڪنیم
یه ذره طعم زندگےروبچشيم
بعدحرفِ رفتن بزن
امايڪدفعه رفت وپیڪرش برگشت
وقتے درمعراج صورتش رانوازش ڪردم
ازچشمش قطرات اشڪ جارےشد💔:)
|همسرشهیدامیرسیاوشی|
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
✅ امضای سرخ
زهرا صالحی، دختر شهید سید مجتبی صالحی می گوید: آخرین روزهای سال62 بودکه خبر شهادت پدرم به ما رسید. بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یادبود به زادگاه پدرم، خوانسار، رفتند و من هم بعد از هفت روز برای اولین بار به مدرسه رفتم.
همان روز برنامة امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: «والدین باید امضاکنند.»
آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید برنامة مرا امضا کند، به خواب رفتم.
با گریه خوابم برد. پدرم را دیدم که مثل همیشه خندان و پرنشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت: «زهرا! آن نامه را بیار تا امضا کنم.»
گفتم: «کدام نامه؟»
گفت: «همان نامه ای که امروز توی مدرسه به تو دادند.»
برنامه را آوردم، اما هر خودکاری که برمی داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون می دانستم پدرم با قرمز امضا نمی کند، بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و به او دادم و پدرم شروع کرد به نوشتن.
صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم، از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن برنامه افتاد. باورم نمی شد! اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات برنامه، دست خط پدرم بود که به رنگ قرمز نوشته بود: «این جانب نظارت دارم. سیدمجتبی صالحی» و امضا کرده بود.
ناگهان خواب شب گذشته به یادم آمد و...
این رویداد بزرگ با بررسی دقیق کارشناسان و تطبیق امضای شهید قبل از شهادت مورد تایید قرار گرفت و به اثبات رسید. هم اکنون این سند زنده در کنار صدها اثر زندة دیگر از شهدا، در موزة شهدا در خیابان طالقانی تهران در معرض دید بازدیدکنندگان است.
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نترسیها من باهاتم
🔹داستان عجیب خواب یک شهید حرم و صحبت با امام حسین علیه السلام
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
سالروز شهادت♥️
ما جامانده هستیم اگر شبی مهمان مادر زهرا س شدید سلام مرا به مادر برسانید♥️🕊
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
#چادرانه
🌺دعای پیامبر نور و رحمت صلی الله علیه و آله:
پروردگارا !زنانی که خود را پوشیده نگه می دارند ، مشمول رحمت و غفران خود بگردان .
📒مستدرک الوسایل ،ج 3 ، ص 244
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینیددخترشهید #مدافع حرم بعدازخبرشهادت پدرش چیکارمیکنه😭😭
#شهداشرمنده ایم
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112