وقت نمـــــاز ،
پهلوی او جا گرفتہایم
باشد گہ سـلام ،
نگاهـی به مــا ڪند ...
#نماز_اول_وقت
اذان مغرب به افق اهواز
20:40
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱
#اللهم_صلی_علی_محمد_آل_محمد
🌱🦋🌱___________
@khodaaa112
____🌱🦋🌱________________
قولمید؎!
اگہخوند؎!🙂
تویکۍازگروھهایــاڪانالاکہ!
هستۍڪپۍڪنی!
اللهـــــــــم!(:
عجــــــل!(:
لولیـڪ!(:
الفـرج!(:
اگہپا؎قولتهستۍ
ڪپےڪنتاهمہبرا؎ظهور
حضرتمهد؎‹عج›دعاڪنن♥️!'
#الهمعجللولیکالفرج
هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاے عھـد . . ♥️!
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
•◌🌿🦋🌿◌•
#تلنگر
ࢪفقا!
سابقھ نشوݩ داده
براۍِ تمناے شهادت نباید بہ
سابقه خودٺ نگاه ڪنی!
راحٺ باش..(:🌱
مواظـب باش شیطؤن نگہ بهٺ
- تو ݪیاقت ندارے):...!
#استاد_پناهیان
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🍃🌹
#اثار_مهم_زیارت_عاشورا
🌹مرده ای که بوی گلاب می داد🌹
یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیقتر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...
💎
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
#چله_زیارت_عاشورا🌴
#شهید_نوید_صفری🕊
(زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید.حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.))
#روز_دوم_چله🌾🛑
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه الشریف🌴
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🔵حجت الاسلام آقای قرائتی می فرمایند:"جواب آنهایی که ادعای امام زمان بودن دارند گاهی یک سیلی است!"
🔵روزی کسی آمد در بیت رهبری و هِی میگفت برید به سید علی خامنه ای(امام خامنه ای) بگید بیاد!
🔵کسی از او پرسید شما مگه کی هستید!؟
🔵گفت: من امام زمانم. ظهور کردم!
🔵یکی از پاسدارها اومد و یک سیلی محکم زد توی صورت اون مدعی!
🔵 مرد گفت چرا من رو زدی؟
🔵پاسدار در پاسخ گفت:من خدام! من کِی گفتم ظهور کنی؟😂
#استاد_قرائتی
#مدعیان_مهدویت
#امام_زمان
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
﷽
#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚
آخرش من مطمئنم این گــــره وا میشود
این حــــرم زیباترین تصویر دنیا میشود
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
#دوشنبه_های_امام_حسنی
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
سیمای تـو . . .
سجادهِ عشق است و دلِ من ؛
با اشک وضو بسته و هردَم به نماز است
#شهید_مرتضی_عباسیمقانکی
#نمازاول_وقت
#التمـاس_دعا
اذان ظهر به افق اهواز
13:15
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱
#اللهم_صلی_علی_محمد_آل_محمد
🌱🦋🌱___________
@khodaaa112
____🌱🦋🌱________________
#خاطره_شهید
در سمت فرمانده از نظم خاصی برخوردار بود و خيلی منظم و دقيق بود. او سعی ميكرد از اسراف جلوگيری كند؛ مثلاً شبها به كسی اجازه تيراندازی نمی داد، مگر آنکه به وجود دشمن يقين پیدا کنند. دستور حاجی بود كه اگر يك تير شليك شود، بايد يك جنازه تحويل داده شود.» ما به خاطر كمبود مهمات، مجبور بوديم مهمات را سهميهبندی كنيم. بعد از مشورت با حاج روحالله به اين نتيجه رسيديم که شبها هنگامی كه عراقی ها خوابند، مهمات از سنگر آنها برداريم و روز بعد آنها را بر سر خودشان بريزيم. آنقدر اينكار را تكرار كرديم تا عراقی ها عقبنشينی كردند.»
#سردارشهیدروحاللهاصلدهقان
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
هدایت شده از عشاقالحسین¹²⁸
#مبارزه_با_نفس 🤼♂🤺
💥جوانی که وقتی به محرمات الهی میرسد
چشم میپوشد !
اِمام زمان به او افتخار میکند☺️🌸
👤•.آیت الله حق شناس•.
پ.ن:بچههاامام ما اونقدر مقامشون بالاست که امام حسین فرمودن: من اگه زمانش بودم خادمش میشدم😳
امام علی میگفتن الهی من فداشون بشم😍
بعدتصورکنهمچینشخصیبااینبزرگیومقامبهت
افتخارکنه😌
هدایت شده از •در تمــناي حُــسِـــــٓین•
درس خواندنش ڪمۍ با بقیـھ فرق داشت!
زمـٰان نوشتن یاد داشت هایش ،
اگر فڪرش کُند میشد یا در مسئلـھای
مـےماند؛گوشـھی یاد داشتش مـےنوشت:
الھـےوربـےمنلـےغیرڪ
#شھید_مجید_شھریاری
_________________
کانال شهیده زینب (میترا)کمایی
@zeynbkoomayi
هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاے عھـد . . ♥️!
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
برش 8⃣1⃣
🌱 من کنار ماشین دستم را بر روی تابوت زدم و به او سلام کردم طوبی لک (خوشا به حالت) گفتم. گفتم حاجی دست ما را بگیر، فرمانده نباید به فکر خودش باشد نیرو بیفرمانده هیچ است ، مرا هم با خودت ببر. ماشین داشت حرکت میکرد، من به مهدی که از همرزمانم و آن زمان محافظ سردار شاهوارپور کنار پیکر در ماشین نشسته بود گفتم دستم را بگیر کنار حاجی باشم.
☘ ملتمسانه نگاهش میکردم و با ماشین که دستم را محکم به آن گرفته بودم و میدویدم، مهدی نمی توانست کاری کند، جا نبود یا هر چیز دیگر، به هر حال نشد سوار شوم، در همین حال پایم به عزیزی که روی زمین افتاد گرفت و با صورت و با همان سرعت در آسفالت افتادم و کشیده شدم حتی نزدیک بود سرم زیر چرخ ماشین عقبی برود که...
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی
سخت
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای
بی وفا
طاقت نمی آرم جفا کار از فغانم میرود
🔅کل تابوت
🌱بلند شدم و پی ماشینی که تابوت حاج قاسم در آن بود دویدم، فاصله طولانی را طی کردم، مقصد ماشین را میدانستم فرودگاه است، یک بار ناامید میشدم که نمیرسم ولی دلم رضا نمیداد، مثل آن پیرزن که برای خریدن یوسف (علی نبینا و علیه السلام) دو کلاف آورده بود، و وقتی به او گفتند میخواهی با این دو کلاف یوسف را بخرید؟! گفت: میدانم نمیشود فقط خواستم بگویم من هم خریدارم! من نیز با اینکه شاید میدانستم نمیرسم به حاج قاسم و تابوتش، ولی برای اینکه عشقم را فریاد بزنم فردا در دیدار حاج قاسم شاهد داشته باشم، می دویدم و اطرافم را برای پیدا کردن یک آشنا، ماشین یا موتور که سریع مرا به فرودگاه برساند میپاییدم.
{شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین #نبل و #الزهرا سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... }
برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@jamandehazsoada
یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید
09168900248
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]