بسم رب فاطمه الزهراء بنت رسول لله محمد ص🌹 #خاطره_معنوی #توسل_به_بانوی_دوعالم بنده بعد از متحول شدنم . چادر بر سر کردم وقتی به بازار میرفتم و.. اما وقتی به دیدار اقوام میرفتم خیر و این بنده خییییلی آزار میداد بنده دوست داشتم چادر برسر کنم و برای اینکار خیلی زحمت میکشم متاسفانه خانواده بنده کمی مخالف بودن چادر برسر کنم میگفت شما هنوزصغیر الجسه هستی دختر یا مثلا میرفتم بیرون میگفتن که چیه تو این گرما خودت رو با چادر خفه کردی خودتو علکی بزرگ میکنی. واین حرف ها بنده را خییلی آزار میداد پیش از حد😔 مدتی گذشت تصمیم قطعی گرفتم که هرچی بشه این چادر از سر من نیفته و هرکی هرچی میخوات بزار بگه ولی یک جرئتی میخوات که از حرفشون ناراحت نشم و بیخیال حرفشون بشم فردای اون روز خونه یکی از اقوام دعوت بودیم.شب قبلش لباسام رو اماده کردم چادرم رو هم گذاشتم روش ولی قبلش به حضرت زهرا س توسل خیلی خاصی کردم . بهشون گفتم به حرمت حیا و عفتتون کمک م کنید از کلام کسی ناراحت نشم و کسی با پوشیدن چادر من مخالف نباشه همون شب که چادرم رو گذاشتم پیش لباسام بعد خواهرم پیشم بود بهش گفتم فردا میخوام چادر بپوشم با کلی استرس منتظر جوابش موندم با کمی مکث گفت: بپوش خداروشکر کردم خیالم راحت شد مامانم موند صبح روز بعد بهش گفتم : رفتم اروم پیشش گفتم می خوام چادر بپوشم یجورب نگام کرد گفت بپوش پس بدون چادر می خوای بری!؟ تو قلبم گفتم :هااااا😱یا امام زمان این چجور اینجور تغییر کرد! خلاصه از خوشحالی داشتم پرواز میکردم .تا اینجا هم تموم نشد که رفتیم خونه اقوام فعلا چیزی کسی حرف نزد هم سکوت کسی از چادر پوشیدن من تعجب نکرد