eitaa logo
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
786 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
73 فایل
«بسم رب المهدی» 💚امام صادق علیه السلام: لَوْ أدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أیّامَ حَیاتِی. •✓مهدویت، •✓جهاد_تبیین •✓دلی_خدایی 📍کپی با ذکر صلوات «وقف امام زمان عج» تأسیس:1400/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺 در قنوت عاشقانه‌ ات چه دیده ای که عالم را به طواف دست‌هایت کشانده‌ ای التماس دعا ای شهید .... اذان صبح به افق اهواز💫 4:34
تازه داماد بود و قرار بود مراسم عروسی‌اش برگزار شود خودش در سـوریه بود؛ به خانواده گفت: کارت مراسم را پخش کنند ... وعده داد که خودش را می‌رساند! خانواده هم کارت‌های عروسی‌اش را پخش کردند. راست می گفت؛ خودش را رساند, اما چگونه ...! 🌷🕊
📜 🌾پدر شهید نقل میکند:هادی ابتدا در پادگان قدس به نیروهای عراقی وسوری که جهت آموزش به ایران می‌آمدند، آموزش نظامی میداد؛مدتی به این کار مشغول بود تا اینکه سال۹۰به سوریه رفت ومدتی درسوریه حاضر بود.زمانی که در سوریه بود،جهت محافظت از سردارشهید سلیمانی،چندباری همراهش شده بود وبعد از مدتی علاقه‌ی شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد وهادی، شیفته‌ی سردار شده بود؛سردارشهید سلیمانی هم بسیار به هادی علاقه مند بود. 💐باسردارشهید سلیمانی رفت‌وآمد خانوادگی هم داشت.بعضی وقتها از میوه درختان حیاط منزل سردارشهید سلیمانی برایمان می‌آورد.هادی برای سردارشهید سلیمانی یک نیرو نبود بلکه هادی برای سردار،اندازه چندین نیرو بود و با سردار شهید سلیمانی بسیار مأنوس شده بود.سردار شهید سلیمانی همیشه به هادی میگفته که من وهادی باهم شهید خواهیم شد.باسردارشهید سلیمانی بسیار صمیمی بودند؛سردار به فرزندان هادی هم بسیار علاقه‌مند بود ومثل پدر، دوست‌شان داشت. 🌹 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
📜 🌾همسر شهید نقل می کند:اولین دیدار ما در اواخر مردادماه در شبستان حرم حضرت عبدالعظیم بود.حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و حجب و حیای آقا وحید من را جذب کرد،آقا وحید به قدری خصوصیات مثبت داشت که من به خطرات و شرایط کاری او فکر نمی‌کردم 💐ما۵شهریور ماه۹۸نامزد شدیم و بیشتر رفت‌وآمد‌های ما در آن دوران بود؛چون بعد از عقدمان در۱۷آبان‌ماه،شرایط آشوب در عراق پیش آمد که رفت‌ و آمد سردار شهید سلیمانی و آقا وحید به عراق بیشتر شد؛به همین خاطر ما در دوره عقد زیاد همدیگر را نمی‌دیدیم. 🌷همسر شهید درباره آرزوی شهادت شهید وحید زمانی نیا می‌گوید:«در روز عقد،من به آقاوحید گفتم:«در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب می‌شود🤲.»آقا وحید خوشحال شد و لحظه‌ای به فکر رفت و پرسید:«هر دعایی؟!»گفتم:«بله.»بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید. 🌹 نیا 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
📜 💐همسر شهید نقل می کند:شهروز اهل انفاق بود!نمازهایش📿را اول وقت می‌ خواند،شوخ‌طبع بود و در عین حال بسیار کم‌صحبت بود. 🌷شهید شهروز مظفری نیا اهل قرآن‌ خواندن بود و بسیار به آیاتِ نورانی قرآن عمل میکرد،به پدر و مادرش احترام می‌ گذاشت و نیکی به آنها در رأس امورش قرار داشت،به طوری که در این سالها،کوچکترین بی‌احترامی از جانبِ شهید شهروز مظفری نیا نسبت به آنها ندیدم. بسیار به خانواده‌اش اهمیت می‌داد و رسیدگی به امور خانواده را مهم‌تر از هر کاری می‌دانست. 🌹 نیا 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
📜 💐همسر شهید نقل می کند:شهروز اهل انفاق بود!نمازهایش📿را اول وقت می‌ خواند،شوخ‌طبع بود و در عین حال بسیار کم‌صحبت بود. 🌷شهید شهروز مظفری نیا اهل قرآن‌ خواندن بود و بسیار به آیاتِ نورانی قرآن عمل میکرد،به پدر و مادرش احترام می‌ گذاشت و نیکی به آنها در رأس امورش قرار داشت،به طوری که در این سالها،کوچکترین بی‌احترامی از جانبِ شهید شهروز مظفری نیا نسبت به آنها ندیدم. بسیار به خانواده‌اش اهمیت می‌داد و رسیدگی به امور خانواده را مهم‌تر از هر کاری می‌دانست. 🌹 نیا 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
❇️ ♻️خیرات ثلث اموال 🌟خواهر شهید نقل می کند:هادی از خیّرینی بود که هر ساله مبالغی را به مؤسّسه‌ای خیریه کمک می‌کرد.غیر از آن، اجناسی را برای بچه‌های بی‌سرپرست تهیه می‌کرد و در اختیار مؤسسه می‌گذاشت. 🌟قبل از شهادتش آنقدر هدیه مناسب دختر بچه‌ها خریده بود که مسئولان مؤسسه می‌گویند هر چه توزیع می‌کنیم، تمام نمی‌شود.شهید هادی زاهد وصیت کرده است که ثُلث اموالش را صرف محصّلان و دانش‌آموزان مستمند کنند. 🎊هادی عزیز میلاد توست و مــــــا باز ؛ ڪبوتر عشق‌مان را در آسمـانِ خیـال تو پــــــرواز می دهیم ؛ سالهاستــ ڪبوتــرمان جلد مهربـانیت شده است . . .🕊 💐 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
📨 ☂پدر شهید نقل می‌کند:حبیب خیلی به مردم کمک می‌کرد.مثلاً روزی سوار ماشینش بود،خانمی را دید که وسایلش را در فُرقون گذاشته و به سختی حرکت می‌کند؛حبیب ماشینش را گذاشت و به کمک آن خانم رفت و فرقون را تا منزل آن خانم برد و موجبات شرمندگی آن خانم را فراهم آورد؛آن خانم پرسید چرا این کار را کردی؟حبیب گفت ثواب دارد و خدا را خوش می‌آید. ☂حبیب به همسرش وصیت کرده بود «یک دستگاه خودرو سمند و دو عدد موتورسیکلت دارم و از همسرم میخواهم آنها را صرف ساخت مسجد یا مدرسه کند و اگر خداوند به این بنده حقیر توفیق شهادت داد،از همه دوستان، مادرم، همسرم و فرزندانم می‌خواهم که حلالم کنند و اگر مرگ مغزی شدم،تمام اعضای بدنم را اهدا کنید که شاید مورد لطف و رحمت خدا قرار گیرم.»و ما هم به این وصیتش عمل کردیم. 🎀🎈امروز روز تولد توست و ما هر روز بیش از پیش به این راز پی می ‌بریم ڪہ تــو خلـق شـــده ای تا راه آسمان را به ما نشان دهی ...💎 🌺 چوکامی🌺 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می کند:مهدی بسیار  صبور بود و هیچ مشکلی از نظر اخلاقی نداشت.هیچ گاه مرا به کاری مجبور نمی کرد و همیشه می گفت:برای کارهایی که می خواهی انجام دهی بایدی در کار نیست اگر دوست داری انجام بده.ایشان خادم افتخاری حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)بود.و جزو مهندسین قرارگاه خاتم الانبیا بودند. 🌷همسر شهید از نحوه شهادت آقا مهدی نقل می کند:آقا مهدی وقتی خواستند بروند سوریه ۴۰ روز مرخصی گرفتند و در حال مرخصی به سوریه رفتند.در خانطومان ساعت ۹ صبح به تک تیر انداز به پشت سرایشان تیر می زند و داعش ایشان را به عنوان تله نگه می دارد و ایشان تا ۴ بعدازظهر زنده بودند و دوستانش می گفتند:که وقتی فریاد می زدیم مهدی جان خوبی .حرف نمیتوانست بزند فقط صدای خرخر یازهرا(س)را می شنیدیم و با دست اشاره می کرد که نیایید سمت من و ایشان ساعت ۴ بعداز ظهر شهید شدند.جسم ایشان را بعد از ۴ ماه برای ما آوردند و البته خیلی از جسم ایشان هم نیامد.😭 🌹 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
💟 🌺فرزند شهید نقل میکند:بارزترین رفتار و خصوصیات اخلاقی پدرم شهید مصطفی تاش موسی مهربانی و مردم داری اش بود،بسیار کودک نواز و همیشه چهراش با لبخند بود،همه دوستان و آشنایانی که به منزل ما تشریف می آورند از شوخ طبعی و چهره خندانش سخن میگویند وخط قرمز ایشان نظام و ولایت فقیه بود،از اوضاع جامعه ناراضی بود و همش می گفت که حضرت آقا تنهاست و افسوس میخورد. 🌻ویژگی که اینگونه باعث عاقبت بخیری پدرم شهید مصطفی تاش موسی شد قطعا دعای خیر مادرش بوده،چون مادرش در اواخر عمرش دچار بیماری سرطان معده شده بود و پدرم مانند یک پرستار شبانه روزی از او مراقبت میکرد با وجود خواهر و برادرهای بسیاری که داشت ولی تمام امورات روزانه مادر بزرگم را پدرم انجام میداد و دعای همیشگی مادرش این بود که الهی عاقبت بخیر بشی پسر. 🎀🎈امروز روز تولد توست و ما هر روز بیش از پیش به این راز پی می ‌بریم ڪہ تــو خلـق شـــده ای تا راه آسمان را به ما نشان دهی ...💎 🌺 موسی🌺 🎊💟 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
📨 💐غلامرضا در سال ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ در شهر کرمان متولد شد و پسر بزرگ خانواده بود.برادرم از۱۴سالگی به هیئت می‌رفت. نوجوانی و جوانی‌ اش در هیئتها گذشت. مخصوصاً دهه فاطمیه در ایام شهادت حضرت زهرا(س)ارادت خالصانه‌ اش را به بی‌بی نشان می‌داد.از کودکی در بسیج فعالیت می‌کرد و عاشق امام حسین(ع) بود.این‌طور نبود که فقط به هیئت برود و یک سینه‌زن و عزادار معمولی باشد. 🌷او پایه‌گذار و عضو هیئت امام علی علیه‌السلامِ پانصددستگاه کرمان بود. به اردوی جهادی در روستا‌های محروم کرمان هم می‌رفت و اسم این اردو را به نام شهید فرخ یزدان‌پناه گذاشته بود. ✍راوی:خواهر شهید 💐ولادت:۶۵/۱۰/۲۱کرمان 🌷شهادت:۹۶/۱۱/۵صالحیه سوریه 🌹 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
💟 🌸مادر شهيد ازكودكيهای حاج حميد رضا و نحوه تربيتش میگويد: من وقتی به او شير ميدادم سعی ميكردم با وضو باشم.بزرگ‌تر هم كه شد هميشه مراقب بودم با دوستان ناباب همكلام نشود.هر جا ميرفت مراقب بودم و حتی يکبار ناراحت شد و گفت من كه دختر نيستم تعقيبم ميكنی.انصافاً خودش هم ذات خيلی خوبی داشت و بچه خاصی بود.از هشت يا۹سالگی نمازهايش📿را میخواند و به پيراهن سفيد خيلي علاقه داشت. 🌻يكبار از من خواست برايش پيراهن سفيد بخرم تا در مناسبتها بپوشد.من هم بيرون رفتم و پيراهن را تهيه كردم.وقتی به خانه آمدم ديدم نمازش را خوانده و مشغول قرائت قرآن است.معنويت خاصی گرفته بود و براي اينكه حال وهوايش را به  هم نزنم،پيراهن را كنارسجاده و قرآنش گذاشتم. 💐امروز روز میلاد توست ...🎀💖 🍃و ما تمام دلتنگی‌هایمان را بہ جایِ تو در آغوش می‌ڪشیم چقدر جایت میان ماخالیست ...🌸 🌺 🌺 🎊🎂 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🌹🌹🕊🌹🌹🕊🌹 🌷🕊 🌾همسر شهید نقل می کند:ساعت ۱۲ و نیم ظهر محل کار بودم که با«جواد» صحبت کردم.پس از اتمام کارم به خانه برگشتم و هر چه منتظر تماس«جواد» ماندم اما زنگ نزد. 💐همین طور در استرس بودم که خوابم برد و خوابی دیدم.در خوابم ندیدم که چه کسی بود ولی یک نفر بهم گفت: «نفیسه،جوادت شهید شد».گفتم:جواد من؟گفت:آره.گفتم:نه.گفت:«نفیسه گوش کن؛جوادت شهید شد».گفتم:من ظهر با جواد صحبت کردم،منو اذیت نکنید. گفت:«نفیسه آماده باش،جوادت شهید شد».روز پنج شنبه از هر کسی پیگیر شدم همه می گفتند زخمی شده است. گفتم واقعیت را به من بگویید که در جواب گفتند دنبال چه چیزی می گردی؟ 🥀رخسار تـو سپید در پیش زینب (س) است جانـا ؛ شفاعتـی بہ رُخ تیـره و تـار ما ...🕊 💐ولادت:۶۴/۰۳/۱۵مینودشت 🌷شهادت:۹۵/۱۱/۱۳حمص‌سوریه 🌹 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🌹🌹🌹🕊🌹🌹🌹🕊🌹 🌷🕊 💐شهیدمهدی ثامنی راد بسیار مردم دار و با ایمان بودند،به بزرگتر ها احترام خاصی قائل بودند. 📿اهل نمازاول وقت بودند و اکثر نماز های خود را در مسجد به جا میآوردند. 🌾در انجام کارها بجداهل تلاش و کوشش بودند.خمس مال خودرا حتما پرداخت میکردند.دستگیری ازدیگران از ویژگی های ممتازشهیداست.که مصداقش موسسه ایتامی که الان به اسم خودشون به ثبت رسید(موسسه نیکوکاری شهید ثامنی)با بیش از ۲۵۰ خانواده ایتام و احترام وارزش زیاد برای خانواده شهدا قائل بودند.در اردوهای جهادی و همچنین اردوهای راهیان نور شرکت میکردند.در سازمان هلال احمر  برای اهدای خون مرتب حضور داشتند.بسیار فردی خوش سفر بودند،از همسفر بودن با ایشون نهایت را لذت میبردند. ✍راوی:همسر شهید 🌹 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🌹🌹🌹🕊🌹🌹🌹🕊🌹 🌷🕊 💐شهیدمهدی ثامنی راد بسیار مردم دار و با ایمان بودند،به بزرگتر ها احترام خاصی قائل بودند. 📿اهل نمازاول وقت بودند و اکثر نماز های خود را در مسجد به جا میآوردند. 🌾در انجام کارها بجداهل تلاش و کوشش بودند.خمس مال خودرا حتما پرداخت میکردند.دستگیری ازدیگران از ویژگی های ممتازشهیداست.که مصداقش موسسه ایتامی که الان به اسم خودشون به ثبت رسید(موسسه نیکوکاری شهید ثامنی)با بیش از ۲۵۰ خانواده ایتام و احترام وارزش زیاد برای خانواده شهدا قائل بودند.در اردوهای جهادی و همچنین اردوهای راهیان نور شرکت میکردند.در سازمان هلال احمر  برای اهدای خون مرتب حضور داشتند.بسیار فردی خوش سفر بودند،از همسفر بودن با ایشون نهایت را لذت میبردند. ✍راوی:همسر شهید 🌹 🕊 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]