eitaa logo
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
835 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
80 فایل
﷽🌱 💚امام صادق علیه السلام: لَوْ أدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أیّامَ حَیاتِی. •✓مهدویت، •✓جهاد_تبیین •✓دلی_خدایی 📍کپی با ذکر صلوات «وقف امام زمان عج» تأسیس:1400/1/25 مدیر کانال: @khadeem12w
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیدی آخرش صداموو؟💔 دلت سوخت دیدی گریه هامو؟😭 نشستی مهربون کنارم بهم گفتی هواتو دارم ... گرفتی دستمو نزاشتی کم بیارم...🥲
من یروزی قراره بمیرم، بدون این که شانس اینو داشته باشم ازت خداحافظی کنم :) فقط خواستم بدونی بهترین خاطرات رو با تو داشتم❤️‍🩹
23.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪁یک‌ونیم دقیقهٔ شیرین، پاسخگوی همه سوالات شما دهه هشتادی ها درباره چیستی و چگونگی بینهایت! 🎯 تجربه کردنش رو انتخاب کن! 😃 راستی! مراحل بینهایت ۶ باز شده و میتونید سفر رو از همین لحظه شروع کنید! برای شرکت در رویداد بزرگ بی نهایت عدد 5 رو به 1000888 پیامک بزنید در هنگام ثبت نام در قسمت پروفایل (معرف) این کد رو وارد کنید 👇🏻 1170355 درضمن دعوت شده امام رضا جانمون هستید ♥️ دست خالی هم برمی‌گردید (😉 بی نهایت کاملا رایگانه)
🕊 (شهدایی که به لشکر امام حسین پیوستند) زهیر بن قین. زهیر از شخصیتهای برجسته کوفه بود که روز عاشورا در رکاب امام به شهادت رسید. وی ابتدا از هواداران عثمان بود، اما ناچار گردید در یکی از منزلگاهها فرود آید. امام او را به همراهی خود فرا خواند، ابتدا علاقه چندانی به همکاری نداشت، اما همسرش او را تشویق کرد تا نزد پسر پیامبر صلی الله علیه و آله برود. همسرش نیز همراه او آمد. سخنان امام آتشی در دل زهیر برافروخت، چنان که از یاران فداکار آن حضرت گردید و در کنار امام به شهادت رسید. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
شمارو نمی‌دونم ولی من عمیقاً دلم خواست تو این شب ها الان جزیره مجنون بودم :)💔
شبتون در پناه حسین :)🖤✨
بسم الله الرحمن الرحیم ✨
اللهم عجل لولیک فرج ✨
✨ همه هیچ اند، هرچه هست تویی
🪴 وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ ✨ امّا هنگامی که می‌خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم می‌گذارند! 📚 آیه ۳ سوره مطففین 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
🌱 هوا به شدت سرد بود ، سید ابراهیم از پشتیبانی تازه یک اورکت گرفته بود که خیلے بهش می آمد! شب با موتور راهی شناسایی منطقه شدیم . در راه برگشت یک نگهبان سوری که در حال پست دادن بود جلویمان را گرفت با تندی از ما سوال میکرد. بعد از آن که طرف متوجه شد ما خودی هستیم باز هم تندی کرد ! کلافه شدم و میخواستم به زبان خودش با او صحبت کنم که سیدابراهیم دستم را فشار داد و آرام گفت : یادت باشه ما سفیر امام زمانیم! کاپشنش را در آورد و تن نگهبان کرد ، زبانش از تشکر بند آمد... برای عملیات راهی شدیم و سیدابراهیم سرما را تحمل میکرد ، اما خم به ابرو نمی آورد..! 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]