#شهــیدغدیرے استان فارس🌹
#نـام : علے
#تخصص: استــاد نهج البلاغه
#تولــد: عیـــدغدیر
#ازدواج: عیــدغدیر
#شهادت: عیــدغدیر
🌷🌸🌷🌸
مراسم #عروسی مان را ظهر☀️ گرفتیم که به چشم نیاید و #حرمت داغداری خانواده شهداء حفظ شود👌. آمـدیم توےاتاق ڪہ #ناهـار بخوریـم؛ در را بسـت و پشـت آن ایسـتاد، رو به من کـرد و گفـت:😊 مے دونی که تو این لحظه دعـاے ما #مستـجابه؟
گفتم: آره ولے الان بیا ناهـار بخوریم. گفت: روزه ام. گفتم: تو روز #عروسےروزه گرفتے؟؟
گفـت روزه ی نذره؟😳
گفتم: چه نذرے؟
گفت: اینکه همـون طـور که خدا منو تو عید #غدیر متولد کرد تو عید غدیر هم مزدوج کنه 😍حالا من دعا می کنم تو آمین بگو.
دستم را به #دعا بلند کردم.
گفت:خـدایا همـون طورڪہ منو درعـید غدیر متـولد کردےو در عیدغـدیر مزدوج کردے، در عیـدغدیـر هم به #شهـادت برسان...
غدیرهرسال ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ که می آمد منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در #سومار برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.😔
#شهید_حاجعلے_کسایے🌷
#شهداےفارس
#ﻣﺤﻞ_ﺩﻓﻦ:ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
#ﻳﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ
#خادم_الزهرا
"@khodajoonnn"
شب #تولد آقارسول😍😍
اذان صبح روز ۲۰ آذر درست روز ولادت امام حسن عسکری نیمه های شب بود که به بیمارستان نجمیه رفتیم همین موقع سحر بود که پرستار گفت:«خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه.»
بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا را سفیدپوش میکنه در دلم گفتم:
« تو این همه چشم به راهی، برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا آمدن بچه من زیبا کنه.»
سحر تا اذان صبح صبوری کردم چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم وقتی چشم هایم را باز کردم خاله ات صورتم را بوسید گفت «چشمت روشن پسرت به دنیا آمد»
نگاهت که کردم دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است دلم میخواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی. خیلی اسم *رسول* را دوست داشتم؛ چون روز ولادت امام حسن عسکری به دنیا آمده بودی اسمت را در شناسنامه محمدحسن گذاشتیم اما در خانه رسول صدایت می کردیم..
#کتاب رفیق مثل رسول🌱