May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی من باید وقتی شبِ جمعه بود
پرچمِ حرمو آوردن ؛
مقتل حاج نریمانو پلی کردن ..
اینجا میبودم!💔
.
- راستی ..
تولدت مبارک
علمدارِ ڪُمیل♥️:)
• انتصار •
-آن چادری که نیمے از آن سوخت پشت در 💔 -امشب براۍ بستن این سر بیاورید 🌗🥀
ای اهلِ حرم
سیر ببینید پدر را . .💔
• انتصار •
🎥 به علی بگو دلتنگم💔 #شب_قدر
ماراڪسینخواستتوهمگرنخواستی
درگوشمانبگوڪهبمیریمگوشهاے💔!🚶🏻♂
• انتصار •
ماراڪسینخواستتوهمگرنخواستی درگوشمانبگوڪهبمیریمگوشهاے💔!🚶🏻♂
زورَکی مرا بخواه(:💔
کتابِ علی از زبانِ علی :))))
هر چی ازش بگم کمه ..
مخصوص شبهای قدر
حتما بخونید !
◾️ قرآن به سر
حضرت آیتاللهصمدیآملی◾️
✔️نکاتی در تشرف به برنامه قرآنبهسر:
▪️۱) باید قرآنبهسر بگیرید و
نه فرقانبهسر(فرقان: بخشی از قرآن)
توجه نمایید در شب قدر از
متن قرآن کامل بهرهمند باشید
و نه جزوات قرآن
▪️۲) بعد از برنامه《قرآن بهرو》
قرآن را به شکل صفحه باز شده بر سر بگیرید
حتما به گونهای باشد که
صفحه قرآن رو به آسمان و
پشت جلد بر روی سرتان باشد.
قرآن بسته شده یا بهطرف متنش
را بر سر نگیرید
• انتصار •
◾️ قرآن به سر حضرت آیتاللهصمدیآملی◾️ ✔️نکاتی در تشرف به برنامه قرآنبهسر: ▪️۱) باید قرآنب
▪️امام صادق(علیه السلام) چون در مقام
تبیین اسرار عالم است
در منزل یکی از صحابه تذکر دادند:
چرا درب این صندوق ذخیرهگندم بسته است؟
صحابه عرض نمود: صندوق خالی شده
امام فرمودند: برو درب آنرا باز کن
تا دهان این صندوق بسوی آسمان
و ملکوت به شکل منتظر باشد
تا حقیقتعالم این دهان طالب را
به رزق متنعم نماید
لذا قرآنها را به سمت صفحه بازشده
بسوی ملکوت آسمانها بگشاید
و بر سر بگذارید تا خداوند
رزق معنوی و مادی شما را برای
جان طالب شما انزال نماید.
شب قدر ،،
فرشتہ ها میان رو زمین ،،
اتفاقات اون سال رو تڪ به تڪ
براۍ همه مردم رقم میزنن .
مثلا براۍ بعضیا ڪربلا مینویسن ...
اینکه منوتو سرود سلام فرمانده رو مسخره کرده
ینی این کار کاملا موفق و قوی بوده که حتی صداش به گوش اون پف*یوزا لندن نشین هم رسیده...
دم سازنده و تک تک اون بچه های توی کلیپ گرم
#سلام_فرمانده ❤️🔥
• انتصار •
امروزه ؟
تاریخ زده؛
از هجدهم تا بیست و سوم ماه رمضان
یعنی از سی و یکم فروردین تا پنجم اردیبهشت ماه
حارث در کوچههای کوفه،
دختر بچهای را دید و پرسید :
این موقع شب در کوچه چه میکنی؟
دختر گفت : منتظرِ «بابا» هستم.
او هرشب برای ما غذا میاره
حارث گفت : شاید امشب «بابا» نیاد.
دختر بچه با قاطعیت گفت : نه! «بابا» میاد!
میخوام یه خبر خوشحالکننده بهش
بدم. (علی ضرب شمشیر خورده و
خواهد مُرد!) حارث گفت :
«بابا» چرا باید از این خبر خوشحال بشه؟!
گفت : من یتیمم و پدرم در جنگ،
با علی کشته شده. برای همین وقتی
«بابا» اومد خونهمون و غذا آورد، بهش
گفتم : تو مرد خوبی هستی. دعا کن
علی بمیره. «بابا» هم دستاش رو برد
بالا و گفت : خدایا علی را بکش!
• انتصار •
حارث در کوچههای کوفه، دختر بچهای را دید و پرسید : این موقع شب در کوچه چه میکنی؟ دختر گفت : منتظر
رئوف و رحیم و کریم و قادر و مقتدر و علـے :)💔🌿