خـواب دیــدم سفــرهٔ باب الحـوائج باز شد
دُورِ شمعــی ، جمعی از پروانه در پرواز شد
روی سفره نان وخرما بودوقدری هم نمک
دورِ سفــره نغمــه هایی بی بدیل آغاز شد
نغمـــهٔ "إنّـا تَوَجَّـهنـــا ، تَوَسَّـلنــا" چه خوب
با نــوایِ بال آن پروانــه ها دمســاز شد
در چنیــن حال و هوا ، پروانهٔ پربستـه ای
واردِ ایـن محفــلِ نورانــیِ پُـر راز شد
ذکر یا موسی بن جعفر خانه را پرکرده بود
با ،دَمِ#بــاب_الحــوائج، باب حاجت باز شد
تا توسّــل بست بالِ شــاپرک با نورِ شمــع
ناگهــان چرخـی زد و با نغمــه هم آواز شد
شمـــعِ این محفــل،پرِ پــروانه را آتـــش نـزد
بلکه خورشیدی شـــد و پیغمبــــرِاعجــازشد
بودم آنجا مستِ این اعجاز شیرین تا که با
نغمــــهٔ اللّه اکـبـــر چشمـهـــایم بـاز شد
هرگــز از یـادم نخــواهم بـُرد آن اعجـــاز را
در دلـم زیبا ترین تصویر چشــــم انداز شد
شاعر: رقیه سعیدی
#اعجاز_سفره_باب_الحوائج
#خدایی_درهمین_نزدیکی👇
@khodaye_man313