#آیات_نور
🌱و زینت خود را آشکار نکنند مگر برای (محارمشان )
آیه ۳۱ سوره نور
🆔 @khoddam_almahdy313
1_926051095.pdf
حجم:
253.3K
پی دی اف زیارت عاشورا
التماس دعای فرج🦋
#زیارت_عاشورا
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥راه عجیب تا خدا‼️
🎤 🔊 # استادعالی
➖➖➖➖➖➖➖
دو قدم تا خدا
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
#کلیپ
#پیشنهاد_دانلود
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🆔 @khoddam_almahdy313
✍انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟!
محقق عالی قدر استاد فاطمی نیا فرمودند: یکی از علما - که از دنیا رفته است. از یکی از صلحا برایم تعریف میکرد که یک نفر گفته بود: من در قسمت بایگانی اداره ای کار میکردم و پروندههای متعدد و بعضا بسیار مهم میآمد و ما در قسمت بایگانی قرار میدادیم. یک روز پرونده ی بسیار مهمی به دستم رسید. چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد. در آن گیر و دار که کاملا نا امید شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پروندهها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی که در مورد شما اجرا میشود یا اعدام است یا حبس ابد؛ از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. همان توسل را انجام دادم. روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان «مولوی» رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا؛ مشکل تو به دست آن شخص - که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است - حل میشود. بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل میشود. پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟ حالتی بهت زده و متعجب داشتم. ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود. بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتی در زدم و خواهرم متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده ای؟! گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف میکنم، غلط کردم. آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که ص: 122 پرونده پیدا شده است. این پیرمرد عرق چین به سر، عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بود! [1]
----------
[1]: کرامات معنوی / 72،
#شهیدانه
#شهید_علی_تجلایی
#قسمت_دهم
🌱کتاب گویای «نیمه پنهان ماه» روایتگر زندگینامه شهید «علی تجلایی» است؛ شهیدی که در لباس بسیجی «گمنام» به شهادت رسید. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم
🆔 @khoddam_almahdy313
👌 تمامی حاجات را آن شب از امام رضا(علیه السلام) گرفتم
◽سید محمد باقر گلپایگانی:
پدر مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی تعریف میکردند :
◽در زمان رضا شاه به مشهد مشرف شده بودم، به حرم امام رضا(علیه السلام) رفتم به دلیل این که مرد و زن در آن زمان مختلط بود، جلو نرفته و به امام رضا گفتم:
◽آقا! برای این که به گناه مبتلا نشوم، جلو نیامدم تا ضریح را ببوسم!
◽آن روز بعد از نماز، پس از ساعتی مردم را از حرم بیرون کردند اما هیچ کس به من نگفت:
که برو بیرون!
◽من هم جا نمازم را کنار ضریح بردم و به راحتی در کنار ضریح، مشغول زیارت حضرت شدم، آن شب هر چه از امام رضا(علیه السلام) خواستم همه را از ایشان گرفتم.
◽شیفت که عوض شد، خادم امام رضا(علیه السلام) آمد و گفت : شما برای چه این جایید؟ گفتم :
◽کسی به من نگفت برو بیرون ، وی گفت :
لطفاً بروید بیرون و با جمعیت دوباره بازگردید،زیرا اگر بدانند شما در این مدت این جا بودهاید هم من و هم شیفت قبلی را مؤاخذه میکنند.
#درمکتب_بزرگان
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🆔 @khoddam_almahdy313