#خاطرات_ناب🌹
بوی خوبی به مشامم خورد. گفتم کی عطر زده؟
کسی جواب نداد.
دوباره پرسیدم. گفتند این بوی عطر حسن است.
گفتم عطر چی میزنی؟
گفت :من عطر نمیزنم.
...
وسط مردادماه بود و هلهله ی گرما. چند نفری توی آب پریدیم.
از آب که بیرون آمدیم. باز همان بوی عطر توی دماغم پیچید.
گفتم : کی عطر زده؟
هيچ کس جواب نداد. حسن زیر لب داشت صلوات میفرستاد.
خاطره ای از سردار #شهیدحسن_ترک 🌹
به نقل از عالم ربانی #آیت_الله_سیدرضافاضلیان 🌱
برشی از کتاب "آن روز سه شنبه بود"