eitaa logo
خودمانی با خدا
90.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
27 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴خودمانی با خدا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 ویژه شهادت امام موسی کاظم‌ علیه السلام عمری توی غصه‌ها اسمتو زدم صدا... صحن کاظمینته سر پناهِ هر گدا... ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
◾️ مشعل روشنگر ✏️امام خامنه‌ای:«شخصیت موسی بن جعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سخت‌ترین شرایط.» ۱۳۶۴/۰۱/۲۳ ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
مردم دشمن چه چيزند؟ ▫️النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا. مردم دشمن آنند كه نمى دانند. ✍ممكن است بسيارى از امور داراى فوايد زيادى باشد اما شخصى كه از آن بى خبر است با آن به مخالفت برمى خيزد.داروهاى تلخ و شفابخش براى كودكى كه از آن اطلاعى ندارد تنفرآميز است و به اين آسانى حاضر به نوشيدن آن نيست و با آن دشمنى مى كند در حالى كه افرادى كه از آثار آن دارو باخبرند براى به دست آوردن آن هرگونه بهايى را مى پردازند و با عشق و علاقه آن را مى خورند. 📘 نهج البلاغه _حکمت_438 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 راه شاکرشدن با دعای امام کاظم علیه السلام ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
✍حدیث امام کاظم علیه السلام: بالاترین قدر و منزلت را کسی داراست.... ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
✅هیچ عملی را کوچک نشماریم یکی از علمای اهل بصره می‌گوید: روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم. خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه‌ام را بفروشم و به جای دیگری بروم. در راه یکی از دوستانم به اسم ابانصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم. پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت: برو و به خانواده‌ات بده. به طرف خانه به راه افتادم در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت: این پسر یتیم و گرسنه است و نمی‌تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند. آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی‌کنم. گفتم: این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد. به خدا قسم چیز دیگری ندارم و در خانه‌ام کسانی هستند که به این غذا محتاج‌ترند. اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی‌گشتم. روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می‌کردم. که ناگهان ابو نصر را دیدم که از خوشحالی پرواز می‌کرد و به من گفت: ‌ای ابا محمد چرا اینجا نشسته‌ای؟! در خانه‌ات خیر و ثروت است! گفتم: سبحان الله! از کجا‌ ای ابانصر؟ گفت: مردی از خراسان از تو و پدرت می‌پرسد و همراهش ثروت فراوانی است. گفتم: او کیست؟ گفت: تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد. سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که به دست آورده. خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی‌نیاز ساختم. در ثروتم سرمایه‌گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می‌کردم. ثروتم کم که نمی‌شد زیاد هم می‌شد. کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائکه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم. شبی از شب‌ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده‌اند. و مردم را دیدم که گناهان‌شان را بر پشتشان حمل می‌کنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل می‌کند. به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند. گناهانم را در کفه‌ای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد. سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هر حسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت. از شهوت‌های نفس مثل: ریا، غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم. چیزی برایم باقی نماند و در آستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم. آیا چیزی برایش باقی نمانده؟ گفتند: این برایش باقی مانده! و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم. سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریه‌های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت: نجات یافت. بله دوستان من، خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کار خیری را خالصانه برای خدای تعالی انجام دهیم. 📚کتاب وحی القلم ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
📌درگذشت سید محمدباقر حجتی بارفروشی 🔹 آیت‌ الله سید محمدباقر حجتی مازندرانی (بارفروشی) در حدود سال ۱۲۴۸ش در توابع بابل در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. 🔸سید محمدباقر جهت فراگیری علوم و معارف دینی به بابل رفت. دوران تحصیل وی بسیار پر مشقت و همراه با مشکلات فراوان بود. وی برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و مدتی در مدرسه‌ای در پامنار تهران اقامت کرد. سپس عازم نجف اشرف شد و حدود ۲۰ سال از محضر آیات عظام سید محمدکاظم یزدی، ‌شیخ محمدکاظم آخوند خراسانی صاحب کفایه و شیخ عبدالله مازندرانی استفاده کرد و به مقام رفیع اجتهاد نایل شد. 🔹ایشان پس از سال‌ها اقامت در عتبات عالیات، سرانجام به بابل بازگشت و سال‌ها در مدرسه صدر از سطح تا خارج را تدریس کرد. ایشان برای موعظه مردم و احیاء سنت‌های دینی تلاش زیادی می‌کرد و تا پایان عمر، افزون بر خدمات فراوان مالی به محرومان، همواره سرگرم تدریس و منبر و موعظه بود و یکی از مخالفان سرسخت بهایی‌ها به شمار می‌رفت و همیشه در منبرش علیه بهاییت سخن می‌گفت. وی در مبارزه با بهایی‌ها زبانزد مردم بود. 🔸 آیت‌ الله سید محمدباقر حجتی بر اثر بیماری ذات الریه بر بستر بیماری افتاد و پس از چندی معالجه و درمان، سرانجام در هفتم بهمن ۱۳۱۱ در سن ۶۳ سالگی چشم از جهان فرو بست. از آنجا که مبارزات زیادی علیه بهاییت داشت، شایع است که در نهایت یک پزشک بهایی با تزریق آمپول وی را ترور کرده است. ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
📌شهادت مرتضی جاویدی، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 🔹مرتضی جاویدی در بیست و دوم تیر سال ۱۳۳۷ در روستای جلیان فسا (استان فارس) در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. همزمان با تحصیل به کارهای مختلفی چون دامپروری و کشاورزی مشغول گردید. وی تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۶ با مدرک دیپلم تجربی با موفقیت به پایان رساند. 🔸وی پس از اخذ مدرک دیپلم تجربی عازم خدمت نظام‌وظیفه گشت، اما پس از مدت کوتاهی به دستور امام خمینی (ره) محل خدمت خود را ترک نمود. جاویدی در زمان اوج مبارزات مردم علیه ظلم حکومت پهلوی بارها توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت. 🔹ایشان پس از پیروزی انقلاب به سپاه پاسداران پیوست. تمام دوران حضور در سپاه در صحنه‌های خطر در داخل و خارج از کشور همیشه پیش قدم بود. 🔸شهید جاویدی پس از شروع جنگ تحمیلی به خوزستان رفت. او در ابتدا فرمانده گردان ۹۴۱ بود پس از مدتی فرمانده گردان فجر شد. 🔹«شهید مرتضی جاویدی» سرانجام پس از مبارزات و مجاهدات خستگی ناپذیر در هفتم بهمن ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در مقام فرماندهی گردان فجر به آرزوی همیشگی خود رسید و سپس پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد. 🔸شهید صیاد شیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد. زمانی‌که به شهر فسا و روستای جلیان می‌رسد، همراهانش می‌گویند شهیر صیاد از فاصله‌ی ۵۰ متری مزار، از ماشین پیاده شد، لباسش را مرتب کرد و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار رفت و آنجا دست به گوشه‌ کلاه نظامی چسباند و برای شهید فاتحه خواند ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪐 تا تموم نشده؛ این کلیپ رو ببین 🎙استادشجاعی ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا... هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختیم را نگیر هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر هنگامی که مقامم دادی، تواضعم را نگیر هنگامی که تواضع ام دادی، عزتم را نگیر هنگامی که قدرتم دادی، عفوم را نگیر هنگامی که تندرستیم دادی، ایمانم را نگیر و هنگامی که فراموشت کردم، فراموشم نکن:)) ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀@khodemaani ┗━━━━━━┛