15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅شرح حدیث زندگی
📍قسمت سی ام
🔹شرح حدیث ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)
موضوع: رفتار غیرمنصفانه انسان در برابر خداوند
🗓۱۳۹۷/۱۰/۱۱
#حدیث_زندگی
#کلام_معصوم
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت ۲۴ رجب سالروز فتح خیبر توسط مولا امیرالمومنین علیه السلام
🎤حجه الاسلام عالی
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ اهتزاز پرچم عزای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بر فراز گنبد نورانی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
📌 فتح قلعه خیبر به دست توانای امام علی علیهالسلام
🔹 خیبَر، سرزمین حاصلخیزی در ۳۲ فرسخی شمال مدینه، دارای هفت قلعه و بالغ بر بیست هزار سَکنه یهودی بود. در سال هفتم هجری یهودیان خیبر، در نقطه ای حساس در حکومت اسلامی، برضد اسلام عمل میکردند. یهودیان فرصت طلب، علی رغم پیمانی که با مسلمانان داشتند، خیبر را کانون مبارزه با اسلام قرار داده و تا میتوانستند، مشرکان را بر ضد اسلام تحریک و تجهیز میکردند.
🔸 پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تصمیم گرفت این آخرین کانون ضداسلامی دشمن در مدینه را نیز نابود کند و ریشه فتنه را درآوَرَد. ایشان با هزار و ششصد نفر، با روش غافلگیرانه، خود را به قلعههای خیبَر رساندند. یهودیان به قلعههای خود پناه برده و راههای نفوذ را سد کردند.
🔹مسلمانان قلعهها را یکی پس از دیگری گشودند ولی فتح دو قلعه آخر ده روز به طول انجامید. پیامبر (ص) پس از این که عدهای از اطرافیانش موفق به فتح آن دو قلعه نشدند، فرمود: «فردا پرچم جنگ را به مردی میدهم که جنگجویی است که فرار نمیکند، خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و خدای تعالی خیبر را به دست او فتح میکند».
🔸طبق وعده پیامبر (ص)، صبح روز ۲۴ رجب، امام علی (ع) در میدان معرکه حاضر شد و حضرت محمد (ص) پرچم را به دست او سپرد. امیرالمومنین (ع) به سوی قلعه خیبر شتافت و پس از آن که پهلوانان یهود را به هلاکت رساند، در قلعه خیبر را به دست مبارک خویش از جا کند و آن را فتح کرد.
#تقویم_تاریخ
#رجب_۲۴
#فتح_قلعه_خیبر
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ اگر خدا عادل است، چرا اینهمه بلا و تلخی در دنیاست؟!
🎙حجت الاسلام قرائتی
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 #استوری ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
عمری توی غصهها
اسمتو زدم صدا...
صحن کاظمینته
سر پناهِ هر گدا...
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
◾️ مشعل روشنگر
✏️امام خامنهای:«شخصیت موسی بن جعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط.» ۱۳۶۴/۰۱/۲۳
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
مردم دشمن چه چيزند؟
▫️النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا.
مردم دشمن آنند كه نمى دانند.
✍ممكن است بسيارى از امور داراى فوايد زيادى باشد اما شخصى كه از آن بى خبر است با آن به مخالفت برمى خيزد.داروهاى تلخ و شفابخش براى كودكى كه از آن اطلاعى ندارد تنفرآميز است و به اين آسانى حاضر به نوشيدن آن نيست و با آن دشمنى مى كند در حالى كه افرادى كه از آثار آن دارو باخبرند براى به دست آوردن آن هرگونه بهايى را مى پردازند و با عشق و علاقه آن را مى خورند.
📘 نهج البلاغه _حکمت_438
#نهج_البلاغه
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 راه شاکرشدن با دعای امام کاظم علیه السلام
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
✍حدیث
امام کاظم علیه السلام: بالاترین قدر و منزلت را کسی داراست....
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛
✅هیچ عملی را کوچک نشماریم
یکی از علمای اهل بصره میگوید: روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم. خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانهام را بفروشم و به جای دیگری بروم. در راه یکی از دوستانم به اسم ابانصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم. پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت: برو و به خانوادهات بده. به طرف خانه به راه افتادم در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت: این پسر یتیم و گرسنه است و نمیتواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند. آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمیکنم. گفتم: این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد. به خدا قسم چیز دیگری ندارم و در خانهام کسانی هستند که به این غذا محتاجترند. اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمیگشتم. روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر میکردم.
که ناگهان ابو نصر را دیدم که از خوشحالی پرواز میکرد و به من گفت: ای ابا محمد چرا اینجا نشستهای؟! در خانهات خیر و ثروت است! گفتم: سبحان الله! از کجا ای ابانصر؟ گفت: مردی از خراسان از تو و پدرت میپرسد و همراهش ثروت فراوانی است. گفتم: او کیست؟ گفت: تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد. سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که به دست آورده. خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بینیاز ساختم. در ثروتم سرمایهگذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم میکردم. ثروتم کم که نمیشد زیاد هم میشد. کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائکه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم. شبی از شبها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند. و مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکند.
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند. گناهانم را در کفهای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد. سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هر حسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت. از شهوتهای نفس مثل: ریا، غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم. چیزی برایم باقی نماند و در آستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم. آیا چیزی برایش باقی نمانده؟ گفتند: این برایش باقی مانده! و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم. سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریههای آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت: نجات یافت. بله دوستان من، خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کار خیری را خالصانه برای خدای تعالی انجام دهیم.
📚کتاب وحی القلم
❀
┏━━━━━━┓
⠀@khodemaani
┗━━━━━━┛