eitaa logo
کانال خودسازی (منتظران مصلح خود باید صالح باشند)
44 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
33 فایل
@Khodsazi_313 ﷽ کانال #خودسازی با هدف ترویج و اشاعه تهذیب نفس، اخلاص در عمل و ان شاءالله آمادگی برای ظهور منجی"حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداه"راه اندازی شده، خالصانه و خاضعانه نیازمند ارشادات،نظرات و مطالب ارزشمند شما هستیم. خادم کانال: @amin_nikjoo313
مشاهده در ایتا
دانلود
●خدا ، شهید مهدی خندان را رحمت کند. مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود. ستون بچه ها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود. وقتی به کمین دشمن رسیدیم ، همه عزا گرفته بودندکه چطور باید از این کمین رد شوند. ●فاصله ما تا نیروهای دشمن شش کیلومتر بود. «خدا یا چه کنیم؟» تنها جمله ای بود که از دهان همه شنیده می شد. شهید خندان با یک اطمینان خاصی که فقط از دل او می توانست بلند شود، گفت: «مگر آیه وجعلنا یادتان رفته، همه بخوانید. قول می دهم کسی شمارا نبیند.» ●بعد از این درخواست سه کیلومتر ستون ما از زیر لوله دوشکا رد شد و کسانی که پشت دوشکا نشسته بودند ما را ندیدند. افراد این ستون از 1 شب تا چهار صبح این راه را طی کردند، بدون اینکه کوچکترین اتفاقی رخ دهد. همه اینها حاکی از اعتقاداتی است که در جنگ ما نیروهایمان به همراه داشتند.» ✍به روایت همرزم شهید 🌷
🔺بعد از عملیات «بازی دراز» با دلی شکسته رو به خدا کردم و گفتم: «پروردگارا! ما که توفیق شهادت نداشتیم، قسمت کن در همین جوانی کعبه‌ات را، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم...» 🔺مشغول دعا و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد. دستی به شانه‌ام زد و گفت: «حاج علی، مکه می‌روی؟!» یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: «چطور مگر؟» 🔺خندید و ادامه داد: «برایم یک سفر جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمی‌توانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به مکه بروید!» سر به آسمان بلند کردم. دلم می‌خواست با تمام وجود فریاد بکشم: «خدایا شکرت...» ✍به روایت خودشهید 🌷
●روز قبل شهادت رو به دوستش حسین میگوید ؛ اینجور شهادت که یک تیر به آدم بخوره ؛ آدم کشته بشه ؛ من بهش میگم شهادت سوسولی ...شهادت سوسولی فایده نداره ... حسین به او میگوید : خوب چه فرقی میکنه ؛ اینم شهادت است دیگر ... ●محسن میگه : میدانی آخه به این حال بری پیش آقا ابوالفضل بگی من یک تیر خوردم فایده ندارد... حسین گفت خوب حالا یعنی چی... ●محسن گفت: یعنی یک جوری آدم شهید بشود که هزار تکه بشود آدم رو خواستند آن دنیا به حضرت ابوالفضل معرفی کنند خودت یک تیکه بدنت دستت باشه بگویی آقا من اینم ... ●به روز نکشید ؛ زیر منطقه ازگله بمو یک گلوله آمد صاف روی سقف ماشین ؛ محسن حاجی بابا به همراه 2نفر دیگر از فرماندهان محور  (شوندی و بیابانی)به شهادت میرسند ؛ ... ●شدت حادثه طوری بوده که پیکر شهید هزار تکه میشود ... جنازه را جمع کرده به تهران میفرستند برای تدفین ... مدتی بعد که باقیمانده ماشین را میآورند به محل قرارگاه فرماندهی ایشان ؛ یک تکه دست از پیکر شهید را در آن پیدا میکنند ؛در ادامه  از پدر شهید اجازه میخواهند که ان را در همان منطقه جنگی تدفن کنند. ‌●و اینطور میشود ایشان در دو نقطه سنگ یادبود دارد ... تهران و منطقه سر پل ذهاب در کرمانشاه ... 📎پ ن : فرماندهٔ عملیات سپاه غرب کشور 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۶ تهران ●شهادت : ۱۳۶۱/۲/۲۲ روستای عظیمیه ، سرپل ذهاب عملیات شناسایی شادی روح مطهرش صلوات