eitaa logo
کانال خودسازی (منتظران مُصلح خود باید صالح باشند)
46 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
33 فایل
@Khodsazi_313 ﷽ کانال #خودسازی با هدف ترویج و اشاعه تهذیب نفس، اخلاص در عمل و ان شاءالله آمادگی برای ظهور منجی"حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداه"راه اندازی شده، خالصانه و خاضعانه نیازمند ارشادات،نظرات و مطالب ارزشمند شما هستیم. خادم کانال: @amin_nikjoo313
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️به مناسبت سالروز درگذشت شیخ حسنعلی نخودکی (۱۷ شعبان) روزها روزه، شبها تا سحر بیدار، دائما مشغول ذکر، صف می‌کشیدند مردم درِ خانه اش، شفا میداد لاعلاج ترین مریض ها را شیخ حسنعلی نخودکی! آخر عمر، پشیمان شده بود. می‌گفت: «کاش دخالت نمی‌کردم در تقدیرات خدا» دلش، حسرت دیگری هم داشت. به صمیمی ترین رفیقش، آیت الله رضوی گفته بود: «کاش به جای این ریاضت ها، صرف تقرّب به حضرت صاحب الزمان علیه السلام کرده بودم، سرمایه عمرم را». 📚به نقل از مرحوم آیت الله رضوی. ✅ صلوات
📌 🔺مهمان خانه ی امام شده بود. امام خرما تعارفش کرد، گفت: از غصه نمی توانم چیزی بخورم؛ در راه دیدم ماموران حاکم زنی را می زدند؛ میخواستند زندانی اش کنند؛ کسی به دادش نمی رسید! 🔸امام پرسید: مگر چه کرده بود؟ بَشّار گفت: شنیدم از مردم که پایش لغزیده و زمین خورده. همان وقت دشمنان مادرتان زهرا را نفرین کرده. 🔻محاسن امام صادق علیه السلام خیس اشک، فرمود: برخیز! به مسجد سهله می رویم. باید برای نجاتش دعا کنیم. 🔸امام دو رکعت نماز خواند، دست به دعا برداشت، برای نجات کسی که از مصائب مادر یاد کرده بود. بعد دعا فرمود: آزادش کردند، برویم! 🔺خبر آوردند زن آزاد شده. حاکم شهر دویست درهم برای دلجویی به او بخشیده؛ زن اما قبول نکرده، با اینکه سخت محتاج بوده. بشار به دیدنش رفت. 🔻گفت: امام صادق سلامت رساند، این هفت دینار را هم هدیه فرستاده. زن مات و مبهوت پرسید: امام زمانم به من سلام فرستاد؟ 🔺مدهوش شد، وقتی جواب آری شنید. به هوش که آمد، باز همین سوال را پرسید. باز اما از هوش رفت، از شوق آن سلام. برای سومین بار هم مدهوش شد. بار آخر به بشار گفت: 🔻به امام زمانم بگو کنیز او هستم و محتاج دعایش. بشار، همان کرد که زن گفته بود. امام اشک ریخت و برایش دعا کرد. 📚بحارالانوار ج 47 ص378. ☑️ صلوات
📌 ▫️هفت روز بود که پسردار شده بود. فرمود: عمّه جان، پسرم را بیاور. حکیمه خاتون قنداق را داد دست امام. سر و صورت نورسیده را غرق بوسه کرد. زبان در دهانش گذاشت و فرمود: مهدی جان! حرف بزن. صدای قرآن خواندن نوزاد در خانه پیچید: ⚜ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين‏. آیه 5 سوره قصص ⚜ 🔺و ما اراده کرده‌ایم بر آنها که ضعیف شمرده شده‌اند منّت نهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم. 📚کمال الدین، جلد2، ص425. ✅ صلوات
📌 ▪️نشسته بود کنار حجّت خدا. ناگهان طفلی وارد اتاق شد. بغض گلوی امام را گرفت. فرمود: نوادگان حسین علیه السلام را که می‌بینم دیگر نمی‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. جمله‌های بعدی امام صادق علیه السلام خیلی برایش عجیب بود. «مادرم فاطمه سلام الله علیها همیشه برای حسینش گریه می‌کند. از گریه‌ی او بی‌قرار می‌شوند: فرشته‌ها، دریاها، عرش خدا، و حتی جهنم!» تعجب کرد. امام فرمود: آنچه برایت نگفتم عجیب‌تر است. جمله آخر امام صادق علیه السلام اشکش را درآورد: دلت نمی‌خواهد (با گریه‌هایت) کمک‌حالِ مادرم فاطمه سلام الله علیها باشی؟! 📚 کامل الزیارات باب 26 حدیث 7. . 👈🏻 باور کنیم که عزاداری‌های ما بر مصیبت کربلا، مرهمی است برای قلب داغدار صاحبان عزا، خصوصا حضرت زهرا و مولا صاحب الزمان سلام الله علیهما... ☑️ صلوات
📌 ▪️زائر کربلا بود. 🔻دلش بی‌تاب دیدن امام غایب. کنار ضریح شش‌گوشه از خدا توفیق تشرف خواست. لحظه‌ای بعد،‌ سیّدی بزرگوار دید؛ ماه‌تر از ماه، خورشیدتر از خورشید. پرسید: شما؟! 🔸شنید: مظلوم‌ترین فرد عالَم! 🔻با خودش گفت: «شاید اشتباه شنیده‌ام؛ حتماً عالِم بزرگواری است، دل‌آزرده از قدرنشناسی مردم». به خودش که آمد، دیگر آن آقا را ندید. تازه فهمید دعایی كه زیر قبه کرده بود مستجاب شده! 📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 3، ص160. تشرف مرحوم سید اسماعیل شرفی ☑️ صلوات
📌 ‍ 🔸حافظه‌اش خیلی عجیب شده بود؛ کتاب‌ها را در یک نگاه، حفظ می‌شد! همه چیز به آن رویای صادقه برمی‌گشت: خود را در مدینه دید. پیامبر صدایش کرد. داخل حجره شد. چشم چرخاند. پیامبر بالای مجلس، امام حسن و حسین و مادرشان یک طرف، امیرالمومنین هم ایستاده در سوی دیگر! دست پیامبر را بوسید. رسول خدا فرمود: " مَرحباً بِوَلَدي؛ خوش آمدی فرزندم! " یاد سوالاتش افتاد. می‌خواست بپرسد. شنید: 👈" سوال‌هایت را از من نپرس! از امام زمانت بپرس! " همان موقع، امام زمان وارد شد. پرسید و جواب گرفت. پیامبر رو به فاطمه‌اش فرمود: " پسرت را دریاب!" حضرت زهرا غذایی برایش آورد؛ آشی با حبوبات مختلف. با اشتها خورد. از خواب بیدار شد. حالا سیّد بحرالعلوم هر مطلبی را می‌دید، دیگر از یادش نمی‌رفت.✨ بعدها از مادرش شنید: عجم‌ها آشی دارند پر از حبوبات. اسمش را هم گذاشته‌اند آش حضرت زهرا... 📚 ریاض الجنه (تالیف فاضل زنوزی)، ذیل حالات سیّد بحرالعلوم. ✋ اهلبیت علیهم السلام همگی معدن علم و فضیلت‌اند، اما امروز، دوران مهدی زهراست؛ امروز به هریک از عزیزان خدا متوسل شویم، ما را به درگاه او حواله می‌دهند. امروز برای یافتن پاسخ سوال‌ها و چاره دردها باید به دامان او پناه برد و به او اِلتجا کرد...💫 ✅ صلوات