📣 دیشب در اصفهان چه گذشت
🔸جزییات شکست عملیات علیه یکی از مراکز وزارت دفاع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از ریزپرندههایی که بالای مجتمع کارگاهی وزارت دفاع سرنگون شد
🥘 گرسنگی ایرانیها و لت و پار کردن یکدیگر به خاطر چند دانه لوبیای پسمانده از غذای آمریکاییها
وقتی با کامیونهامون وارد شهر قصرشیرین شدیم نزدیکای ظهر بود، برای ناهار من روی کامیون نشستم و کنسرو لوبیامو باز کردم.
با قاشق، روی کنسرو رو که یه کم سفت شده بود برداشتم و ریختم کف جادۀ خاکی که قرار بود ازش رد بشیم. اصلا نفهمیدم چی شد؛
یهو دیدم کلی آدم دارن همدیگه رو میزنن که برسن به دونههای لوبیایی که دور انداخته بودم! هرکس میتونست چنگ میانداخت و خاک کف جاده رو مشت و مشت میکرد توی دهنش تا شاید یه دونه از اون لوبیاها رو بتونه بخوره!
همهشون دور ماشینهای ما ایستاده بودند و منتظر بودن ظرفهای خالی کنسرومون رو بندازیم سمتشون. واسه این قوطیهای خالی، همدیگه را لت و پار میکردن.
هرکی که دستش به این قوطیها میرسید، انگشت و زبونش رو میکرد تو اون، بدون اینکه براش اهمیتی داشته باشه لبۀ این قوطیها زبان و دهانش رو پاره کنه!
▪️بخشی از خاطرات کنسول آمریکا بود موقع ورود به ایران در سال ۱۹۱۸
#تاریخ_معاصر
#قحطی_بزرگ_ایران
#جنگ_جهانی_اول
#غرب_وحشی
🔴اعتراض سفیر انگلیس به جشن مبتذل شاه
🔹در زمان شاه سطح فرهنگ و هنر چندین هزار ساله کشور به حدی پایین اومده بود که سفیر انگلیس در ایران، در خاطراتش نوشته: بعد از برگزاری جشن هنر شیراز و نمایش کامل یک صحنه تجاوز در تئاتر خیابانی آن به شاه گفتم: اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا میشد کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمیبردند! شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.
🔹پ.ن: دیگه حساب کنید سطح بی شرمی و ابتذال در این جشن به چه اندازه ای بوده که حتی سفیر انگلیس هم به اون اعتراض کرده!!؟
📚 منبع:کتاب غرور و سقوط/ نوشته سر آنتونی پارسونز(سفیر انگلیس در ایران)/ ترجمه دکتر منوچهر راستین/صفحه۹۱
🏊♀ ۱۷۵ دقیقه شنا با دستان بسته!
🌹 به نیت #شهدای_غواص
🌷 هر دقیقه را به نیت یک نفرشان شنا کردم... هربار که حس میکردم دست و کمرم کرخت شده، یاد شهید بعدی، توان دوباره به من میداد
💠 دغدغۀ دیگرم #مادران_خانهدار بود...
مشروح مصاحبه:
https://tn.ai/2063730
#زن_عزت_افتخار