باغ خرمالو؛
عبّاس؏ باب الحوائج است
چون کورترین گرهها
تنها به دستانی که در بدن ندارد
باز می شود و نه هیچ چیز دیگر..
باغ خرمالو؛
ولی هر موقع به مو رسید حضرت عباس نذاشت پاره بشه..
پاره هم میشه ، ولی حضرت عباس ع گره میزنه :)
و أنا لا أعرف لك طريقًا إلّا الدموع...
«و من، جز اَشک، راهی را نمیشناسم
که به تو منتهی شود...»
روزها رفتند و من دیگر،
خود نمیدانم کدامینم
آن منِ سر سختِ مغرورم؟
یا منِ مغلوبِ دیرینم؟
تمام چیزهایی که سیو کرده بودم بعدا بخرم
دیگه موجودی ندارن💔
خبر کوتاه بود سهمگین