همهیِ پیامهایی که جرأت نداشتیم برایِ کسایی که دوست داریم بفرستیم
به پستِ چنل تبدیل شدند..
«مرا با خودت ببر!
هرآنچه را که دارم و
هرآنچه که مالِ من است را بگیر،
و هرآنچه که در زندگی از دست دادم را...
باشد که تو را برگردانم...»
باغ خرمالو؛
این مداحی رو توی راه کاظمین به سامرا شنیدم:)))
هیچوقت با یه مداحی که تقریبا ازش چیزی متوجه نمیشم همدردی نکرده بودم
آخ از این مداحی :)))
وقتی دردها به درمانهای دارویی پاسخ نمیدن
وقتشه از بدن بپرسیم
چه چیزی رو سالها بیصدا تحمل میکنی ؟
باغ خرمالو؛
برایِ" ماریایِ قلبم💕🫂 "
نه ببیننن:))))
همیشه فکر میکردم یه موجود باید از گوشت و خون خودم باشه تا بهش احساس مادری داشته باشم
اما خب برخلافش هم ثابت شد؛)
گفته بودم میزان غمگین بودنم ارتباط مستقیمی داره با کدبانو بودنم؟
هرچی ناراحتتر
کدبانو تر
تنوع غذاهای روی میز بیشتر
خیلی غمانگیز است که بعد از تمامِ این تلاشها، در بازگشت به وضع سابق خود ناکام بمانی... نه زمان، نه آدمها و نه ترانهها و شب، توانِ ویرانکردنِ چیزی را ندارند که اندوه ساخته است...