eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم177 گوشه های چادرش را در دست می فِشُرَد و نیم نگاهی به حبیبِ لبخند به ل
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 لبخند حبیب عمیق می شود و خورشید هم! کنار یکدیگر قدم برمی دارند. روی نیمکتی که حبیب نشان کرده بود، می نشینند. حبیب دستش را روی پشتیِ نیمکت می گذارد و خورشید سرش را به آرنج او تکیه می دهد. نفس عمیقی می کشد و به فضای سبزِ روبه رویش چشم می‌دوزد. لبخند قشنگی روی لبش شکل می گیرد و ناخودآگاه پر از حس های خوب می شود. دیدنِ سبزیِ چمن و درختان او را یادِ روستا و هوای صافش می‌اندازد. نیم نگاهی به صورت حبیب می اندازد: -میگم خیلی آفتاب سوخته شدی حبیب ابروهایش را بالا می اندازد و بلند می‌خندد: - زشت شدم ینی؟! خورشید چانه بالا انداخته و دستپاچه می گوید: -نه! تو همیشه قشنگی! فقط... فقط یه ذره... یه ذره سیاه شدی! حبیب با لحنی پر خنده می گوید: -سیاه دوست نداری؟! خورشید اخم می کند و معترض می شود: - اِ حبیب! اذیت نکن دیگه! حبیب سرش را به طرفین تکان می دهد و آرام می خندد: -من اذیت میکنم؟!.. خورشید اخم کرده و رو می گیرد و حبیب نفس عمیقی می کشد: - میدونی خورشید؟! اونجا دیگه آفتاب سوخته و سفید و سبزه و گندمی معنی نداره.. خورشید نگاهش را به او می دوزد و حبیب لبخند به لب ادامه می دهد: - اونجا یه عالمه جوون و پیر با قیافه های مختلف و حتی لهجه‌ها و اعتقادات مختلف هستن... بعضیاشون اصلاً واسه ناموس و مملکت نمیجنگن... بعضی از سر لجبازی یا اثبات بزرگ شدنشون میرن جنگ! بعضیَم میخوان خودشونو واسه خانواده شون لوس کنن! بعضیَم که اصلاً نمیدونن چرا اومدن جنگ... فقط میدونن که این روزا همه ی جوونا سرشون سمتِ جبهه س پس به تقلید از اکثریت میرن جبهه.. زبان روی لب می کشد و پا روی پا می اندازد: جبهه عینهو دریاس! یه عده واسه ماهیگیری میان و یه عده واسه رفتن سمتِ افق! اونجام هستن آدمایی که فقط برای ادعا و ریا و اعتبارِ کشکی پیدا کردن اومدن جبهه! بعضیا واقعاً عشقشون شهید شدنه... واقعاً اهلِ موندن توی این دنیا نیستن و دلشون شهادت میخواد... ولی بعضیام هستن که نمیدونن با خودشون چند چندن... نمیدونن سرِ چی اومدن جنگ! یا هم میدونن ولی هدفشون اون چه که باید نیست... هدفشون گاهی به دست آوردن آبرو و بعدم اولدروم بلدروم بازی درآوردنه!.. نگاهش را به خورشید دوخته و لبخند می زند: -ولی همه ی ماها اونجا یه شباهت بزرگ با هم داریم... ما هیچکدوممون معصوم نیستیم... همه مون گناه زیاد کردیم... بعضیمون حالا نامه ی اعمالشون سفیدتره و بعضیام مثه من، سیاهتر... اونجام ما آدمِ صد در صد پاک نداریم... یعنی هیچ جا نداریم... به جز پیامبرا و امامان همه ی ماها پر از گناهای ریز و درشتیم... من خودمو بگم... از بچگی تا حالا کلی شیطنتای ریز و درشت داشتم... بارها شده دروغ گفتم... خیلی وقتا زورگوبودم... توی کارم اگه یه پرستار مثلا زیادی حرف بزنه زود از کوره درمیرم... اوووو کلی اخلاقای بد و خوبِ دیگه! میخوام بگم همه ی ما یه شکل و یه جور نیسیتیم ولی همه ی ما گناهکار هستیم.. آرام می خندد: -میدونی گاهی میگم مثلاً من اگه کشته شم، اشتباهی شهید شدم! شهادت مرگِ قشنگیه... یعنی مرگ که نه، زندگیِ قشنگیه... یه عده مثه من لیاقتش رو ندارن... (((یه عده فقط کوه ادعان خورشید! فردا که جنگ تموم شه، این عده بلندگو میگیرن دستشون و هزار تا از دلاوریای نکرده شونو داد میزنن! من همش میگم اگه موندگار شدم توی همین دنیا، کاش از این جماعتِ پر صدای تو خالی نشم حداقل!))) ***ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم178 لبخند حبیب عمیق می شود و خورشید هم! کنار یکدیگر قدم برمی دارند. روی
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 پلک می گشاید. نگاهِ خمارش اول روی زهرای در خواب فرو رفته ثابت می ماند. لبخند نیمه جانی روی لبش می نشیند. سینه ی دخترکش تند و تند بالا و پائینش می شود و سرِ کوچکش نیز به سمتِ برادرش است. آرام به پشت می غلتد و سر می چرخاند. در یک لحظه پر از حس های بد می‌شود. قلبش تند تپیدن را آغاز می کند. اخمی روی پیشانی اش می نشیند و اواصلاً نمی داند که چرا یکهو چنین شد! نمی داند چه شده که نگرانی این چنین به جانش چنگ انداخته است. دستش را روی قلب ناآرامش می گذارد و نگاهش را در کل اتاقشان می چرخاند و نگرانیش صد چندان می شود. به سرعت برمی خیزد. دامن و پیراهنش را می‌پوشد. روسری و چادرش را از روی آویز چنگ می زند و سر می گذارد. اول به کنار پنجره رفته و پرده را کنار می کشد؛ گردن کشیده و نگاهش را از پنجره بیرون می فرستد. اخم روی پیشانی اش غلیظتر می شود. به سرعت از اتاق خارج شده و نگاهش مستقیم به طرف بند رخت‌ها می رود. سپیده سر می چرخاند و با دیدنِ او ابروهایش بالا می پرند. شلوارِ کوچکِ در دستش را می چلاند و آبش با صدا سرامیک های حیاط را تر می کند: -سلام! خورشید همچنان اخم به پیشانی، دمپایی هایش را پا کرده و چند قدم پیش می آید: -سلام!.. نفس عمیقی می کشد و نگاه نگرانش را به صورتِ سپیده می دوزد: - حبیب نیست... خونه س دیگه؟! سپیده گیره ی پلاستیکی را روی شلوار می زند و چانه بالا می اندازد: - نه! صبح خیلی زود رفت... گفت یه جا کار داره خورشید باز هم چند قدم پیش می آید و با لحن نگرانش می گوید: - پس... پس چرا منو بیدار نکرد؟! اصلاً کجا رفت؟! سپیده دست از کار کشیده و چشم تنگ می کند و به او زل می زند: -گفت بچه ها دیشب خیلی بیدارت نگه داشتن، دلش نیومد بیدارت کنه... چیزی شده؟! چرا اینقد نگرانی؟! خورشید دستش را به لبِ حوض می گیرد و بی رمق می نشیند و نالان می گوید: -نمیدونم... دلم یهو به هول افتاد ابروهای سپیده بالا می پرند و می خواهد جوابی بدهد که صدای زنگ بلند می شود. خورشید نگاه دستپاچه اش را به دروازه می دوزد و به سرعت برمی خیزد. سپیده گره چادرش را از دور کمرش باز می کند و آن را سر می گذارد. خورشید در را باز می کند و نگاهش که به نگاهِ او گره می خورد، آرامش در جانش جاری می شود. حبیب لبخند می زند و خورشید از جلوی دروازه کنار می رود. حبیب دروازه را پشت سرش می بندد: - سلام خانوم!.. خورشید زیر لبی پاسخ می دهد و حبیب سر می‌چرخاند و نیم نگاهی به سپیده می‌اندازد: -سلام آبجی! سپیده چادرش را از سر برمی دارد و لباس های خشک را روی ساعدش می اندازد و با لبخند می‌گوید: - سلام داداش! حبیب لبخندی نثار او می کند و سپس نگاهش را سمت خورشید می کشد: - بچه ها خوابن؟! خورشید اما چیز دیگری می گوید: -کجا رفته بودی؟! ابرو های حبیب بالا می پرند: -جایی کار داشتم... چیزی شده؟! خورشید بازوی او را در دست می گیرد و ملتمس می گوید: -هیچ وقت بی خبر از من جایی نرو! ****ادامه دارد... طاهره.الف Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📣 ( برای هشدار و نصیحت خوارج نهروان و تذکر اشتباهات آنان در ماه صفر سال ۳۸ هجری فرمود) 🔹تلاش در هدايت دشمن ♦️شما را از آن می ترسانم، مبادا صبح کنيد در حالیکه جنازه های شما در اطراف رود نهروان و زمين های پَست و بلند آن افتاده باشد، بدون آنکه برهان روشنی از پروردگار و حجّت و دليل قاطعی داشته باشيد. از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شده باشيد. من شما را از اين حکميّت نهی کردم، ولی با سرسختی مخالفت کرديد، تا به دلخواه شما کشانده شدم. شما ای گروه کم خِرَد و بی خِرَد، ای ناکسان و بی پدران، من که اين فاجعه را به بار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم. 📜 ، ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📣 ( پس از اطلاع از ماجرای حکمیت و نیرنگ عمروعاص که ابوموسی را فریب داد و طبق شروطی که برای حکمیت قبول کردند عملی نشد امام علیه السلام این خطبه را در سال ۳۸ هجری ایراد فرمود) 1⃣ ضرورت ستايش پروردگار ♦️خدا را سپاس، هر چند که روزگار دشواری های فراوان و حوادثی بزرگ پديد آورد. شهادت می دهم جز خدای يگانه و بی مانند خدايی نباشد و جز او معبودی نيست و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه و آله)بنده و فرستاده اوست. 2⃣ علل شكست كوفيان ♦️ پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد که نافرمانی از دستور نصيحت کننده مهربانِ دانا و باتجربه، مايه حسرت و سرگردانی و سرانجامش پشيمانی است. من رأی و فرمان خود را نسبت به حکميّت به شما گفتم و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. (ای کاش که از قصير پسر سعد اطاعت می شد) ولی شما همانند مخالفانی ستمکار و پيمان شکنانی نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا که نصيحت کننده در پند دادن به ترديد افتاد و از پند دادن خودداری کرد. داستان من و شما چنان است که برادر هَوازَنی سروده است: «در سرزمين مُنْعَرِج، دستور لازم را دادم امّا نپذيرفتند، که فردا سزای سرکشی خود را چشيدند.» 📜 ، ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ Join @khorshidebineshan
شهیدی که حتی استخوان هایش هم درحال پاسداری از خاک وطن است... این تصویرتلخ در حاشیه نیزارهای جزیره مجنون گرفته شده، شهیدی که هنوز هم اسلحه در دستانش است!!!! ««اینگونه فداکاری نکردند تا بعضیا راحت مال مردم را غارت کنند...»»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 احسان محمد حسنی، مسئول سازمان هنری رسانه ای اوج از پولهای دریافتی از سپاه میگوید که قرار بود با آن جریان هنری جبهه انقلاب را بوجود بیاورند اما از دلش امثال محسن تنابنده ها بیرون آمدند که پیاده نظام جنگ رسانه ای دشمن علیه انقلاب شدند. ساختن فیلمهایی با مضمون مذهبی و انقلابی با کمک پولهای سپاه کار سختی نیست . هنرمند جماعت دنبال پول است و برای رسیدن به آن حاضر است هر نقشی را بازی کند . اما ساختن هنرمند متعهد و انقلابی که در هر شرایطی سرباز نظام و انقلاب و دین باشد مهمترین و اصلی ترین رسالت سازمان اوج بود که میتوان گفت در ایفای این ماموریت و رسالت ناکام بوده است . ضعف و اختلال این سازمانها باعث شد که اکنون افکار عمومی و فرهنگ این کشور زیر سلطه سلبریتی هایی برود که کمترین اعتقادی به هویت و فرهنگ و دین این مردم ندارند. ✍️بیداری ملت @bidariymelat
⭕️ سرنوشت یاران روحانی 🔹 خیلی‌ها علاقه دارند بدانند وزرا و همکاران روحانی در این روزها چه می‌کنند. جهت اطلاع این عزیزان: ▪️اسلامی (وزیر راه و شهرسازی روحانی): رئیس سازمان انرژی اتمی دولت رئیسی است. ▪️رزم حسینی (وزیر صمت روحانی): مشاور معاون اول دولت رئیسی است. ▪️مدرس خیابانی (قائم مقام وزیر صمت دولت روحانی): استاندار سیستان و بلوچستان در دولت رئیسی است. ▪️علی ربیعی (وزیر کار و سخنگوی دولت روحانی): رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت رئیسی است. ▪️سورنا ستاری (معاون علمی و فناوری روحانی): معاون علمی و فناوری دولت رئیسی است. ▪️جهرمی (وزیر ارتباطات روحانی): مشاور وزیر میراث فرهنگی دولت رئیسی است. ▪️ظریف (وزیر امور خارجه روحانی): در دولت رئیسی، هیات علمی دانشگاه تهران شده است. ❇️ بقیه اعضای دولت روحانی هم بدون ترس از مواخذه و بازخواست و دادگاه و مجازات مشغول لذت بردن از زندگی‌اند و بعید نیست همین روزها جهت استفاده از تجربیات گران قدرشان و اثبات فراجناحی بودن آقای رئیسی به همکاری در دولت سیزدهم دعوت شوند. @pas_kouchehaie_enghelab
🔴 از تبلیغ توتون و کار در حوزه کودک تا مدیریت موزه فرش! 🔹وقتی مدیر موزه ای که مدرک دانشگاهی معتبر داری و ٣٠ سال سابقه ی کار در سازمان میراث فرهنگی و موزه های کشور را دارد کنار گذاشته میشود و شخصی که در حوزه ی کودک و البته تبلیغ توتون فعالیت داشته را به جای او می گذاریم ناخودآگاه این پیام را به مردم می دهیم که تخصص گرایی شعاری بیش نیست. آیا مسئولین در برهه ای که بیش از هر زمانی نیاز به نیروهای متخصص و کارآمد داریم حواسشان به عزل و نصب هایشان هست؟ 🔹شاید حتی آقای نوروزیان یکی از متخصص ترین افراد جامعه در حوزه ی کودک باشند ولی مسلما با توجه به سابقه ی فعالیتشان، توانایی لازم برای مدیریت موزه ی فرش را ندارند.آقای دکتر ضرغامی آیا شما به تخصص گرایی اعتقاد دارید؟ ✍️بیداری ملت @bidariymelat
🔴 سوال الان کی صاحب و مسئول و پاسخگو در آموزش و پرورش هست؟ ✍️بیداری ملت @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به کودکان مهارت زندگی کردن را یاد بدهید تا هوشمند و هدف دار بار بیایند !!! مهارتهایی چون گفت‌ و گو کردن را، تخیل، خلاقیت، صبر و مدارا، گذشت، دوستی با طبیعت، داشتن توان عذرخواهی، دوست داشتن و مهربانی کردن، دویدن و بازی کردن، شاد بودن، از زندگی لذت بردن، راستی و صداقت را به آنها بیاموزیم. 👇 Join @khorshidebineshan
تحقیقات نشان می‌دهد کودکانی که آزادانه می توانسته اند به همه قسمت های خانه ومحل زندگی خود دسترسی داشته باشند و فعالیت آنها محدود نبوده است، رشد مغزی بیشتری نسبت به دیگر کودکان دارند Join @khorshidebineshan
📣📣📣📣 بخشنده بودن بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد قلب بزرگ میخواهد…… خداوند با دستان تو دست انسان گرفتاری را گرفته است، وقتی دست افتاده ای را میگیری و لبخند را مهمان قلبش می کنی ؛ 💚💝💚سلام دوستان و بزرگواران همراه تا به امروز یکی از کارهای مؤسسه‌خورشیدبی‌نشان کارهای فرهنگی برای افراد بی بضاعت بود که با گرمای خورشید قلب‌های مهربان شما انجام میشد. 🌺💚🌺💚🌺💚🌺 از کارهای مجموعه میتوان به این موارد اشاره کرد:👇👇👇 ۱.تهیه لوازم التحریر برای این عزیزان ۲. تهیه جوایز فرهنگی با طرح ایرانی اسلامی برای دانش آموزان فعال قرآنی ۳.تهیه بسته های معیشتی برای خانواده های آبرومند نیازمند ۴.تهیه و توزیع کتابهای مفید و انجام مسابقات فرهنگی ۵. آموزش رایگان فرزندان این خانواده ها در زمینه های قرآنی، چرتک، زبان و کارهای هنری و توانمندسازی ایشان. و.... 🌺💚🌺💚🌺💚🌺 💚شما عزیزان میتوانید در این راه با کمکهای نقدی،نذرهای فرهنگی و یا معرفی موسسه به دیگران یاور ما باشید و لبخند بر لب امام زمانمان بنشانید💚 دست‌دست نکن. دل به سخاوت یک‌دله کن. کودکانی منتظر قلب‌هایی سخاوتمند، دست‌هایت را به نظاره نشسته‌اند تا گره از کار فروبسته‌شان بگشایی. شماره کارت مؤسسه جهت همراهی زیبای شما عزیزان👇👇👇 ۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۴۰۰۱۷۷ همه آدم ها، شایسته یک زندگی خوب هستند، بیا و به تقسیم این موهبت، کمک کن. Join @khorshidebineshan
🔸همسرداری در اختلاف خانوادگی شجاع باش و از همسرت معذرت خواهی کن زندگی زناشـــــویی میدان جنگ نیست میدان عـــــشق است وشادی Join @khorshidebineshan
سیاست های زنانه یعنی 👇 ⛔️ در شبکه های اجتماعی در دسترس و آنلاین باشی اما همسرت که کنار نشسته بهت دسترسی نداشته باشه. ⛔️ بی توجه به پی وی دیگران رفتن و از عاشقی گفتن اما همسرت کنارت باشه و از بی توجهی های تو به خودش بپیچه و نتونه حرفی بزنه. ⛔️ خیانت یعنی قربون و صدقه دوستای مجازی رفتن و در جواب همسرت که صدات میزنه بگی (هان) و (چیه) ⛔️ تا صبح با همه چت کنی اما به همسرت که می رسی حوصله نداشته باشی و نسبت به همسرت که احتیاج داره با تو دردودل کنه بی تفاوت باشی. ⛔️ خیانت یعنی هی خودتو خوشگل کنی هی عکس دلربا بندازی برای دوستای مجازیت اما برای همسرت یه دست لباس قشنگ نپوشی. Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم179 پلک می گشاید. نگاهِ خمارش اول روی زهرای در خواب فرو رفته ثابت می ما
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 حبیب در آستانه ی در ایستاده و نگاهش را در اتاق می کشاند: -بیا دیگه خورشید جان! خورشید بلوزِ سفید رنگِ علی را پائین می کشد و دستپاچه می گوید: -میام... دارم میام حبیب لبخند زده و سرش را به طرفین تکان میدهد. نگاهش را به زهرای آرام گرفته در آغوشش می دوزد. آرام پیشانی اش را می بوسد؛ غنچه ی دخترک باز شده و صدایی درمی آورد. حبیب کنار گوشِ کوچکِ او "جونِ بابا" را زمزمه می کند. او را در آغوشش جابه جا می کند؛ دستش را زیر پاهای کوچکِ او نگه می دارد و چانه اش را به شانه ی خود تکیه می دهد. با دست دیگرش موهای نرم و کمِ دخترکش را نوازش می کند و پر لبخند به کنار حوض میرود. انگشتانِ کوچکِ زهرا، یقه ی پیراهنِ مردانه ی پدرش را چنگ می زنند. حبیب مشتِ کوچکِ او را از روی یقه اش باز می کند و کف دستش را بوسه‌ای می زند. خورشید که علی را بغل گرفته از اتاق خارج میشود. حبیب نگاهش را به سمت آن ها میکشد و لبخند می زند. خورشید پیش آمده و کنار او می‌ایستد. سهراب لبخند می زند: - خب، آماده این؟! حبیب چانه بالا می اندازد: -نه یه لحظه وایسا! با یک دستش پشت زهرا را گرفته و او را نگه می‌دارد و با دست دیگر چادر خورشید را می گیرد و او را آرام به دنبال خود می کشد. لبِ حوض می نشیند و خورشید هم در کنارش جای می گیرد. زهرا را روی ران پای راستش می نشاند و دستش را دور شکم او حلقه می کند. دست دیگرش هم دور شانه ی خورشید حلقه شده و تنِ او را به تنِ خود می چسباند. خورشید هم علی را روی پای خود نشانده و سرش را به شانه ی حبیب تکیه می دهد. لبخند می زنند. سهراب از درون لنز به صحنه ی روبه رویش نگاهی انداخته و چند قدم عقب می رود: -آماده.. یک قدمِ دیگر عقب می رود و دوربین را جلوی چشمش می گیرد: - یک.. دستش را روی دکمه ی دوربین می گذارد: - دو.. صدای "سه" گفتنش با ثبتِ عکسِ چهار نفره ی آن ها یکی می شود. چند عکس چهار نفره ی دیگر هم می گیرند؛ و دو عکس دسته جمعی از تمام خانواده! همه شان به لنز دوربین لبخند می زنند و لبخندهایشان ثبت می شود. خدا را چه دیدی؟! شاید این آخرین لبخندِ از ته دلِ این جمع باشد... ****ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم180 حبیب در آستانه ی در ایستاده و نگاهش را در اتاق می کشاند: -بیا دیگه
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 آب را روی سنگِ سرد جاری می کند و دستش را به آن می کشد. نگاهِ خیسش را روی سنگ می‌چرخاند؛ طلعت رستمی...ولادت ۱۲۹۵/۴/۱۴ ...وفات: ۱۳۶۵/۱۲/۲ با نوک انگشتانش روی سنگ سرد ضربه می زند و فاتحه می خواند. به خاطر می آورد آخرین لبخندهای طلعت خاله را! حالش که بد شد.. به بیمارستان که رساندنش.. احیاء بی نتیجه اش! حالِ خوشِ چند روز پیش از مرگش! گویی پیرزن می دانست که دعاهایش اثر کرده و به زودی پسرش را می بیند! حبیب در کنارِ خورشید روی سنگِ قبری در کنارِ قبر طلعت خانوم می نشیند. خورشید نگاه خیسش را به او می دوزد. بغل باز می کند و حبیب، علی را به او می سپارد. پشتِ زهرای بی‌تاب شده را نوازش می کند و برای طلعت خانوم فاتحه می خواند. پایانِ انتظارِ او برای دیدنِ پسرِ گمنامش خیلی نزدیک بود! ****ادامه دارد... طاهره.الف Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تشرف یک زن مسیحی به دین اسلام در مسجد مقدس جمکران 🔹یک پزشک زن مسیحی و اهل کشور برزیل همزمان با روز نهم‌ ربیع‌الاول در مسجد مقدس جمکران به دین اسلام مشرف شد. ✍️ @khorshidebineshan
🔴 در دولت گذشته حقوق اساتید دانشگاه را به شکل غیر منصفانه‌ای افزایش دادند، چون خودشان ذی نفع بودند! 🔹مهدی پازوکی، اقتصاددان و تحلیلگر مسائل اقتصادی در گفتگو با «نود اقتصادی»: متاسفانه در دولت گذشته حقوق اساتید دانشگاه به شکل غیرعادلانه‌ای افزایش پیدا کرد که این اقدام غیر عادلانه بود و کسانی که زمینه انجام این کار را فراهم کردند، خودشان می‌خواستند بعد از دولت به دانشگاه برگردند و از این موضوع منفعت ببرند. 🔹اخیرا شنیده‌ام اساتید دانشگاه و قضات مالیات کمتری از سایرین می‌پردازند و این اقدام هم خلاف عدالت و مروت است، زیرا هر کسی که درآمدی دارد باید مالیات بپردازد. ✍️بیداری ملت @bidariymelat
49.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بررسی وضعیت کرونا در عراق 🔹اثبات عنایت سید‌الشهداء به عزاداری و زائران 🔸بررسی مستند وضعیت در کربلا 🔹مصاحبه اختصاصی با 📌کاری از گروه فرهنگی تبلیغی عقیله عشق علیهاسلام و موسسه فرهنگی مذهبی بیت الرضا علیه السلام @khorshidebineshan