eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم179 پلک می گشاید. نگاهِ خمارش اول روی زهرای در خواب فرو رفته ثابت می ما
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 حبیب در آستانه ی در ایستاده و نگاهش را در اتاق می کشاند: -بیا دیگه خورشید جان! خورشید بلوزِ سفید رنگِ علی را پائین می کشد و دستپاچه می گوید: -میام... دارم میام حبیب لبخند زده و سرش را به طرفین تکان میدهد. نگاهش را به زهرای آرام گرفته در آغوشش می دوزد. آرام پیشانی اش را می بوسد؛ غنچه ی دخترک باز شده و صدایی درمی آورد. حبیب کنار گوشِ کوچکِ او "جونِ بابا" را زمزمه می کند. او را در آغوشش جابه جا می کند؛ دستش را زیر پاهای کوچکِ او نگه می دارد و چانه اش را به شانه ی خود تکیه می دهد. با دست دیگرش موهای نرم و کمِ دخترکش را نوازش می کند و پر لبخند به کنار حوض میرود. انگشتانِ کوچکِ زهرا، یقه ی پیراهنِ مردانه ی پدرش را چنگ می زنند. حبیب مشتِ کوچکِ او را از روی یقه اش باز می کند و کف دستش را بوسه‌ای می زند. خورشید که علی را بغل گرفته از اتاق خارج میشود. حبیب نگاهش را به سمت آن ها میکشد و لبخند می زند. خورشید پیش آمده و کنار او می‌ایستد. سهراب لبخند می زند: - خب، آماده این؟! حبیب چانه بالا می اندازد: -نه یه لحظه وایسا! با یک دستش پشت زهرا را گرفته و او را نگه می‌دارد و با دست دیگر چادر خورشید را می گیرد و او را آرام به دنبال خود می کشد. لبِ حوض می نشیند و خورشید هم در کنارش جای می گیرد. زهرا را روی ران پای راستش می نشاند و دستش را دور شکم او حلقه می کند. دست دیگرش هم دور شانه ی خورشید حلقه شده و تنِ او را به تنِ خود می چسباند. خورشید هم علی را روی پای خود نشانده و سرش را به شانه ی حبیب تکیه می دهد. لبخند می زنند. سهراب از درون لنز به صحنه ی روبه رویش نگاهی انداخته و چند قدم عقب می رود: -آماده.. یک قدمِ دیگر عقب می رود و دوربین را جلوی چشمش می گیرد: - یک.. دستش را روی دکمه ی دوربین می گذارد: - دو.. صدای "سه" گفتنش با ثبتِ عکسِ چهار نفره ی آن ها یکی می شود. چند عکس چهار نفره ی دیگر هم می گیرند؛ و دو عکس دسته جمعی از تمام خانواده! همه شان به لنز دوربین لبخند می زنند و لبخندهایشان ثبت می شود. خدا را چه دیدی؟! شاید این آخرین لبخندِ از ته دلِ این جمع باشد... ****ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم180 حبیب در آستانه ی در ایستاده و نگاهش را در اتاق می کشاند: -بیا دیگه
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 آب را روی سنگِ سرد جاری می کند و دستش را به آن می کشد. نگاهِ خیسش را روی سنگ می‌چرخاند؛ طلعت رستمی...ولادت ۱۲۹۵/۴/۱۴ ...وفات: ۱۳۶۵/۱۲/۲ با نوک انگشتانش روی سنگ سرد ضربه می زند و فاتحه می خواند. به خاطر می آورد آخرین لبخندهای طلعت خاله را! حالش که بد شد.. به بیمارستان که رساندنش.. احیاء بی نتیجه اش! حالِ خوشِ چند روز پیش از مرگش! گویی پیرزن می دانست که دعاهایش اثر کرده و به زودی پسرش را می بیند! حبیب در کنارِ خورشید روی سنگِ قبری در کنارِ قبر طلعت خانوم می نشیند. خورشید نگاه خیسش را به او می دوزد. بغل باز می کند و حبیب، علی را به او می سپارد. پشتِ زهرای بی‌تاب شده را نوازش می کند و برای طلعت خانوم فاتحه می خواند. پایانِ انتظارِ او برای دیدنِ پسرِ گمنامش خیلی نزدیک بود! ****ادامه دارد... طاهره.الف Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تشرف یک زن مسیحی به دین اسلام در مسجد مقدس جمکران 🔹یک پزشک زن مسیحی و اهل کشور برزیل همزمان با روز نهم‌ ربیع‌الاول در مسجد مقدس جمکران به دین اسلام مشرف شد. ✍️ @khorshidebineshan
🔴 در دولت گذشته حقوق اساتید دانشگاه را به شکل غیر منصفانه‌ای افزایش دادند، چون خودشان ذی نفع بودند! 🔹مهدی پازوکی، اقتصاددان و تحلیلگر مسائل اقتصادی در گفتگو با «نود اقتصادی»: متاسفانه در دولت گذشته حقوق اساتید دانشگاه به شکل غیرعادلانه‌ای افزایش پیدا کرد که این اقدام غیر عادلانه بود و کسانی که زمینه انجام این کار را فراهم کردند، خودشان می‌خواستند بعد از دولت به دانشگاه برگردند و از این موضوع منفعت ببرند. 🔹اخیرا شنیده‌ام اساتید دانشگاه و قضات مالیات کمتری از سایرین می‌پردازند و این اقدام هم خلاف عدالت و مروت است، زیرا هر کسی که درآمدی دارد باید مالیات بپردازد. ✍️بیداری ملت @bidariymelat
49.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بررسی وضعیت کرونا در عراق 🔹اثبات عنایت سید‌الشهداء به عزاداری و زائران 🔸بررسی مستند وضعیت در کربلا 🔹مصاحبه اختصاصی با 📌کاری از گروه فرهنگی تبلیغی عقیله عشق علیهاسلام و موسسه فرهنگی مذهبی بیت الرضا علیه السلام @khorshidebineshan
🔴مدیر پروژه واکسن فخرا: در حال برنامه‌ریزی برای توقف تولیدِ واکسن فخرا هستیم/ واکسن‌سازهای داخلی دچار چالش شده‌اند/ وزارت بهداشت از هیچ واکسن‌سازی پیش‌خرید انجام نمی‌ دهد /ایلنا یه زمانی واردات نبود میگفتیم فقط تولید ملی حالا واردات هست تولید ملی رها شده! ✍️ M.rezazadeh ✍️بیداری ملت @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
دعای عهد.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📣 ( این خطبه را پس از شکست شورشیان خوارج، در سال ۳۸ هجری برای بسیج کردن مردم جهت مبارزه با شامیان در نخیله کوفه ایراد فرمود.) 1⃣ نكوهش از سستی و نافرمانی كوفيان ♦️نفرين بر شما کوفيان که از فراوانی سرزنش شما خسته شدم. آيا به جای زندگی جاويدان قيامت به زندگی زودگذر دنيا رضايت داديد؟ و به جای عزّت و سربلندی، بدبختی و ذلّت را انتخاب کرديد؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت می کنم، چشمانتان از ترس در کاسه می گردد، گويا ترس از مرگ، عقل شما را ربوده و چون انسان های مَست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد. گويا عقلهای خود را از دست داده و درک نمی کنيد. من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم و شما را پشتوانه خود نمی پندارم. شما ياران شرافت مندی نيستيد که کسی به سوی شما دست دراز کند. به شتران بی ساربان می مانيد که هرگاه از يک طرف جمع آوری گرديد، از سوی ديگر پراکنده می شويد. 2⃣ علل عقب ماندگی مردم كوفه ♦️ به خدا سوگند، شما بد وسيله ای برای افروختن آتش جنگ هستيد؛ شما را فريب می دهند امّا فريب دادن نمی دانيد، سرزمين شما را پياپی می گيرند و شما پروا نداريد. چشمِ دشمن برای حمله شما خواب ندارد ولی شما در غفلت به سر می بريد. به خدا سوگند، شکست برای کسانی است که دست از ياری يکديگر می کشند. سوگند به خدا، گمان می کنم اگر جنگ سخت درگير شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد، از اطراف فرزند ابوطالب، همانند جدا شدن سر از تن جدا و پراکنده می شويد. به خدا سوگند، آن که دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند تا گوشتش را بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد، عجز و ناتوانی اش بسيار بزرگ و قلب او بسيار کوچک و ضعيف است. تو اگر می خواهی اينگونه باش، امّا من به خدا سوگند از پای ننشينم و قبل از آنکه دشمن فرصت يابد با شمشير آبديده چنان ضربه ای بر پيکر او وارد سازم که ريزه های استخوان سرش پراکنده شود و بازوها و قدم هايش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد. 3⃣ حقوق متقابل مردم و رهبری ♦️ ای مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است. حقّ شما بر من، آن که از خيرخواهی شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم کنم و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانيد. و امّا حقِّ من بر شما اين است که به بيعت با من وفادار باشيد و در آشکار و نهان برايم خيرخواهی کنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنيد. 📜 ، ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ دستتو یک دقیقه بزار رو سینت زمان بگیر و مدام بگو حداقلش اینه که روز قیامت میگی قلبم روزی یه دقیقه به عشق زده🥀♥️☺️ @khorshidebineshan ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز اول وقت!👆🌷🌸🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم‌کوتاه‌امامهم به‌مناسبت هفته‌بهداشت‌روان ☺️دوبار ببینید😌   ✅دراین فیلم کوتاه،نشان‌داده می‌شود که: تاچه‌اندازه سلامت روان هریک از ما، در گرویِ سلامت دیگر افراد جامعه می‌باشد. چگونگی‌انتقال‌احساسات میان‌انسان‌ها دریک جامعه... 🔹ما انرژی"بد و خوب"را به‌یکدیگر تزریق‌می‌کنیم 🔹آثار کوچکترین بدرفتاری اخلاقی هرنفر به‌طور زنجیروار در اعماق لایه‌های جامعه نفوذ میکند من "تو" هستم و تو "من" هستی 👌مدیریت سلامت وبهداشت روانی و اجتماعی جامعه، در گرو فهم همین مسئله است. شروع"تغییر"باشیم، سرآغازِ "حالِ خوب" باشیم واین اتفاقِ بزرگ را بایک لبخندِ کوچک آغازکنیم... توضیح: فیلم از میلس دپنسینس کارگردان و بازیگر اهل فرانسه ارائه شده در جشنواره فیلم کوتاه نیکون می باشد. 🔰 @khorshidebineshan با ما همراه باشید 🌸
آنان که به مقصد رسیده‌اند می‌گویند میان ما و شما تنها همین خون فاصله است... @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هم‌اکنون تجمع ضد واکسن مقابل مجلس شورای اسلامی ✍️بیداری ملت @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر مهمترین منبع قابل دسترسی برای تقویت ریشه های اعتماد بنفس برای کودک به شمار می‌رود به طوری به بررسی ها نشان می‌دهد مادرانی که فرزند خود را مورد شماتت قرار میدهند، فرزندانی با اعتماد به نفس پایین تربیت می کنند. طرح اولیه شکل گیری شخصیت افراد ناشی از برخورد مادر و کودک است به طوری که ریشه همه برداشت های کودک در آینده است که تغییر آن به سختی صورت می گیرد. بعد از پدر ومادر،خواهر و برادر و همسالان نقش مهمی در برداشت کودک از خودش را دارند. Join @khorshidebineshan
در یک تحقیق به گروه اول گفته شد به خرس سفید فکر نکنند. اما هر زمان به خرس سفید فکر کردند زنگ بزنند. به گروه دوم گفته شده به خرس سفید فکر کنند و هر زمان به خرس سفید فکر کردند زنگ بزنند. نتایج نشان داد گروه اول که قرار بود به خرس سفید فکر نکنند بیشتر از گروه دوم زنگ زدند. این تحقیق و تحقیقات دیگر نشان می‌دهد به میزانی که فرزندتان را از کاری نهی کنید و "نکن" و "نباید" بگویید در حقیقت به صورت ناخودآگاه رفتار بد او را تقویت می‌کنید. به علاوه هیچ کار خوبی به او نیاموختید. اگر کار فرزندتان خطرناک و آسیب زننده نیست بهتر است حواس او را معطوف به کار دیگری کنید به جای آن که "نه" و "نکن" بگویید. 👇 Join @khorshidebineshan
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم181 آب را روی سنگِ سرد جاری می کند و دستش را به آن می کشد. نگاهِ خیسش ر
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 حوله را روی شانه اش رها می کند و دستانش را در موهایش فرو می برد. پا کِشان به طرف خانه ی پدری اش می رود. دمپایی هایش را درآورده و سلام بلندی می دهد. جلوی درِ آشپزخانه ایستاده و گردن می کشد؛ سپیده کنار سفره نشسته است. حوله را از روی شانه اش می کشد و در جوابِ سلام بقیه لبخندی نثارشان می کند. وارد آشپزخانه شده و روبه روی سپیده، کنار سفره می نشیند. حوله را روی پایش می گذارد و در چهره ی گرفته ی خواهرش دقیق می شود. - چی شده آبجی؟! چرا گرفته ای؟! سپیده نفس عمیقی می کشد و زیر لب می گوید: -هیچی حبیب تکه ای از نانِ سرِ سفره جدا کرده و لقمه می کند و بدون نگاه کردن به سپیده می‌گوید: -دروغ میگی سپیده آه می کشد و صدای خش دارَش نشان از بغضِ بدش دارد: -دروغم چیه؟!.. سرفه ی مصلحتی ای می کند و نگاهش را به کناره های سفره می دوزد: - تو چرا اومدی اینجا صبونه میخوری داداش؟! حبیب تکه نانِ در دستش را روی سفره می گذارد: -خورشید خوابه... دیشب بچه ها اذیتش کردن، گفتم بیشتر بخوابه.. و البته نگفت که خودش هم عضوی از این اذیت کننده ها بود! دست به سینه می شود و گردن کج می کند و جدی و با صدای بم شده ای می پرسد: -حالا تو دقیق بگو چی شده؟! سپیده تکه نان در دستش را بین انگشتانش می‌چرخاند و تمام تلاشش را می کند که چانه ی لرز گرفته و بغضِ بدش به گریه نرسد: -یه کم دلم گرفته حبیب نفس عمیقی می کشد: -چرا؟! سپیده سرش را به طرفین تکان می دهد و بی قرار می گوید: -بچه مو میبینم، میگم... میگم که دخترکم حسرت بغل بابا رو داره... خودِ من حسرت این که دوباره کنار سعید... وقتی میرفت گفتم راضیَم به رضای خدا... الانم هستم... به خدا که شکایتی ندارم.. دستش را به سینه اش می فِشُرَد و اشکش بی‌مهابا می چکد: -ولی یه وقتا دلم میگیره از این که... از این که سعیدم حتی قبر نداره.. فوراً اشک هایش را پاک کرده و با یک سرفه صدایش را صاف می کند اما هنوز هم خش‌دار است: - مامان و بابای سعید باز اومدن... به خدا دیگه کلافه م... یه دفعه ی دیگه بیان، میترسم حرمت نگه ندارم... انگار که من شدم بی صاحاب شده که افتادن به هول! بابا من نمیخوام زنِ متین شم... پس فردا آهِ اون دخترِ بنده خدا دامنمو میگیره... من اصن نمیخوام عروسی کنم حبیب چهارزانو می نشیند؛ یک دستش را روی سینه چلیپا کرده و کف دستِ دیگرش را روی گونه اش می گذارد. جوابی ندارد که به بی‌تابیِ خواهرش بدهد. واقعاً جوابی هم نمیماند که بتواند کمی از این داغ را سرد کند. نفس عمیقی می کشد و اخم کمرنگی روی پیشانی اش می‌نشیند. هنوز نمُرده که بگذارد خواهرش بدونِ این که بخواهد، زنِ متین بشود؛ اما از این بابت هم خیالش راحت است که پدرش به هیچ وجه اجازه ی این وصلت را نمی دهد! و خدا را شکر که مَش حیدر هوایِ دخترش را دارد! و اصلاً دختر برای پدرش است! ****ادامه دارد... Join @khorshidebineshan