eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰همراه با با یك وانت تویوتا به قرارگاه نیروی زمینی در كشور می رفتیم. به نزدیكیهای قرار گاه كه رسیدیم، در پیچ و خم كوهها، در صد قدم ایستاده بود. 🔰 بابایی به من گفت: حسن جان! ببین این برای چه در اینجا ایستاده اند من نزدیك یكی از آنها كه رسیدم، شیشه را پائین كشیدم و پرسیدم: برادر! برای چه اینجا ایستاده اند ؟ 🔰دژبان گفت: گفته اند كه به نام بابایی می آید. دو ساعت است كه ما را در اینجا میخ كرده اند. تا حالا هم كه نیامده و حال ما را گرفته. 🔰تیمسار با شنیدن صحبتهای دژبان خیلی ناراحت شد. رو كرد به دژبان و گفت: برادر! ات گفته اینجا بایستید 🔰 دژبان گفت: آره دیگه. تو نمیری تو این آفتاب كلی ما را علاف كرده اند. هم اگر وقت گیر بیاورند سر ما را می برند. اصلا اینها بی خیال بی خیالند. 🔰ما الكی اینجا كاشته اند. گفت: برادر! از قول من به فرمانده ات بگو كه به فرمانده اش بگوید، بابایی آمد، كشید و برگشت. 🔰سپس رو به من كرد و در حالی كه به نظر می رسید گفت: حسن! دور بزن برگردیم. با دیدن این صحنه احساس عجیبی به من دست 🔰احساس كردم كه گویا (ع) در آستانه شهر انبار است و كسانی را كه در استقبال او به ایستاده اند، نكوهش می كند. 📚پرواز تا بینهایت / صفحه 213 ❤️ @khorshidbineshan