استاد رائفى پور
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸
🌙ویژه ماه مبارک #رمضان
⛔ #چگونه_گناه_نکنیم
✔قسمت اول
در آداب و معارف الهی، بر خلاف گفته رایج، انسان جایز الخطا نمیباشد بلکه ممکن الخطاست. یعنی اجازه انجام گناه و خطا را ندارد اما در صورت انجام آن راه توبه و بازگشت به سوی خدای متعال باز بوده و حتی به شرط شناخت عمیق از ضعف خود و ترمیم آن، به درجه ای بالاتر از مقام و مرتبه پیشین خود، دست پیدا میکند.
اولین نکته ای که ذکر آن ضروری میباشد این است که خودشناسی اصلیترین راهکار دوری از گناه میباشد. یعنی انسان با شناخت خود و یافتن بیماریهای روحی و اعتقادی خود، میتواند، با امداد الهی، به درمان و اصلاح خود پرداخته و به تدریج، از هرگونه فریفته شدن توسط شیطان جلوگیری نماید. بنابراین، اولین گام برای مبارزه با شیطان، خودشناسی و یافتن راههای نفوذ شیطان به فرد میباشد.
نکته ای که بارها در قرآن و روایات معصومین به آن اشاره شده است، این میباشد که شیطان، ارائه کننده گناه بوده و هیچ کس را مجبور به انجام گناه نگرده است؛ از این روست که اعتراض گناهکاران مبنی بر فریفته شدن توسط شیطان، در روز قیامت از سوی خداوند، پذیرفته نمیباشد.
بر طبق آیات قرآن و احادیث اهل بیت، شیطان، از طریق اتخاذ وسایل و حرکت در مسیرهای مختلف، به انسان حمله میکند و شناخت این راهها و وسایل، پس از خودشناسی، اصلیترین گام برای مقابله با شیطان میباشد.
وحی:
اولین نوع حمله شیطان به انسان برای به انحراف کشیدن او، «وحی» است. در توضیح باید گفت، همان گونه که وحی الهی وجود داشته و حتی به انسانهای عادی غیر از پیامبران هم القاء گشته که از آن در تعابیر رایج به عنوان «الهام» یاد میگردد، وحی شیطانی نیز، وجود دارد. از این رو در احادیث مطروحه از ائمه معصومین، بر این نکته تاکید شده است که قلب انسان دو گوش دارد گوشی که صحبت شیطان را میشوند و گوشی که شنوای صحبت خداوند رحمن است.
باید توجه داشت، انسان، انتخاب کننده اصلی در شنیدن وحی الهی یا وحی شیطانی میباشد؛ یعنی انسان است که مشخص میکند دل و گوش خود را به صحبت و وحی خدای رحمن بسپارد و یا دل در گروی شیطان قرار دهد.
نکته مهم دیگر این است که ما قادر به خاموش کردن صوت شیطان نیستیم و صدای او تنها با ظهور «حضرت بقیه الله الاعظم» خاموش میگردد. اما ما میتوانیم نفس خود در مسیری تربیت کنیم که از گوش سپردن به شیطان، اجتناب نماید. در غیر این صورت، مطابق با آیات قرآن، انسانی که گوش به وحی شیطان بسپارد، به اولیاء شیطان یعنی کسی که ولایت شیطان را پذیرفته است، بدل خواهد شد.
🔸ادامه دارد
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
@khorshidbineshan
🔴بزرگترین دغدغه این روزهای جماعت اصلاحاتچی حاکم بر کشور
🔺شهربانو امانی: امروز در صحن شورا از #صداوسیما خواستم دست از لجبازی سیاسی بردارد و ربنای استاد #شجریان را بار دیگر پخش کند!
✍ فارغ از اینکه اساساً وظیفه #شورای_شهر چیست، کاش این عضو شورا لااقل در آستانه ماه مبارک #رمضان خواهان نظارت بیشترِ دولت بر قیمت اقلام ضروری مردم از جمله ماکارانی، تُن ماهی، #خرما، لبنیات و... میشدند تا پخش ربنای جناب شجریان که به درخواست خودِ ایشان از صداوسیما پخش نمیشود!!
#آدرس_غلط
✍
🔴به کمپین #ما بپیوندید👇
@khorshidbineshan
🔴روزهداری یا کمک به فقرا؟
میگن آقا مگه روزه نمیگیری که حال فقرا رو درک کنی؟ با نخوردن تو هیچ گرسنهای سیر نمیشه. الکی به خودت زحمت نده. برو عملی به یاد فقرا باش
نکته اولی که تو این سوالات وشبهات باید بهش توجه کرد اینه که پیشفرض اکثر این سوالات و شبهات اصلا غلطه. یعنی ما بخاطر درک حال فقرا روزه نمیگیریم. شاید یکی از نتایج روزه گرفتن درک حال فقرا باشه. اما دلیل اصلی روزه گرفتن این نیست.
وقتی این پیشفرض غلط درباره روزه رو قبول بکنیم که روزه برای درک حال فقراس، اون موقع کلی شبهه دیگه هم بوجود میاد، مثلا میگن فقرا نون و غذا ندارن بخورن، آب که میتونن بخورن. پس میشه آب خورد. یا روزه برای قدیماس که اکثر مردم هیچی نداشتن بخورن، الان که وضعیت بهتر شده دیگه روزه باید برداشته بشه. و از این قبیل حرفها
حالا چرا باید روزه بگیریم؟
بههمون دلیلی که باید نماز بخونیم، خمس بدیم، زکات بدیم، حج بریم و واجبات دیگه رو انجام بدیم. چون مسلمونیم و دینمون اسلامه، دین اسلام یه سری قانون و مقررات داره که توسط خداوند تبارک و تعالی که خالقمون هست وضع شده و گفته باید این کارارو انجام بدی. ماهم باید انجام بدیم، تمام.
خدا کجا گفته؟ تو قرآن، سوره بقره آیه183
(ای کسانی که ایمان آوردید، روزه بر شما واجب شده همونطور که بر پیشینیان شما واجب شده بود، شاید باتقوا شوید)
تو این آیه نه بحث فقرا اومده، نه چیز دیگه. گفته خدا واجب کرده. اگرم بخوایم دلیلی برای روزه گرفتن بیاریم، و فلسفه روزه رو بیان کنیم همون چیزی که تو آیه گفته رو باید مطرح کنیم. یعنی باتقوا شدن. حریم الهی رو مراقبت کردن. کنترل نفس پیداکردن. که بحث مفصلی میطلبه از اساتید اخلاق
مثال درباره پیشفرضهای غلط زیاده
مثلا میگن چرا امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن و حسین (ع) تو حمله اعراب به ایران شرکت کردن؟ درحالیکه اینطور نیست. تو هیچ منبع تاریخی چه شیعه چه سنی، چه ضعیف چه قوی، نمیتونید این نکته رو پیدا کنید که امامعلی و حسنین(ع) در جنگی از جنگهای سه خلیفه شرکت کرده باشه.
دریه نقلی از منابع اهل سنت درباره فتح فلسطین اومده که حسنین شرکت کردن، که شیعه قبول نمیکنه. چون امیرالمؤمنین تو جنگهایی که خودشون بودن کمتر اجازه میدادن امام حسن و حسین بجنگن بخاطر حفظ جونشون. چه برسه در زمان خلفا. اصلا امیرالمؤمنین مخالف این جنگها و فتح و فتوحات بود، برای گسترش اسلام روش تبلیغ رو حضرت قبول داشت نه جنگ
یا مثلا شنیدم میگن امیرالمؤمنین چهجوری هرشب برای ایتام و فقرا شیر میبرده؟ تو چه ظرفی میبرده؟ چقدر ظرف داشته مگه. کجا حضرت برای فقرا شیر میبرده؟ حضرت طعام میبرده. نون میبرده. نونهارو هم تو کیسه میگذاشته.
خلاصه اکثر شبهاتی که مطرح میشه، پیشفرضش غلطه، بدون تحقیق نباید پذیرفت. ادامه دارد....
#حسین_دارابی
#رمضان
🔴متنهای بیشتر درباره شبهات بخصوص روزهداری رو اینجا بخوانید👇
@khorshidbineshan
4_5845739704363778543.mp3
1.58M
👆👆
✅آهنگ زیبای علی فانی
❤️ ضیافت ویژه ماه مبارک #رمضان
❤️ #مناجات #تلنگر برای پایان میهمانی
َ🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅چند حدیث زیبا دربارهٔ سلامتی
❤️«مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
براي بنده سزاوار نيست كه به اين دو خصلت (همواره) پشت گرم باشد: يكي سلامتي و ديگري دارايي. گاهي در حالي كه تو شخص را سالم ميبيني ناگهان بيمار ميشود و زماني او را غني و متمكن مييابي ناگاه بيچيز و تهيدست ميگردد!
📚(نهجالبلاغه، كلمة 418)
❤️«مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
با پرخوري و شكمپرستي هيچوقت سلامتي وجود ندارد.
📚(جلوههاي حكمت، ص 341)
❤️ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
برحذر باشيد و از پرخوري بپرهيزيد. پرخوري بدن را تباه ميكند و عامل بيماريهاي گوناگون ميگردد و انسان را از عبادت باز ميدارد.
📚(سفينه، ج 2، ص 79)َ
❤️«مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
در دنيا نعمتي بالاتر از طول عمر و سلامتي بدن وجود ندارد.
📚(شرح حديدي، ج 20، ص 341)
❤️«مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
تنها با عافيت و تندرستي است كه انسان لذّت (واقعي) زندگي را ميفهمد.
📚(فهرست غرر، ص 253)
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#صوت #مداحی #اعتقادی #همراه_با_اهلبیت #حدیث
3⃣ صوت های #مذهبی و #مفید این کانال را به دوستان خوبتون هدیه نمایید.
👇👇
🆔 @khorshidbineshan
موسوی اداره قرآنی:
#مسابقه_میهمان_ناخوانده
#همراه_با_جوایز
هموطن گرامی
با سلام و احترام!
ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن ولادت با سعادت یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه) و با آرزوی صحت و سلامتی برای جنابعالی و خانواده محترم، اداره امور قرآنی اداره کل تبلیغات اسلامی استان همدان به مناسبت ولادت دوازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت و هم چنین فرصت پیش آمده #قرنطینه، مبادرت به برگزاری #مسابقه_میهمان_ناخوانده و #دلنوشته_به_امام_زمان (عجل الله فرجه) نموده است.
عزیزان می تواننداز سایت
www.masani.ir/mn
توضیحات و فایل های مربوطه را مطالعه و در آزمون شرکت نمایند.
مهلت ارسال پاسخ نامه و دلنوشته پایان ماه مبارک #رمضان می باشد
#جوایز:
۱۱۰ کارت هدیه یک میلیون ریالی
و ۱۹ جایزه نفیس برای بهترین دلنوشته
در ضمن جزوه حاضر مشتمل بر توضیحات لازم برای شرکت مسابقه و سوالات پاسخ نامه دلنوشته و دانستنی های ضروری و راهکارهای کلی از قرآن و روایات در مواجهه با گرفتاری ها به ویژه شروع بیماری منحوس کرونا میباشد.
با آرزوی سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان
@khorshidebineshan
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ @khorshidebineshan
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ بسیار زیبا و خاطره انگیز
🔆اَسماءُ اللّه الحُسنی🔆
🌙ویژه ماه مبارک رمضان
🕋همخوانی 99 اسم خداوند متعال
🌀کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🎉و آقاپسرها و دختر خانم های قرآنی نوجوان😊
⭕️مشاهده و دریافت اثر با کیفیت بالا:
📺 aparat.com/v/coei9
🌐کانال ایتا:
📲 Eitaa.com/tasnim_esf
🎧با هدفون بشنوید...
#ماه_رمضان
#رمضان
#افطار
سلام علیکم یکی از طلبه های جهادی به نام آقای موسایی که در ایام کرونا در غسل و کفن اموات کرونا خیلی فعال بودند متاسفانه چندوقت پیش دچار برق گرفتگی شدید شدند و الآن در بیمارستان و کما بسر می برند دو تا فرزند کوچک دارند. ممنون میشوم برای شفای همه بیماران و ایشان حمد شفا تلاوت کنید.
#رمضان
😔😔😔
دوستان حتما دعا کنید
سوره حمد جهت شفای عاجل ایشان 💐
#نشر دهید
⁉️چرا #روزه؟
روزه عامل از بین رفتن سلولهای سرطانی و معیوب است...
#ماه_رمضان
#رمضان
╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═
بما بپیوندید 👇
.@khorshidebineshan
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═