eitaa logo
خورشید نُهُم
2.7هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
6.2هزار ویدیو
13 فایل
هستند کریمان دو عالم سر خوانت یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت یا جوادالائمه ادرکنی تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺍﺯ عابدی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴﭻ! ﺍﻣﺎ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ! ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ 👌 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم... خورشید نُهُم| عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/1141572025Ce6cebcd480
🔺من مانند تُرک های پشت کوه به حضرت ابوالفضل علاقه دارم❗️ ◾️حجت الاسلام علی معجزاتی: یک روز جمعه در منزل آقای حاج شیخ عباس طالبی ختم صلوات بود و برای صرف ناهار آنجا بودیم بعد از صرف ناهار مطالب نسبتا مختلف و متعددی مورد بحث واقع شد از جمله ایشان (استاد معزی) فرمودند: ◾️مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله عليه) این مضمون را فرمودند: که سرمایه و دارایی من این است که مانند تُرک های پشت کوه ، صاف و بی غل و غش به حضرت ابوالفضل العباس ارادت و ایمان دارم ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
📚 ♦️بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد... ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد. مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود که گفتند: در این وقت چرا اینگونه آرامی؟! او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا میکنیم. سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟ از کجا میدانستی که نجات پیدا میکنیم؟! بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم. اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم. چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید. ♦️امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید! » ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🔻پیرمرد و زندگی روی درخت 🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳 گویند روزی یکی از انبیای الهی به مردی پیر و فرتوت در سر راهش برخورد که در بالای درختی کهنسال برای خودش جایگاهی ساخته بود و در آن جا خدا را پرستش میکرد. نبی الهی با او صحبت کرد و پرسید:به چه علت در این جا زندگی میکنی؟ آن مرد گفت:در دوران جوانی ام به من در عالم رویا خبر دادند که طول عمر من ۹۰۰ سال است، لذا حیفم آمد که در این عمر کوتاه به ساختن خانه و کاشانه مشغول شوم به همین خاطر به عبادت، روی آوردم. آن نبی گفت:اما به من خبر رسیده که طول عمر مردمان در آخر الزمان به ۸۰ یا ۹۰ سال می رسد ولی قصرها و برج ها برای خود میسازند. پیرمرد گفت:اگر من ۹۰ سال عمر میکردم که با یک سجده، این مدت زمان را سپری میکردم! 🌳🌳🌳🌳🌳🌳 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
📜 هارون و صیاد زیرک و زبان‌باز! 🌴 آورده اند که خلیفه هارون الرشید در یکی از اعیاد رسمی با زبیده زوجه خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند. بهلول بر آنها وارد شد او هم نشست و به تماشاي آنها مشغول شد. 🌴 در آن حال صیادي زمین ادب را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را به هارون عرضه کرد. هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند. 🌴 زبیده به عمل هـارون اعتراض نمود و گفت : این مبلغ براي صیادي زیاد است به جهت اینکه تو باید هرروز به افراد لشگري و کشوري انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قـدر صـیادي هـم نبودیم و اگر زیاد بدهی خزانه تو به اندك مدتی تهی خواهد شد. 🌴 هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت: الحال چه کنم ؟ گفت: صـیاد را صـدا کـن واز او سـوال کن ایـن ماهی نر است یا ماده ؟ اگر گفت نر است بگو پسند ما نیست و اگر گفت ماده است باز هم بگـو پـسند مـا نیست و او مجبور می شود ماهی را پس ببرد وانعام را بگذارد. 🌴 بهلول به هارون گفت : فریب این زن را نخور و مزاحم صیاد نشو. ولی هارون قبول ننمود. صیاد را صدا زد و به او گفت : ماهی نراست یا ماده ؟ 🌴 صیاد باز زمین ادب بوسید و عرض نمود این ماهی نه نراست نه ماده بلکه خنثی است. هارون از این جواب صیاد خوشش آمد و امرنمود تا چهار هزار درهم دیگر هم به او انعام بدهند. 🌴 صـیاد پول ها را گرفته ، در بندي ریخت و موقعی که از پله هاي قصر پایین می رفت یک درهم از پول ها به زمـین افتاد. 🌴 صیاد خم شد و پول را برداشت. زبیده به هارون گفت: این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد. 🌴 هارون هم از پـست فطرتـی صـیاد بدش آمد و او را صدا زد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید. 🌴 هـارون قبـول نکرد و صـیاد را صـدا زد و گفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پول ها قسمت غلامان من شود. 🌴 صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد: من پست فطرت نیستم بلکه نمـک شناسـم و از ایـن جهـت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسـم خلیفـه اسـت و چنانچـه روي زمین بماند شاید پا به آن نهند و این از ادب به دور است. 🌴 خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگرهم به صیاد انعام دادند. 🌴 سپس هـارون رو به بهلول کرد و گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه سه دفعه مرا مانع شدي من حرف تو را قبـول ننمـودم و حـرف همسرم را به کار بستم و این همه متضرر شدم. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
♦️عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی ♦️چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟ «أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ» یا ستارالعیوب ،گناهانمان را ببخش ... » ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم