#صبر ۳ برادرشوهرم هیچی نگفت و نگاهمون کرد اما   همه خانواده شوهرم طرفداری جاریم رو کردن و گفتن خوب کرده گذشت تا اینکه عروسی دختر خواهر شوهرم بود مثل حمال از من کارکشیدن ولی جاریم رو نذاشتن دست به سیاه سفید بزنه معتقد بودن چون وضع مالی شوهرش خوبه نباید کار کنه من دستام بادکرده بود از بس که کار کرده بودم روی پله ها بودم جاریم به پسرش یاد داده بود که به من بگه حمال، زن عمو نوکر منم هیچی نگفتم تا اینکه برادرشوهرم فهمید و دعواش کرد اون روزا دستمون خالی بود دلم برا بچه هام میسوخت ی لباس گرون یا درست حسابی نداشتن مثلا لباس مدرسه پسرم رو به عنوات لباس خونگی دادم تو خونه بپوشه جاریم به بچه ش یاد داد که بچه منو مسخره کنه میگه شما گدایید ندارید همه هم میبینن ولی ادب نمیکنن بچه رو، مثلا یکبار همه خونه پدرشوهرم بودیم دیدم پسر جاریم پسر منو خوابونده زمین و کتکش میزنه جاریمم هرهر میخنده کسی هم جداشون نمیکنه منم جداشون کردم و بچه هامو بردم خونه خودمون. خیلی دلم برای بچه هام سوخت که اینجوری کوچیک میشدن واقعا از خانواده شوهرم ناراحت شدم که به خودشون اجازه میدادن با بچه هام اینطوری برخورد کنن از طرفی به شوهرمم چیزی نمی گفتم و نمی خواستم ناراحت شه می خواستم تمام تمرکزش رو پرداخت بدهی هامون باشه که وضع مالیمون درست بشه خانواده شوهرم آخر هر هفته میرفتن تفریح و خوشگذرونی میکردن ما به خاطر شرایط مالیمون و اینکه همسرم همیشه سر کار بود باهاشون نمی رفتیم بچه های جاریم میومدن خونمونو میگفتن مامانمو گفته بیایم بهتون پز بدیم ادامه دارد کپی حرام

🌹عکس نوشته ایی زیبا وپرمفهوم قرآنی🌹 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱

||#کلیپ گناه نکردن خیلی سخت شده #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱