🌟مولاناامام جعفرصادق(علیه‌السلام) می فرمایند: خداوند. #صبر ‌و تحمل ده مرد را به #زن اعطا کرده است‌ ناشر کلام معصوم علیهم السلام باشیم🌹 💞زن ها حساسیت لمسی شان ده برابر مردهاست و ده برابر برای نوازش شدن بیشتر لذت میبرند! 💞وقتی در فشار زندگی قرار میگیرند نیازشان به نوازش چندین برابر می‌شود. #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱

#صبر ۲ چون ازدواج کردم زندگی بسازم ن جدابشم تمام سختی ها رو تحمل کردم تا شوهرم ترک کنه و ی زندگی راحت برام بسازه ولی جاریم چون که هم محلی شوهرمه همه روسمت خودش کشیده همه خواهر شوهرام بی دلیل حتی سلامم نمیکنن و جواب سلام منم نمیدن حتی بچه های برادر شوهرم سلام نمیکنن بهم وقتی میگم چرا سلام نمیکنید میگن دوس داریم دلمون میخواد مگه زوره بهت سلام کنیم. منم دیگه ازشون توقع ندارم ولی همش به حرف جاریم هستن به جاریم چنبار گفتم بیا خوب باشیم مثل دوتا دوست میگه دوست ندارم این چیزا رو حتی ازت خوشم نمیاد بعدم با این اوضاع داغون مالی تون توقع داری ادم حسابت کنم؟ حتی خانواده جاریمم با من دشمنی دارن و خیلی از من بدشون میاد انگار که من دشمن شون هستم یواشکی شوهرم جلوی در خونه مون دوربین گذاشتم هیچ کس جز خودم خبر نداشت نزدیک چند بار دیدم جاریم آب جادو و دعا میاره میزاره پشت در و میریزه روی در خونمون به همه شون گفتم ثابتم کردم جاریم میگه همینه که هست دلم میخواد دوس دارم اب دعا بریزم پشت در خونه ت تا زندگیت از هم بپاشه شوهرمم بهش گفت این چیزا رو نداریم بار اخرت باشه حق نداری از اینکارا کنی بعدم به برادرشوهرم گفت زنتو جمع کن این که نشد وضعیت هر کاری میخواد میکنه اخرم میگه دوست دارم دلم میخواد ادامه دارد کپی حرام

#صبر ۳ برادرشوهرم هیچی نگفت و نگاهمون کرد اما   همه خانواده شوهرم طرفداری جاریم رو کردن و گفتن خوب کرده گذشت تا اینکه عروسی دختر خواهر شوهرم بود مثل حمال از من کارکشیدن ولی جاریم رو نذاشتن دست به سیاه سفید بزنه معتقد بودن چون وضع مالی شوهرش خوبه نباید کار کنه من دستام بادکرده بود از بس که کار کرده بودم روی پله ها بودم جاریم به پسرش یاد داده بود که به من بگه حمال، زن عمو نوکر منم هیچی نگفتم تا اینکه برادرشوهرم فهمید و دعواش کرد اون روزا دستمون خالی بود دلم برا بچه هام میسوخت ی لباس گرون یا درست حسابی نداشتن مثلا لباس مدرسه پسرم رو به عنوات لباس خونگی دادم تو خونه بپوشه جاریم به بچه ش یاد داد که بچه منو مسخره کنه میگه شما گدایید ندارید همه هم میبینن ولی ادب نمیکنن بچه رو، مثلا یکبار همه خونه پدرشوهرم بودیم دیدم پسر جاریم پسر منو خوابونده زمین و کتکش میزنه جاریمم هرهر میخنده کسی هم جداشون نمیکنه منم جداشون کردم و بچه هامو بردم خونه خودمون. خیلی دلم برای بچه هام سوخت که اینجوری کوچیک میشدن واقعا از خانواده شوهرم ناراحت شدم که به خودشون اجازه میدادن با بچه هام اینطوری برخورد کنن از طرفی به شوهرمم چیزی نمی گفتم و نمی خواستم ناراحت شه می خواستم تمام تمرکزش رو پرداخت بدهی هامون باشه که وضع مالیمون درست بشه خانواده شوهرم آخر هر هفته میرفتن تفریح و خوشگذرونی میکردن ما به خاطر شرایط مالیمون و اینکه همسرم همیشه سر کار بود باهاشون نمی رفتیم بچه های جاریم میومدن خونمونو میگفتن مامانمو گفته بیایم بهتون پز بدیم ادامه دارد کپی حرام

#صبر ما به خاطر شرایط مالی شوهرم و این که مدام سر کار بود باهاشون نمی رفتیم بچه های جاریم میومدن خونمون و میگفتن مامانمون گفته بهتون پز بدیم ما اینو خوردیم اینجا رفتیم اون کارو کردیم بچه های من با حسرت بهشون نگاه میکردن تمام مدت به حرفشون گوش میدادن ی روز خیلی دلم گرفت رفتم مسجد اونجا ی خانمی رو دیدم بهم گفت چیشده دخترم خیلی بهم ریخته ای اه عمیقی کشیدم و لب زدم خانم خیلی مشکل دارم نمیدونم چی شد ولی سفره دلم رو براش باز کردم و درد دل کردم با دقت به حرفهام گوش داد و دست اخر گفت خداروشکر کن شوهرت ترک کرده دوتا بچه سالم داری هیچ کس بی درد نیست همه ی مشکلی دارن توام مثل بقیه من ی ادم عادی م ولی خیر زیاد میشناسم میتونی توی خونه کار کنی؟ با ذوق گفتم بله میتونم هر کاری باشه میکنم خیلی دنبال ی سرمایه هستم که ی کار هنری یاد بگیرم و تو خونه انجام بدم اما پول نداریم دستمو گرفت و لب زد من کمکت میکنم سرمایه از ما کار از تو که به توام فشار نیاد این شماره منه بگیر فردا حتما بهم زنگ بزن وقتی شمارشو بهم داد خیلی دودل بودم نمیدونستم قبول بکنم  یا نه، اصلا زنگ بزنم یا نه چون می ترسیدم اینم از طرف جاریم باشه یا اونو بشناسه و بهش خبر بده و مسخره م کنن اما به امید اینده ای بهتر و زندگی قشنگتر قبول کردم و به خودم گفتم وقتی برم خونه فردت حتما بهش زنگ می زنم ادامه دارد کپی حرام

#صبر ۵ اون شب به شوهرم حرفی نزدم و تا خود صبح نشستم فکر کردم که واقعاً تماس رو بگیرم یا نه این کار برای من خیلی مهم بود می‌تونستم بدهی شوهرمو باهاش پرداخت کنم و از طرفی هم دستم خیلی باز می‌شد و بچه‌هام انقدر کوچیک نمیشدن و تو سری خور نبودن. فردا صبح اول وقت با اون شماره تماس گرفتم بعد از چند بار تماس گرفتن بالاخره جوابم رو داد و بهم گفت ببخشید دیر جواب دادم ی مقدار کار داشتم با چند نفر صحبت کردم قبول کردن ی سری حبوبات و داروهای گیاهی ما برای شما میاریم دستگاه پرس هم میاریم شما فقط باید وزن کنید و تو وزن های مشخص شده بریزید تو پلاستیک و پرس کنید همین بعد ما دیگه خودمون میایم از شما می‌گیریم شما اصلاً کاری به فروش اونا نداشته باش دستمزدتو از ما می‌گیری پولی که می‌خواست بهم بده خیلی خوب بود قبول کردم و بهش گفتم فقط میشه خودم بیام از خونتون ببرم نمی‌خوام خانواده شوهرم مطلع بشن ما هممون تو ی ساختمونیم اگر بیارید در خونمون می‌فهمن بهم گفت ایرادی نداره هرجور که خودت راحت‌تری طبق قرارمون دقیقاً روزی که گفته بود برم و وسیله ها رو ازش بگیرم رفتم تمام مدت منتظر بودم یکی تحقیرم کنه ولی خیلی محترمانه باهام برخورد می‌کردن انگار نه انگار که دارن بهم کمک می‌کنن برای بار اول مقدار کمی آوردم خونه و شروع کردم به کار کردن. وقتی شوهرم دید و پرسید اینا چیه براش توضیح دادم بهم گفت من راضی نیستم کار کنی خودم آروم آروم کار می‌کنم و هم مخارجمونو میدم هم بدهی‌ها رو لطفا خودتو اذیت نکن ولی وقتی ذوق و شوقم رو برای کار کردن دید دیگه هیچی نگفت ادامه دارد کپی حرام

#صبر ۶ کارهام رو خیلی زودتر از موعد مقرر تحویل دادم حتی خودشونم تعجب کرده بودن اما از کارم راضی بودن و مقدار بیشتری بهم دادن. هر دفعه که کارمو تحویل می‌دادم مقدار بیشتری می‌گرفتم و می‌آوردم. جاریم حسابی کنجکاو شده بود که دارم چیکار می‌کنم و می‌خواست سر در بیاره هر بار که میومد خونمون همه چیزو قایم می‌کردم تا نبینه، هر کاری می‌کرد که سر از کارم در بیاره بهش این اجازه رو نمی‌دادم اصلاً دلم نمی‌خواست متوجه بشه کم کم با کار من و تلاش شوهرم موفق شدیم بدهی‌هامون رو صاف کنیم و دستمون خیلی باز شد دیگه بچه‌ها مجبور نبودن لباس‌های کوچیک شده همدیگرو بپوشن خانواده شوهرم آخر هفته‌ها می‌رفتن بیرون ما هم باهاشون رفتیم بیرون بچه‌ها هرچی که می‌خواستن خریدم و هر کاری که می‌خواستن انجام دادن خیلی بهمون خوش گذشت جاریم تمام مدت حواسش به ما بود و اصلاً برای من مهم نبود فقط می‌خواستم با بچه‌هام خوش باشیم متوجه شدم که نه تنها جاریم بلکه همه خانواده شوهرم ریز ما شدن تا متوجه بشن که این پولا از کجا اومده ولی من اصلاً دلم نمی‌خواست سر در بیارن لزومی نداشت که اونا وارد جزئیات ما بشن بالاخره اون شب تموم شد و آخر شب شوهرم بهم گفت ازت ممنونم که انقدر برای این زندگی تلاش کردی و کمکم کردی که بچه‌هامون بعد از مدت‌ها خوش گذرونی کنن و از زندگیشون لذت ببرن همش به خاطر مهربونی‌های توئه تشکر شوهرم واقعاً برام امیدوار کننده و دلچسب بود ادامه دارد کپی حرام

#صبر ۷ کم کم شوهرمم که شبا از سرکار میومد کمکم بسته بندی می کرد و با همدیگه کار می کردیم جاریم ی چیزایی فهمیده بود اما نمیدونست که ما چیکار داریم می کنیم هرچقد هم که تلاش می کرد نمیذاشتم بفهمه بارها از در دوستی وارد شد که سر از کارم دربیاره ولی این اجازه رو بهش ندادم اعتماد به نفس همه مون دیگه بالا رفته بود دستمون خیلی باز شده بود و اوضاع مالیمون واقعا به جایی رسیده بود که خودمم فکرشو نمی کردم تااینکه خونه برادرشوهرم بهم ریخت هرشب صدای دعوا و داد و بیدادشون میومد ولی ما هیچ کاری نداشتیم به مرور زمان متوجه شدیم که برادرشوهرم معتاد شده و زنش وقتی که فهمیده خیلی بدش اومده و برای همین دعوا میکنه ازوقتی که دستمون از لحاظ مالی بازشده بود همه اعضای خانواده شوهرم بهمون احترام زیادی میذاشتن بعد ازاون که برادرشوهرم معتادشد وضع مالیش خراب شده و دیگه جای من و جاریم عوض شده بود اونی که همه دوسش داشتن و طرفشو میگرفتن من بودم چون وضع مالیمون خوب بود و جاریم شده بود تو سری خور خانواده ادامه دارد کپی حرام

#صبر با وجود اینکه خیلی اذیتم کرده بود و تا تونسته بود آزارم داده بود ولی هرگز بهش بی احترامی نکردم و ناراحتش نکردم قرار نیست بدی رو با بدی جواب بدم. من همچنان به جاریم احترام میذاشتم ی روز شوهرم بهم گفت بهت افتخار می کنم همین وضع مالی خوب توئه که باعث شد ما به این نقطه برسیم و الانم که بازن داداشم خوش رفتاری باعث شدی که من بیشتر از قبل بهت افتخار کنم تو الان میتونستی انتقام بگیری ولی این کارو نکردی از اون خانم خیر واقعا ممنونم که زندگی منو بچه هامو اینجوری عوض کرد و کمکمون کرد که به آرامش برسیم من با اینکه می‌تونستم انتقام اون روزهها رو از جاریم بگیرم و مثل زمانی که اذیتم می‌کرد اذیتش کنم اما اصلاً این کارو نکردم و تا اونجایی که تونستم بهش کمکم کردم من قصدم این نبود که از جاریم انتقام بگیرم از اولم تنها هدفم این بود که خودم رو از اون وضعیت نجات بدم برام مهم نبود که دیگران در موردم چی میگن و چه فکری می‌کنند فقط می‌خواستم بچه‌هام ی زندگی خوب رو تجربه کنن و خدا رو شکر هم همین شد تنها چیزی که همین الان می‌خوام اینه که جاریم زندگیش درست بشه هیچکس نباید عذاب بکشه همه باید راحت زندگی کنن الان جاریم خیلی پشیمونه چندین بارم ازم عذرخواهی کرده و فکر می‌کنه که بقیه محلش نمی‌ذارن چون من بهشون میگم در صورتی که اصلاً اینجوری نیست من هنوزم تمرکزم روی ساختن ی زندگی خوبه اصلاً کاری به کسی ندارم پایان کپی حرام

🌺 شک نکنیم ... ●❥ #ناگشودنی_ترین گره ها به دست پروردگار مهربان باز میشود... ◉ تنها توکل کنیم و #صبـــــــــــــــــر داشته باشیم...↑ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱