#سوتفاهم
قسمت اول
منو برادرم تنها فرزندان خانواده ی شریفی بودیم.
با پسرخالم که پسر متدین و محترم و متشخصی بود نامزد کردم.
تا پنج ماه همه پی به خوبی گدشت.
یه چند وقتی بود که مجید نامزدم مدام با گوشی مشغول صحبت بود تا من نزدیکش میشدم قطع میکرد.مدتی زیر نظر داشتمش که متوجه شدم زیادی مشکوکه.
هربار که بهش اعتراض میکردم با مهربونی برام توضیح میداد که تماس کاریه.
ولی من متوجه میشدم که دروغ میگه.
چند روز گذشت هرروز کلافه تر و بیحوصله تر میشد اما وقتی من کنارش میرفتم کلا از اون حال و هوا در میومد و میشد همون مجید همیشگی.
و هربار در جواب کنجکاویهای من لبخند میزد و میگفت ولش کن مشکل کاریه حل میشه.
اما یبار گفت بین خودمون باشه مربوط به داداشت سیامکه مشکلی براش پیش اومده از من کمک خواسته باید حلش کنم.
ولی من از سیامک پرسیدم و اون هم انکار کرد.
دیگه حسابی افکارم مشغول اون تماسها بود..
تا اینکه یبار باهم برای گردش بیرون رفته بودیم چندتا تماس داشت که همه رو رد تماس میزد معلوم بود بزور حواسشو داده بمن
#سوتفاهم
قسمت دوم
ولش چیزی نگفتم ولی وقتی رسیدیم خونه شون.منو با مادرش تنها گذاشت و دوباره تلفن بازی هاش شروع شد.
منم عصبانی رفتم توی اتاق وقتی تلفن رو بدون خداحافظی خاموش کرد بیشتر عصبی شدمو شروع کردم به داد و بیداد و هرچی از دهنم در اومد گفتم.
اونم هر توضیحی میداد من قانع نمیشدم.تا اینکه اخرش با فریادش منو به خودم اورد. مثل ابر بهاز اشک میریختم ولی اصلا باور نداشتم که این تلفنها مربوط به داداش سیامکم باشه.
خاله اومد پیشمون و ارومم کرد ولی من فقط دنبال جواب بودم.
اون کیه پشت تلفن که مدام باهم در تماسند و حصور من همیشه باعث قطع کردنش میشه؟
دیگه وقت سکوت و گذشتن نبود تهدیدش کردم و گفتم من میدونم با یه خانم در ارتباطی وگرنه اینهمه پنهون کاری که معنی نداره،که خاله ساکت نموند و شروع کرد به حمایت از مسرش.
گفتم اگه بهم نگه جریان چیه شکایتش رو به بابام میکنم تا نامزدیمونو بهم بزنه...
بعدم به حالت قهر از خونشون زدم بیرون تازه سر شب بود و رفت و امد توی خیابون زیاد اما مجید دنبالم اومد و گفت چیه سرتو انداختی پایین داری میری بیرون خودم میرسونمت.
برگشتم چندتا حرف بارش کردم و گفتم تویی که داری بمن خیانت میکنی ادای باغیرتا رو در نیار.
عصبانی سرم داد کشید بس کن سمیرا.
شورشو دراوردی.
خودم میرسونمت منتها منم میام داخل تا تکلیفمون مشخص شه.
#سوتفاهم
قسمت سوم
خیلی از دستش عصبانی بودم فکر میکردم داره ادا در میاره تا کمتر دستش برام رو بشه.
رسیدیم دم در خونه فکر میکردم جا میزنه و میره اما اومد خونه.
بعدم رو به مامان و بابا که باتعجب به صورت پف کرده ی من نگاه میکردند گفت من دلم نمیخواست سمیرا الان جریانو بفهمه اما چاره ای برام نگذاشته بهتره خودتون براش تعریف کنید.
بابا با گریه شروع کرد به تعریف کردن وگفت که بیست و پنج سال پیش به خانمی برخوردند که شوهرش مرده و کس و کاری نداشته و دچار بیماری لاعلاج شده بود و دکترها جوابش کرده بودند ازونجایی که ما بچه دار نمیشدیم پسرش رو قبول کردیم و دوهفته بعد اون خانم فوت میکنه.
اون بچه سیامک بوده که پنج سال بعد هم مامان منو باردار میشه.
الانم چندهفته ست یه نفر ادعا کرده پدر سیامکه ولی ما نمیخواستیم فعلا نه سیامک چیزی بدونه نه تو که اذیت نشید .چون هنوز مطمین نبودیم ادعای اون مرد درست باشه.
اونی که مدام به شوهرت زنگ میزده همون اقای مدعیست که یه ادعای دیگه هم داره و میگه من علاوه بر اون پسر بچه یه دخترم داشتم که پیش مادرش بوده و فکر میکنه تو اون دختر هستی
#سوتفاهم
قسمت چهارم
حالا هم یه هفته ست میخواد بیاد تا تورو ببینه.
که مجید مانع میشد و میگفت سمیرا اگه بفهمه سیامک برادر واقعیش نیست خیلی ضربه میخوره خصوصا اگه ادعای اون مرد در مورد خودش رو بشنوه باور میکنه و داغون میشه.
فعلا سیامک و اون مرد زمایش دادند تا معلوم شدن ازمایش باید صبر کنین.
بابا میگفت و نمیدونست با حرفهاش داره قلبمو از جا در میاره.
پریدم بغل مامانو بغض و گریه هایی که حالا داشت گلومو پاره میکرد گفتم تروخدا راستشو بگین منو سیامک دختر شما نیستیم؟
مامان وسط گریه هاش سرم داد زد برای همین بود منم با مجید موافق بودم تو چیزی نفهمی .
تو نه ماه تو شکم من رشد کردی اونوقت چطور میتونم فرزندی تورو کتمان کنم.
تروخدا تو دیگه این حرفو نزن .
وقتی متوجه شدم به مجید تهمت زده بودم درصورتی که او نگران حال من بوده از خجالت اب شدم برگشتمو ازش عذرخواهی کردم.
بلخره بعد از دوماه جواب ازمایش ها اومد و فهمیدیم اون مرد پدر سیامک نبوده.
فهمیدن موصوع سیامک و اینکه برادر واقعیم نیست چیزی رو برای من عوض نکرده هنوز هم تنها برادر دوست داشتنی خودمه.
پایان.
هدایت شده از ندای رضوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پارک رفتن و تفریح های قبل از این کیف ها #سوتفاهم بود😅👆
✓خانمی که از این کیف ها نداشته باشه ده هیچ از بقیه خانم هاعقب تره😳
✅ اینا جا قابلمه ای و جافلاکسی ،جا اتویی و کلی کیفهای محکم و با کیفیت داره که خودت بزن رو لینک و تنوع رو ببین😍👇
https://eitaa.com/joinchat/1311703666Cc4593c1037
از کیفاش نگم دلتون آب میشه خودتون ببینید😎👆