eitaa logo
کانال خوشبختی
1.7هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
81 فایل
باهدف آموزش وتحکیم روابط زوجین ایجادگردید: ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH 👫انتخاب عقلانی =زندگی عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 🍃 (قسمت ششم) در نقطه ای نگاهش خشکید، آنچه را می دید باور نداشت. اشک شوق در چشمانش حلقه بست و رنگ مرده نا امیدی از سیاهی دیدگانش رخت بربست و شوق و اشک چون خورشید در چشمانش می درخشید و این بار سرشک سوزان شور و شعف بر پهنه صورت شادمانش سُرسره بازی می کرد. سر از پا نمی شناخت و دلش به سوی آنچه دیده بود، پر می کشید. با عجله از صخره ها پایین آمد و شروع به دویدن کرد تا به دشتی رسید که مانندش را حتی تصور نمی کرد و بناهایی بلند و مرتفع که در میان آن دشت خودنمایی می کردند. مراد ناباورانه چشمانش را به آنچه که در پیش رویش بود، می گرداند و از حیرت انگشت به دهان مانده بود و با خود می گفت: آه، خدای من، این باور کردنی نیست. بهشت موعود همین جاست. همان بهشتی که خداوند به بندگان پاکش وعده داده است. با احتیاط جلوتر رفت. سعی می کرد در موازات درختان و بوته های بلند مخفی بماند. هرگز منازلی به زیبایی آنچه می دید، ندیده بود منازلی که از دور خالی به نظر می رسیدند. ساعتی را به تماشای آن ها گذراند تا آن که صدای سم اسبانی به گوشش رسید. وحشت زده اطرافش را نگاه کرد. بوته ای انبوه از گل یاس به چشمش آمد. با چند گام بلند خود را به آن رساند و در پشت بوته ها مخفی شد. سواران از راه رسیدند و در مقابل آن منازل باشکوه توقف کردند و با پیاده شدن از اسب به داخل ساختمان ها رفتند. امّا طولی نکشید که هر کدام با وسایلی از انواع فرشهای گرانبها و سفره های رنگارنگ و بشقابهای منقّش برگشتند و با کمک همدیگر آن ها را بر روی سبزه ها گستردند و پس از آن به تهیه غذا مشغول شدند. چون غذا آماده شد، آن ها را بر روی سفره ها چیدند. در این بین سواران دیگری از راه رسیدند که لباسهای آنان به رنگ سفید و سبز بود و از چهره هایشان نور می تابید. از اسب فرود آمدند و دور سفره نشستند و به غذا خوردن مشغول شدند. با ورود دسته دوم سواران، مراد تمام حواسش را در سیمایی جمع کرده بود که چون خورشید می تابید و همه در برابر او سر فرود می آوردند، ناگهان همان مرد نورانی رو به دوستانش نمود و فرمود: حصه ای از این طعام را بردارید برای مردی که غایب است! پس از آن که دست از خوردن غذا کشیدند، دوباره همان مرد نورانی مراد را به نامش صدا کرد. مراد با شنیدن نامش مبهوت ماند و با خود گفت: آن مرد مرا از کجا می شناسد و چگونه متوجه حضورم در پشت بوته های یاس شده است؟ من که تا کنون چنین کسی را در عمرم ندیده ام. امّا چاره ای نداشت خود را از پشت بوته ها بیرون کشید و با شرمندگی در برابر آن ها قرار گرفت. آن جماعت با احترام او را در جمع خود پذیرفتند و بر سر سفره نشاندند. مراد با اشتهای زیادی غذا می خورد. طعم غذاهای بهشتی را می داد. غذاهایی که وصفش بارها و بارها، دهان به دهان نقل شده بود. در هنگام خوردن غذا گوشه چشمی هم به آن جماعت داشت. کمتر چنین مردمان نیکو صورتی را دیده بود. خصوصاً مردی که با قامتی میانه، سبزه گون به نظر می آمد و هاله های نور وجود مبارکش را در برگرفته بود. انگار قرص ماه می تابید. از خوردن آن غذاها سیر نمی شد، امّا ادب او را وادار به عقب نشینی کرد. چند روزی را در آن جمع مهمان بود، تا این که آن کسی که به ماه شبیه تر بود به او فرمود: اگر می خواهی با ما در این جزیره بمانی، بمان و اگر خواستی نزد اهل خود برگردی، کسی را با تو می فرستم که تو را به بلادت برساند. مراد، به یاد سلیمه افتاد. به یاد نگاه های نگرانش، به یاد جابر و جعفر که تکیه گاهی جز او نداشتند. از سویی نمی خواست از بهشتی که برایش مهیا بود، دل بکند و از محبّت مردی که در برابرش چون خورشید می درخشید، دور باشد. لحظه سختی بود و جدال بزرگی در درونش در گرفت. امّا پیروز میدان، دلتنگی هایی شد که از دوری خانواده اش به دل داشت. با شرمساری در پاسخ آن بزرگوار گفت: هر چند جدایی از شما دشوار است و دلم می خواهد تا آخر عمر زیر چتر محبت های شما باشم. امّا باید وظیفه ای را که در مقابل خانواده ام دارم به انجام برسانم. و در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود گفت: اگر اجازه بدهید به دیارم بر می گردم. هنگام شب به دستور آن مرد نیکو جمال، مرکبی حاضر ساختند و مراد همراه یکی از آن مردمان به سوی دیار خود راه افتاد. چون ساعتی راه رفتند صدای پارس سگ ها به گوش آن ها رسید. آن همراه رو به مراد کرد و گفت: این صدای سگ های شماست که به گوش می رسد. 🍃ادامه دارد ان شاء اللَّه🍃 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
‍ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🥀 "شـما يـک بانـوی لطيفـی نه يـک جنگجـو...!" 💖 باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه از این بابت که او قوی تر است بلکه به خاطر حراست از شأن و منزلت خود...! ❌ هیچ چیز به اندازه‌ی زن شوریده‌حال و دیوانه، بی‌جاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می‌کند شهره‌ی آفاق است. ❌ جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می‌کند. 💖 به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق. 💖 مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول می‌کنند و نه به دلیل قدرت او... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
­✨ زن‌های عاشق نمی‌میرند تنها چشمان‌شان را می‌بندند، نفس نمی‌کشند! قلب‌شان را نگه می‌دارند، تا چشمانِ تو باز بماند و "قلبت بزند" زن‌ها عاشق سرگردان می‌شوند حولِ و حوشِ جهانِ یک مرد.. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
♥️❣♥️❣♥️❣ ❣♥️❣ نمی‌دانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمی‌زنند؟ چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر می‌کنند؟! 👈 باور کنید تمام سوتفاهم‌ها، از همین حرف نزدن‌ها شروع می‌شود...! 👈 به یکدیگر اجازه‌ی حرف زدن بدهیم. بگذاریم مشکلمان را کلمه‌ها حل کنند...! 👈 باور کنید هیچ چیز به اندازه‌ی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد...! 👈 کلمه‌ها قدرتی دارند که می‌توانند کوه‌های درون فکر ما را جا به جا کنند و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...! ✅ به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛ در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور می‌کند! 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
چه فرقی می‌کند که مقصر تو باشی یا همسرت⁉️ نگذارید این دنبال مقصر بودن‌ها فاصله‌ای بینتان بیندازد.‌ مبادا در این میان غریبه‌ای فاصله را پُر کند! نگذارید «ما» بودنتان تبدیل به «من» شود، نگذارید قهرهایتان عادی شود. باور کنید یک «جانم گفتن»، می‌گشاید تمام اَخم‌های مردانه را، یک «آغوش محکم»، تمام می‌کند لجاجت‌های زنانه را. باور کنید کِیف دارد در کنار عشق بودن... ❣💍 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌙شب بخیر یعنی سپردن خود به خدا و آرامش در نگاه خدا❤️ یعنی سیراب شدن در دستان و آغوش خدا ! 🌙شب بخیر یعنی شکوفایی روزت سرشار از عشـق به خـدا !💕 🌙💫 شبتان بی غم 💫🌙 ‌ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
هدایت شده از 
💓✨پنجشنبه تون عالی و بینظیر 🍁✨و پراز افکار مثبت 💓✨امروزتون شاد 🍁✨لحظه هاتون قشنگ 💓✨زندگیتون پربرکت 🍁✨عاقبتتون تابناک 💓✨دستاتون سرشاراز نعمت 🍁✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه 💓✨روزتون زیبا و در پناه خدا 🌸🍃
💞همسرداری و خانواده 💓شنیدن عبارت دوستت دارم: برای یک مرد او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش میکند و آماده میشود.. توان میگیرد... برای آنکه بیشتر بکوشد... مرد احساس میکند حتی قدش بلند تر شده است... چون به مرد بودنش افتخار میکند... 💓شنیدن عبارت دوستت دارم: برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد میکند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد … و همه جای زندگی را با عشق… از نو بیاراید... 💓شنیدن عبارت دوستت دارم: برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو مینشینی و خودت را هم قد فرزندت میکنی و چشم در چشمش میگویی یعنی من هستم... خیالت راحت … و یادت باشد پس از شنیدن این جمله از والدینش، آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر میخوابد … ♥️فرقی نمیکند معشوق باشی یا عاشق، روز عشق باشد یا نه... ♥️پدر یا مادر ♥️فرزند یا همسر ♥️عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم ♥️که این عبارت غوغایی به پا می کند. ♥️ نگذاريم محبت و عشق در دنیای درونمان حبس شود 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 از خوب بودن زیادی بپرهیزید! اگر تمام سعی خود را برای بسیار خوب و فرمانبردار بودن بکار گیرید احتمالاً در پایان روز بسیار از رفتار خود راضی خواهید بود ♦️ اما با محبت بیش از حد در عمل از جاذبه و شدت اغواگری خود کاسته اید و حتی ممکن است پس از مدتی باعث دلزدگی همسر خود شوید. وقتی یک تقاضای طبیعی دارید همسرتان به عنوان فردی پر توقع به شما نگاه میکند نیکی بیش از اندازه به ندرت کسی را شیفته می کند. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 🍃 (قسمت آخر ) مراد ناباورانه به او چشم دوخت می دانست که تا سرزمین او دریاها فاصله است و باید روزهای زیادی را در خشکی و آب راه بروند و این غیر ممکن بود که در عرض چند ساعت بدون این که از دریایی بگذرند به زادگاهش رسیده باشند. امّا چاره ای نداشت، جز باور کردن آنچه را که می شنید. چون آنجا را خوب می شناخت و بوی سرزمینش را احساس می کرد. سرزمینی که سال های پیش در آن چشم گشوده بود و در آن رشد کرده بود. در ذهنش سؤالهایی نقش بست که پاسخش را نمی یافت. لذا رو به همراهش کرد و گفت: شما کیستید و چگونه این همه راه را طی چند ساعت طی کرده ایم؟ آن مرد لبخندی چون نسیم بهار بر لبانش نقش بست و گفت: من گمان می کردم او را شناخته ای و فهمیده ای که آن بزرگوار کیست! مراد در حالی که هاج و واج آن مرد را می نگریست، گفت: منظورت چیست؟ من چگونه باید او را می شناختم؟ دوست من، چه کسی هست که در سختی ها، امتش را یاری می دهد. چه کسی هست که در نزد خداوند آنقدر عزیز است که می تواند در همه جا حضور پیدا کند. چه کسی هست که می تواند ماهها راه را به چند ساعت کوتاه کند. من یکی از خدمتگزاران ولی عصر، مولای شیعیان، آقا صاحب الزمان علیه السلام هستم و آن کسی که مرا با تو فرستاد، ولی امر مسلمین جهان مهدی موعودعلیه السلام بود که در غیبت به سر می برند و تو با آمدن به دیار خود زیانکار شدی. مراد زانوهایش سست شد. اشک پشیمانی از دیدگانش فرو می ریخت. افسوس که پشیمانی دیگر ثمری نداشت. آخرین نگاهش را به سوی همراهش گرداند، امّا او رفته بود. چون نسیم به سوی کرانه های آبی رنگ، و فقط حسرتی در دل مراد به یادگار باقی ماند که هرگز از او جدا نشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و صدسلام و هزاران درود ... آخر هفته‌تون با برکت ان‌شاءالله🤲🌸 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
آدم فقط توبچگی وسط بازار گم نمیشه...... بعضی وقتها وسط زندگی ,گم میشه مامانش هم نیست پیداش کنه ..... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
❇️ امام باقر (علیه السلام) : 🔰 وقتی نوح (ع) قوم خود را نفرین کرد، ابلیس به او گفت: ای نوح ! تو نزد من حقّی داری! نوح فرمود: بخدا برای من ناگوار است که حقّی بر گردن تو داشته باشم، آن حق چیست؟ 🔸 ابلیس گفت : تو قوم خود را نفرین کردی و همه هلاک شدند و کسی نیست تا من او را گمراه کنم و مرا راحت کردی ؛ تا اینکه نسل دیگری به وجود آید تا من آنها را گمراه کنم. در عوضِ این حق ؛ تو را نصیحتی کنم. 🔹 در سه جا مرا یاد کن ، که در این مواقع من از همیشه به تو نزدیکترم: 1⃣ هنگامی که خشمگین شدی 2⃣ هنگام قضاوت بین دو نفر 3⃣ هنگامی که با زنی نامحرم همنشین شدی و کسی با شما نبود. 📚 الخصال شیخ صدوق ص۱۹۰ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸آقایان بدانند زن، مردی ثروتمند نمی‌خواهد یا خوش چهره و یا حتی شاعر...! او مردی را می‌خواهد که بفهمد چشم‌هایش را و اگر ناراحت شد به سینه‌اش اشاره کند و بگوید: اینجا وطن توست... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💞 آقا به خانمت کمک کن 💞 😇 این همه ثواب باور نکردنیه 😇 ❣روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شاهدپاک کردن عدس توسط امام علی وخدمت ایشان درمنزل بودند، سپس به ایشان فرمودند: 💖یاعلی هیچ مردی نیست که درخانه کمک همسرش کند مگربه اندازه هر مویی که در بدن اوست عبادت یک سال را که روزها روزه وشب ها نماز شب بخواندخداوندبه او عطامیکند. 💖وثواب صبرانبیاءصابرکه داوود و یعقوب وعیسی باشدبه او داده میشود. 💖ونام اودردفتر شهدا ثبت میشود ودر هر روز و شبی ثواب هزارشهیدبرای اوثبت میشود. 💖به ازای هرقدمی ثواب حج وعمره مقبوله به اومیدهند. 💖خداوندبه عدد رگی که دربدن اوست شهری دربهشت به اوعطامیکند. 💚یاعلی یک ساعت خدمت به همسر بهتراست از: 🌷هزارسال عبادت 🌷هزارحج 🌷هزارعمره 🌷هزارمرتبه جهاددررکاب پیامبران اولواالعظم 🌷هزارنمازجمعه 🌷هزارعیادت مریض 🌷هزارتشییع جنازه 🌷هزاردینارصدقه 🌷سیرکردن هزارگرسنه 🌷آزادی هزاربنده 🌷پوشانیدن هزاربرهنه 🌷عطای هزاراسب جنگی 🌷صدقه هزارشترسرخ موبهتراست ازقرائت تورات وانجیل وزبوروقرآن 💛یاعلی خدمت به عیال درخانه کفاره گناهان کبیره وخاموشی غضب خداست ❣یاعلی خدمت عیال نمی کندمگرصدیق یا شهیدیا مردی که خداوند خیردنیا وآخرت رابرای اوکنارگذاشته است. 📕مستدرک الوسائل ج۱۳، ص۴۸ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt