May 11
#خانمها_بدانند
#آقایان_بدانند
💝خانمها و آقایون متاهل؛
💞به هیچ یک از اعضای خانواده اجازه ندهید
به همسرتان بیاحترامی کند.
💞در مقابل کسی که به همسرتان
بیاحترامی میکند، بایستید.
💞از تلاشی که برای زندگی تان میکند #قدردانی کنید.
💞در کارهایتان با هم #مشورت کنید
💞برای رسیدن به اهدافتان با هم برنامهریزی کنید.
💞برای باهم بودن نیز وقت بگذارید.
اگر مرتکب اشتباهی شدید، همدیگر را #ببخشید .
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج🙏
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💝یکی از مهم ترین نیازهای روابط #زناشویی در زندگی امروزه 💝که از سمت مردان کمتر مورد توجه قرار میگیرد، 💝محبت کردن به همسر است. 💝گاهی اوقات مردان پس از #ازدواج درگیر مشغله های کاری و روزمرگی میشوند 💝و به همین دلیل وقت کمتری برای همسر خود میگذارند. 💝اگر #عشق و #محبت در زندگی زناشویی کمرنگ شود، 💝رابطه شما به زودی به یک رابطه کسالت بار تبدیل میشود.
ادامـه دارد...
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج🙏
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
10نكته در مورد مهريه
1- مهریه مالی است که در هنگام عقد ازدواج مرد متعهد میشود به همسر (زوجه) خود بپردازد. این مال میتواند به صورت نقدی (وجه رایج کشور)، سکه و طلا، سایر اموال منقول یا غیر منقول (ملک، خانه یا آپارتمان) باشد. طبق ماده 1078قانون مدنی
2- مهریه همزمان با انعقاد ازدواج در سند رسمی سند ازدواج ثبت میشود. از مهمترین ویژگی های این سند رسمی این است که لازم الاجرا است. یعنی با درخواست زن از دفترخانه تنظیم سند ازدواج برای اجرای تعهدات آن از جمله مهریه، می توان به عنوان مثال مال موضوع مهریه را از همسر (مرد) درخواست کرد و مراجعه به دادگاه برای این کار الزامی نیست؛
3- مهریه از طریق ارائه دادخواست به دادگاه عمومی حقوقی خانواده هم قابل مطالبه است. زن می تواند در صورت تمایل با نوشتن خواسته خود توسط خود یا مشاور یا وکیل دادگستری در فرم مخصوص (همان دادخواست) از دادگاه محل سکونت خود یا همسرش درخواست کند که حکم الزام همسر را به پرداخت مهریه صادر کند؛
4- همچنین مهریه را می توان پس از صدور اجرائیه از طریق اداره اجرای اسناد رسمی دریافت کرد. با صدور برگ اجرائیه از دفترخانه تنظیم سند رسمی، متقاضی مهریه می تواند به اداره اجرای اسناد رسمی ثبت مراجعه و با معرفی نشانی مرد (همسر) درخواست وصول مهریه را ارائه کند. همچنان که می تواند مالی از مرد مانند حساب بانکی،پلاک ثبتی، سهم یا حتی طلب قطعی وی را از دیگران برای توقیف و وصول مهریه معرفی کند
5- در سند رسمی ازدواج معنی عندالمطالبه، امکان درخواست دریافت مهریه در هر زمان است .پس در صورت نوشتن این عبارت در سند رسمی ازدواج که به امضای همسر (مرد) رسیده باشد، زن هر وقت بخواهد می تواند مهریه را از مرد بخواهد؛
6- در سند رسمی ازدواج عندالاستطاعه یعنی شرط درخواست پرداخت مهریه دارا بودن مرد است. در صورت استفاده از این عبارت در متن سند رسمی ازدواج، درخواست مهریه از مرد مشروط به داشتن مال و توانایی مرد در پرداخت مهریه است؛
7- مطابق قانون جدید خانواده، برای نپرداختن مهریه بیش از110سکه، مرد بازداشت نمی شود. از سال 1377 با تصویب قانون محکومیت های مالی و تا پیش از صدور رای وحدت رویه مبنی بر امکان طرح ادعای اعسار (ناتوانی و تنگدستی) برای پرداخت مهریه پیش از توقیف و بازداشت مرد بدهکار مهریه، امکان بازداشت همه محکومان مالی – از جمله محکومان به پرداخت مهریه - به استناد آن قانون فراهم شده بود. اما با صدور رای مذکور و اثبات یا احراز اعسار بسیاری از مردان بازداشت ایشان تا زمان اثبات دارا شدن آن ها منتفی می شد. اما قانونگذار این بار این تهدید قانونی را برای وصول مهریه های تا 110 سکه طلا زنده کرده است ؛
8- می توان هر شرطی را درباره مهریه در سند رسمی ازدواج نوشت. بدین معنی که درباره میزان و شرایط پرداخت مهریه هر توافقی میان زن و مرد (همسران) جایز است و برای دو طرف تعهدآور محسوب می شود. بنابراین طرفین می توانند با آزادی اراده در این باره گزینه های گوناگونی را پیش بینی کنند؛ طبق ماده 1080 قانون مدنی
9- مهریه دین ممتازه است و پیش از هر بدهی از بدهکار دریافت می شود. اهمیت بدهی مرد به همسر خود و حساسیت رابطه زوجین و این امتیازقانونی برای حمایت از زن پیش بینی شده ، تا این طلب را بستانکاری ویژه و ممتاز به حساب آورد و پرداخت آن را - حتی اگر بدهی مرد مرده (فوت شده) باشد - بر هر طلب دیگری برتر و پیش تر دانسته است؛
10- مهریه را می توان به اصطلاح بخشید یا بذل کرد.به هر شکل و روشی که قابل اثبات و مستند باشد زن می تواند تمام یا بخشی از مهریه را به همسرش ببخشدیا از دریافت آن صرف نظر کند؛ در عین حال قانونگذار در ازدواج دائم این حق را برای زن پیش بینی کرده است تا پیش ازدریافت مهریه بتواند از انجام وظایف خود به عنوان همسر خودداری کند. طبق ماده 1085 قانون مدنی⚖
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
😊شاد و خندان باش! اين تعريفی حقیقی از دينداری است.😊
👈 غمگين بودن گناه هست و شاد بودن پرهيزگاری. اگر بتوانی با تمام وجود و از ته دل بخندی، زندگیات مقدس خواهد شد.
👈 خندهای از ته دل و با تمام وجود، پديدهای يگانه و بیهمتاست. پس وقتی میخندی بگذار تمام سلولهای بدنت به همراه تو بخندند... بگذار خنده از فرق سر تا نوك پايت گسترش يابد.
👈 بگذار به ژرف ترين و درونی ترين نقاط وجودت برسد. آنگاه حيران خواهی شد كه خنده چگونه تو را راحت تر از هر عبادتی به خدا نزديك میسازد.
🔰🎥 ثواب ۱۰۰۰ سال عبادت با یک عمل ساده
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌹هر دو بدانیم
✅ چگونه دلسردی از همسر و زندگی را از بین ببریم؟!!!
👈 مهمترین مهارت این هست که بتوانید از تکنیک هدیه دادن استفاده کنید.
👈 نیاز نیست که هدیه بزرگ باشد، یا حتما آن را خرید کرده باشید، گاهی یک نوشته چند خطی از ابراز محبت میتواند همسرتان را خوشحال و غافلگیر کند.
👈 از علاقه به همسرتان بنویسید. با ظرافت و غافلگیری میتوانید صحنه زندگی را متفاوت کنید، تنوع بخشی باعث نشاط فزاینده در زندگی شماست.
✅ هدیه دادن راهی است که زندگی را تنوع میبخشد. با هدیه همسرتان را غافلگیر و هیجانزده کنید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال خوشبختی
پنج قدم تا خوشبختی :
قلبت را مملوء از مهربانی کن
ذهنت را از نگرانی رها کن
ساده زندگی کن
بیشتر ببخش
کمتر توقع داشته باش
شبتان بخیر
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
به نام آن
خــداوندی که نــور است
رحیم است و
کریم است و غفور است
خدای صبـح و
این شـور و طـراوت
که از لطفش
دل ما ، در سُرور است
💓بسم الله الرحمن الرحیم💓
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
برجلوه ی
روی ماه مهدی صلوات
برجذبه ی
هرنگاه مهدی صلوات
مارانبود،
چوهدیه یی درخور او
بفرست به
پیشگاه مهدی،صلوات
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
صبح آغاز عشق،
انتهای غفلت،
و زمان پرستش پاکی است
در خانه ی صبح
هم خدا هست و هم آفرینش
و هم زلال مهربانی
سلام دوستان خوبم✋
صبحتون بخیر و پر از شادی 🌸
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌹خانمها بدانند
مردها غالبا غم و غصههای خود را پنهان و عصبانیت خود را آشکار میسازندتا میتوانید چشمهایتان رابه روی غمهای پنهان شوهرتان باز کنید و به روی عصبانیت آشکار او ببندید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌹آقایان بدانند
خداوند توانی به خانم شما داده است که اگر تنها یک آرامش را به او هدیه کنید او دَه برابر آن را به شما و فرزندان شما هدیه خواهد نمود. پس از این تجارت پرسود غافل نشوید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🍃🌸🍃
❤️ #کافه_همسران
💛آقایون لطفا به عنوان یک مرد و یک همسر، به بانوی خود عشق بورزید. بگذارید بداند که محبوب و مورد تایید شما است.
👈 قلب و ذهن یک زن دائما به شنیدن و دانستن آن که دوست داشتنی و خواستنی و مطلوب است، نیاز دارد. با این کار عشقتان را همیشه زنده نگه میدارید و کاری میکنید تا همسرتان با همه توان سعی در جبران عشق شما داشته باشد.
👈 برای یک زن، کم دوست داشته شدن بدترین اتفاق است. زنها را باید زیاد دوست داشته باشید و این عشق رو مرتب به او یاد آوری کنید. فکر نکنید که خودش میفهمد یا باید بداند که دوستش دارید. عشق با ابراز شدن زنده میماند. این ابراز حس، محبت خودتان را هم عمیقتر میکند.
👈 همیشه در دسترس او باشید و به او نشان دهید که در هر شرایطی از او حمایت می کنید. هم جایی که زور بازوی شما نیاز است و هم جایی که توان و مقاومت روانی شما باید از همسرتان حمایت کند، در کنار او باشید.
.🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
May 11
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت85
همینجور که موبایل تو دستش بود لرزش خفیفی رو توی دستاش حس کردم.
حس کنجکاویم گل کرده بود.
--مشکلی پیش اومده؟
با ترس بهم زل زد
--آقای رادمنش بخدا من دیگه کاری به کار کامران....
بغضش ترکید و یه قطره اشک از گوشه چشمس پایین چکید.
--بخدا من دیگه کاری باهاش ندارم!!
حس میکردم هیچ جوره نمیتونم گریشو تحمل کنم.
--میشه گریه نکنید بگید چی شده!
همون موقع صدای زنگ موبایلش قطع شد
موبایل رو گرفت سمت من
--ببینید این شماره چند روزیه با من تماس میگیره.
دفعه اولی که زنگ زد جواب دادم
گفت یا میری.....
چشماش خیس اشک شد و با بغض گفت
--کامرانو از زندان در میاری یا اینکه کاری میکنم کلاغای آسمون به حالت غار غار کنن.
تهشم گفت به من میگن جمشید عقرب!
مواظب باش منو دور نزنی که بدجوری نیشت میزنم.
با اخم و جدی به حرفاش گوش میدادم.
دیگه تقریباً مطمئن شده بودم که شهرزاد بی گناهه.
هرچی اطمینان بود توی صدام ریختم
--تا وقتی که پیش من هستین اجازه نمیدم احدی بهتون حرفی بزنه یا بخواد تهدیدتون کنه!
جمشید که سهله....!
کنجکاو پرسید
--شما مگه این آقارو میشناسید؟
--ببخشید اما حد و مرز کاری من این اجازه رو بهم نمیده که بخوام از شناخت افراد حرفی بزنم.
--بله متوجه ام.
چاییو برداشتم و گرفتم سمتش
--بفرمایید.
فنجون رو گرفت و تشکر کرد.
--اگه موبایلتون رو نیاز ندارین بدین به من تا این موضوع رو بررسی کنم.
--باشه اشکالی نداره.
بلند شدم و رفتم اتاق بالا.
هوای اتاق گرم شده بود...
--اتاقتون گرم شده.
میتونید برید اتاقتون استراحت کنید.
موذب گفت
--شما میرید؟
--با اینکه درست نیست اینجا بمونم اما خب نمیتونم بزارم تنها بمونید.
شما برید بالا اتاق خودتون.
منم پایین میمونم.
گلای سرخ و صورتی گونه هاش شکفت
--باشه هرجور راحتین.
بعد از گفتن این حرف پله هارو دوتا یکی رفت بالا.
چراغای هال رو خاموش کردم و شبخواب رو روشن کردم.
با موبایلم هرچی که باید فردا میخریدم رو لیست کردم.
رفتم تو اتاقم و با دیدن وسایلش خاطراتم زنده شد.
نگاهم روی گیتارم خیره موند.
برگشتم به روزایی که با مخالفت های سرسخت بابا تونستم برم کلاس گیتار و ۴ سال ادامه دادم.
اما از یه جایی به بعد دیگه سراغش نرفتم و خودمم هیچ وقت دلیلش رو نفهمیدم.
پرده رو کنار زدم و به آسمون خیره شدم
سیاهی آسمون منو به یاد چشماش انداخت.
چشمایی که جدیداً گیرایی خاصی واسم داشت.
چشمامو بستم و ذکر لاحول ولا قوه الا بالله رو زمزمه کردم.
ذکری که در هر حالتی بهم آرامش میداد.
رو تخت دراز کشیدم و با صدای آلارم موبایلم چشمامو باز کردم.
ساعت۴صبح بود.
بلند شدم وضو گرفتم و نمازم رو خوندم.
آرامشی که بعد از خوندن نماز صبحم داشتم رو هیچ چیز جایگزین نمیکرد.
یه یادداشت چسبوندم رو در یخچال و رفتم بیرون.........
رفتم از نزدیک ترین سوپرمارکت شبانه روزی که توی راه بود نون وپنیر و مربا و عسل و کره و...
برگشتم تو باغ و ماشینو بردم تو.
یه سری اطلاعات باید از طریق جیمیل های مختلف ردیابی میکردم.
نزدیک به یک ساعت کارم طول کشید.....
ساعت ۶ صبح بود
رفتم تو آشپزخونه و میز صبححانه رو آماده کردم.
شهرزاد اومد پایین
--سلام صبحتون بخیر.
--سلام ممنون.
--بفرمایید.
نشست رو صندلی و تشکر کرد.
--بفرمایید نوش جان.
صبحانه خوردیم وشهرزاد با اصرار خودش میز رو جمع کرد.
صدامو صاف کردم
--آماده اید بریم.؟
با تعجب گفت
--کجا؟
--دیشب که گفتم بهتون بریم خرید کنیم.
--اهان. یه موقع مشکلی واستون پیش نیاد؟
--نه نگران نباشین.
به یاسر پیام دادم و گفتم دارم میخوایم بریم خرید.
جواب داد
--باشه اما باید بری پایین شهر اونجا زیاد کسی روتو شناختی نداره....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت86
--الو یاسر؟
--سلام حامد سریع برگرد.
آروم پرسیدم
--چی شده؟
--ببین الان نمیتونم توضیح بدم فقط برگرد!!!
نفسمو صدادار بیرون دادم
--باشه....
شهرزاد کنجکاو پرسید
--اتفاقی افتاده؟
لبخند مصنوعی زدم
--نه.
اما خب انگار امروز قسمت نیست بریم رستوران.
-- باشه اشکالی نداره.
--واقعاً شرمنده.
--نه این حرفو نزنید.
عینکمو به چشمام زدم و عینک شهرزاد رو هم بهش دادم.
ایرپاد (هدست) رو تو گوشم گذاشتم.
زنگ زدم به یاسر
--الو یاسر؟
--الو حامد با ایرپادی؟
--اره.
--ببین از صبح که اومدی بیرون یه موتور سوار دنبال ماشینت میاد به سرهنگ گفتم گفت بچها دنبالشن.
حامد یه خرید اومدیا!!
خندیدم
--حق من محفوظه داداش.
--الانم خونسرد باش. سکته ندی دختر مردمو.
--نترس من خودم میدونم چیکار کنم.
یعنی الان کسی راه باغ رو نفهمیده؟
--فکر نمیکنم. چون از تو محوطه شمال پیداش شد.
راستی حامد کلتت همراهته؟
--اره چطور.
--هیچی. بازم تاکید میکنم مراقب باش.
--چشــــم!
خیره به جاده بودم و فکرم جای دیگه بود.
ترس اینکه اتفاقی براش بیفته به جنون میرسوندم.
در باغ رو باز کردم و ماشینو بردم تو حیاط.
--بفرمایید انتهای مقصد.
خنده ی ریزی کرد و از ماشین پیاده شد.
--آقای رادمنش؟
--بله؟
--میشه یه سوسیس بدین به جسی؟
--اره خوب شد گفتین!
رفتم طرف صندوق عقب و خواستم سوسیس بردارم که شهرزاد صدام زد
--صبر کنید.
سوالی نگاهش کردم
دیدم با سرعت دوید و رفت تو خونه.
صدای خندم بلند شد و جسی خواب آلو از
لونش اومد بیرون.
سوسیو انداختم روبه روش.
همه ی خریدارو با دوتا دستم برداشتم و رفتم تو خونه.
-- ای وای ببخشید.
--خواهش میکنم.
به ساعت نگاه کردم
--نردیک به یه ساعت از اذان گذشته.
من میرم نماز بخونم بعد میام کمکتون خریدارو جمع میکنیم.
--نه نیازی نیست خودم جمع میکنم.
اینو گفت و رفت تو آشپزخونه.
رفتم وضو گرفتم و تو اتاقم نمازم رو خوندم.
زنگ زدم به یاسر
--الو؟
--سلام یاسر منم کجایی؟
--سلام داریم برمیگردیم مرکز.
نگاهم به گوشی شهرزاد افتاد
--یاسر یه اتفاقی افتاده.
--چیشد؟
--دیشب شهرزاد گوشیش زنگ خورد.
اما جواب نداد.
دلیلش رو پرسیدم انگار که چند باری اون مردک سرلک مزاحمش شده و تهدیدش کرده به اینکه کامرانو از زندان آزاد کنه.
--مطمئنی جمشید بوده؟
--خودش خودش رو معرفی کرده.
--که اینطور.
چند ثانیه سکوت کرد و ادامه داد
--ببین موبایل شهرزاد رو ازش بگیر و کارایی رو که میگم بکن.
موبایل رو برداشتم
--موبایلش پیشمه بگو.
--ببین اول درصد شارژ برقیش رو چک کن.
--88درصد.
--خب برو تو لیست پیاما.
--یاسر چندتا پیام مرتب به یه شماره ارسال و دریافت شده.
--نتشو روشن کن
نتشو روشن کردم و دیدم چند تا نرم افزار باهم درحال نصبن
--یاسر چندتا نرم افزار دارن باهم نصب میشن
--ببین بروز رسانی نیست؟
--یاسر اصلا من تا حالا ندیدم همچین نرم افزارایی رو.
--حامد شارژ برقیش چقدره؟
--گفتم که....
رسیده بود به 55
--یاسر این همین الان 88 درصد داشت.
با صدای تقریبا بلندی گفت
--الان چقدره؟
--55درصد.
پشت موبایل هر لحظه داغ تر میشد
با ترس گفتم
--یاسر نکنه؟
--به احتمال خیلی زیاد هک شده.
ببین حامد من به بچها میگم برگردن همین الان پاشو بیا مرکز.
شهرزادم با خودت بیار اشکالی نداره.
--باشه.
موبایلش رو خاموش کردم و با برداشتن کاپشنم دویدم بیرون.
خریدا روی اپن نبود و بوی غذا تو هال پیچیده بود.
--خانم وصال؟
سوالی بهم خیره شد
خجالت زده پرسیدم
--غذا گذاشتین؟
--بله چطور؟
--میشه زیرشو خاموش کنید؟
--آخه......
حرفشو قطع کردم
--خواهــش میکنم!
زیر شعله رو خاموش کرد
--چیزی شده؟
--بریم تو راه بهتون میگم......
از قضا جسی تو حیاط بود و با دیدن شهرزاد با عصبانیت بهش خیره شد.
با آرامش گفتم
--خواهش میکنم نترسید.
همون موقع جسی پارس کرد و دوید.
شهرزاد جیغ زد و خواست فرار کنه که چادرش رو گرفتم
--خواهش کردم ازتون!
پشت سر من قایم شد و شروع کرد صلوات فرستادن.
--جسی!!
وسط راه ایستاد
دستوری گفتم
May 11
🛑چطور همسرم رو نقد کنم؟
⭕نقد کردن طرف مقابل و گوشزد کردن گاهی باعث ناراحتی و عکسالعمل نامناسب از سمت همسرمون میشه.
❇️گاهی لحن و گفتن صحبت ما در نقد میتونه این ناراحتی و آزرده خاطری رو کم کنه.
1⃣ مثلا بجای اینکه مستقیم و با پرخاش بگید: خونه رو کثیف میکنی، از همسرتون زمانهایی که نظافت رو رعایت میکنه تعریف و تمجید کنید، شما با این کار درواقع غیرمستقیم تاثیر میذارید و بعد از مدتی خودش متوجه میشه که بیشتر باید حواسش رو جمع کنه.
2⃣ قبل از نقد همسرتون به این فکر کنید آیا نیت من از گفتن واقعا برای اصلاحه یا اینکه میخوام مثلا دلم خنک بشه؟ با خودتون روراست باشید وگرنه قید نقد رو بزنید. این رو بدونید نیت و لحن گفتن خیلی تاثیر میذاره.
3⃣ مراقب باشید هرگز شخصیتش رو نقد نکنید. شما میخواید رفتار همسرتون درست بشه و نقد میکنید، نه همه شخصیتش رو.
4⃣ با در نظر گرفتن همه این جوانب سعی کنید نقدتون خیلی کوتاه باشه، زیاد شاخ و برگ ندید و موضوعات رو با هم قاطی نکنید.
5⃣ مبهم صحبت نکنید. مثلا نگید من از رفتاری که با من داری ناراضیم. رک و دقیق نسبت به موضوعی که شما رو ناراحت کرده صحبت کنید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt