💞رمز ازدواج موفق💞
✨ازدواج یك پدیده اجتماعی است. بدون تردید #انتخاب_همسر یكی از مهمترین تصمیم ها در طول زندگی ماست و در حقیقت همه هیجانات، تولید مثل، تربیت نسل آینده، درآمد، مسئولیت، تامین نیازها و چالش های آینده زندگی ما به آن بستگی دارد.
✨زن و مرد به عنوان مكمل یكدیگر بسیاری از نیازهای روانی- اجتماعی هم را برآورده می كنند. و سه دلیل عشق، مصاحبت و دستیابی به انتظارات و توقعات برای #ازدواج مطرح است و توجه به این نكته كه هر اندازه انتظارات و توقعات دختر و پسر قبل از ازدواج و در زندگی زناشویی واقع بینانه تر باشد، زندگی زناشویی موفقیت آمیزتر خواهد بود.
💖ملاك های ازدواج های موفق یا خوشبخت را می توان چنین خلاصه كرد:
💟1ـ برخورداری از علاقه های مشترك
💟2ـ داشتن فعالیت های مشترك یا سرگرمی های مشترك
💟3ـ اظهار محبت نسبت به همدیگر
💟4ـ اعتماد داشتن به یكدیگر
💟5ـ رد نكردن یا كمتر رد كردن انتخاب همدیگر
💟6ـ موفقیت در روابط جنسی
💟7- داشتن زمینه های خانوادگی همسان
💟8ـ احترام به عقاید و دوستان و آشنایان همدیگر
✅یک نکته مهم:
هرکس طبیعتا مایل است همسری برگزیند كه بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یكدیگر جلب و جذب می كند، بلكه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می سازد. هر اندازه فرد با همسر خود وجود اشتراك فرهنگی بیشتری داشته باشد، برای سازگاری با او آماده تر است و با اختلافات كمتری مواجه می شود.
هر چقدر در انتخاب همسری با مشابهات بیشتر ذاتی و اكتسابی تلاش كنیم ولی بازهم زن و مرد تفاوت های بسیار چشمگیری با یكدیگر خواهند داشت كه باید یاد بگیرند با این تفاوت ها زندگی كنند و ثمره این زندگی یك ازدواج شاد و رضایت بخش باشد.
همچنین پژوهش ها نشان می دهد كه تا حدود زیادی خوشبختی و بدبختی زن و مرد را از ابتدای زندگی می توان پیشگویی كرد و به بیان دیگر بسیاری از مشكلات آن ها قابل پیشگیری خواهد بود. به همین جهت امروز، آموزش پیش از ازدواج زوجهای جوان یك ضرورت مسلم تلقی می شود. هر اندازه دختر و پسر اطلاعات بیشتری در جهت شناخت خود و همسر آینده شان داشته باشند و ملاك های عقول تری را برای انتخاب همسر در نظر بگیرند، در زندگی زناشویی خود با مشكلات و ناسازگاری های كمتری مواجه خواهند بود.
دانستنی های #قبل_از_ازدواج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت94
با ترس به چشمام زل زد و گریش قطع شد.
--چرا این حرفارو به خودم نزدی؟
چرا زودتر به خودم نگفتی؟
--چون....چون..
گریش گرفت و ادامه داد
--نمیتونستم حامدددد!
راستش از وقتی که باهات آشنا شدم با اینکه نسبتی باهات نداشتم تصمیم گرفتم دیگه به کارم ادامه ندم.
یه احساس.... یه احساس خیانت بهم دست میداد.
--پس چرا امروز خیلی راحت همه چیزو گفتی؟
--چون منتظر این فرصت بودم.
فرصتی که بتونم همه چیز رو به پلیس بگم.
چون دیگه دلم نمیخواست به کارم ادامه بدم.
با گریه ادامه داد
--دیگه خستــــــه شدم! من کم آوردم حامد!
بخدااا کم آوردم!
سرشو گذاشت رو میز و هق هق میکرد.
صندلی مو بردم کنار صندلیش و با دستم سرشو آوردم بالا و صورتش رو با دوتا دستم قاب گرفتم.
لبخند زدم
--مگه قول ندادی اینجوری گریه نکنی؟
نگاه به صورتش آتیش دلم رو شعله ور تر کرد و نتونستم تحمل کنم.
سرشو چسبوندم به سینم و دستامو دور کمرش حلقه زدم.
با آرامش گفتم
--آروم باش!همه چی درست میشه!
بعد از چند ثانیه صدای گریش قطع شد و سرشو آورد بالا و به زمین خیره شد.
گونه هاش قرمز شده بود و خجالت از سرو و روش میبارید.
به خاطر کاری که کرده بودم هزار بار خودمو لعنت کردم اما حال خودمم بدتر بود.
با یه حرکت از رو صندلی بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون.
هوای سرد بیرون گرمای آتیش قلبم رو کمتر کرد.
کلافه دستمو میبردم تو موهام و نفس عمیق میکشیدم.
از دور صدای یاسر اومد
--خسته نباشی پهلوان.
اومد کنار من ایستاد و با شوخی زد پشت سرم
--پیش قاضی و معلق بازی آقا حامد!!!
خجالت زده سرمو انداختم پایین.
با پاش به مچ پام ضربه زد
--اوووووو حالا انگار چی شده!!!
بیار بالا سرتو آدم باورش میشـــه!
سرمو آوردم بالا
--بخدا یاسر دست خودم نبود.
نمیدونم چرا تحمل هر چیزی رو دارم.....
خندید
--جز مروارید های شفاف چشمان اولیاء حضرت شهرزاد خانم وصال....
خندیدم و تایید وار سرم رو تکون دادم
--اره.
---خب دیگه. اینم از بیرون اومدنت از کوره قلب پزی.
حالا پاشو بریم اتاق من تا بهت بگم.......
نشسته بودم رو صندلی و داشتم به شهرزاد فکر میکردم.
با صدای یاسر از فکر اومدم بیرون
--حامد؟
--هوم؟
--ناهار خوردی؟
--ناهار؟
ترحم آمیز لبخند زد
--نمیدونی چیه عزیزم؟ همونی که بعد اذان ظهر میخورن!
--هه هه بامزه. نه ناهار نخوردم.
داشتیم آماده میکردیم که شما مثل عجَل معلق ظاهر شدی.
--مسخره بازی بسه. برو غذاخوری ناهارتو بخور......
غذامو خوردم و رفتم اتاق یاسر.
جدی و دستوری گفت
--حامد برو آماده شو سریع!
اینجور مواقع باید به دستورات عمل میکردم و فرصت سوال و جواب نبود.
رفتم لباس نظامیمو پوشیدم و کلتم رو برداشتم و با بچه ها سوار ماشین شدیم....
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه خانهای شاد داشته باشیم؟
🔰 تعریف خوشبختی و بدبختی
🔴 #استاد_عباسی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هیچ شبی، پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع می کند
و بشارت صبحی دیگر می دهد
این یعنی امید هرگز نمی میرد
🌟شبتون بخیر و آرام🌟
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هر روز ماه مبارک رجب 🌙
برای بقیه هم بفرستیم
تا در ثواب نشر این
دعای زیبا سهیم باشیم🌺
فرا رسیدن ماه نورانی ✨
رجب و میلاد امام محمد باقر (ع)
مبارکــــــــَ باد 🎉 💐 🎉
#از_همان_دعاهای_مادرانه 💫
❣دعای حضرت مادر در روز #پنجشنبه
ـ خدایا من به اینها احتیاج دارم؛
ـ که راه و چاه نشانم دهی!
ـ که یاریم کنی در مدیریتِ خودم ، تا روحم را آلوده نکنم ، و از غیر تو بینیاز باشم!
و همان چیزی از من صادر شود ، که تو دوستش داری و راضیات میکند!
🔅ـ خدایا من به اینها احتیاج دارم؛
که ضعف مرا از دریچهی قوت خودت ،
که فقر مرا از دریچهی بینیازی خودت ،
که جهل مرا از دریچهی صبوری و علم خودت، پُر کنی !
ـ خدایا بر ✨محمّـــد و آلش درود فرست ،
من به یاری تو احتیاج دارم؛
که یادم باشد ، شکرت کنم،
یادم باشد ، یادت کنم،
یادم باشد ، جز در مسیر باید و نبایدها و عاشقیات ، نروم!
💫 من به تو احتیاج دارم چون از همه مهربانتری!
enc_16433016524527308885562.mp3
2.84M
🔊🔉نواهنگ فوق العاده محشر
بسیار عالی و فوق العاده زیبای
حال خوب با صدای محمد فصولی
🎼دنیا زیر پامه تا
خاک پای دلدارم
هر جا اسم تو باشه
حال بهتری دارم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#پای_کار_امام_حسین_هستیم
#تو_هر_شرایطی_لبیک_یا_حسین
#شب_جمعه
#کربلا
#لیله_الرغائب
#این_الرجبیون
#بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
ماه رجب فرا رسیدماهی که:
💗اولین روزش باقری
💗سومینش نقوی
💗دهمینش تقوی
💗سیزدهمینش علوی
💗نیمه اش زینبی
💗بیست وپنجمش کاظمی
💗بیست وهفتمش محمدی است
🎊حلول ماه رجب مبارک🎊
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ | ماه #رجب بهار معنویت است.
🌺 امام خامنهای(مدظلهالعالی): ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهای الهی و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازی است.
🌹حلول ماه سراسر برکت رجب مبارک باد.
#ماه_رجب
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
1.49M
🔰 #فایل_آموزشی
📛 اختلال هذیانی ( بدبینی و شکاک بودن )
‼️عزیزانی که قصد ازدواج دارند
‼️افرادی در دوران عقد هستن
‼️کسانی که همسر بدبین دارن
🎙 #استاد_هادی_کاظمیان
🎗به جوانهای عزیر پیشنهاد می کنیم حتما این فایل صوتی را گوش بدهند 👆👆👆
💥💖🌹 حتما گوش دهید
لطفا نشر دهید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
813.8K
🖋️#فایل_آموزشی
💫✨ یکی از اصول تربیتی: لقمه حلال هست
💌 لطفا این فایل رو برای دوستانتون هم ارسال کنید
❌😈♨️: تاثیر لقمه حرام در تربیت فرزندان
🌺 استاد کاظمیان
{ مشاور و مدرس حوزه خانواده}
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
1M
#فایل_آموزشی
🌹🌺 یکی از مهمترین معیارهای ازدواج ...
🌺 استاد کاظمیان
{ مشاور و مدرس حوزه خانواده}
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💥 شوکی از جنس تفکر
💠 شاید بارها دیده باشید که دکتر با دستگاه الکترو شوک، حیات مجددی را به قلب بیمار هدیه داده است. در زندگی مشترک نیز گاهی پیش می آید که قلب زن و شوهر نسبت به هم دچار سردی رو به موت می شود و با بیماری های اخلاقی مانند کینه، سوءظن، پرخاشگری، مشاجره و بدخلقی، از تپش شور و نشاط می افتد.
🔹 گاهی دادن شوک از جنس تفکر می تواند حیات و تکاپو را به رگ های زندگی همسران برگرداند. تا به حال چقدر به این فکر کردیم که ممکن است من یا همسرم، امروز، آخرین روز عمرمان باشد و فردا را نبینیم و ... این تفکر در فرمواشی و حتی از بین رفتن دلخوری های ریز و درشت می تواند موثر باشد. آن وقت با چنین دیدگاهی بهتر می توانیم حرف همدیگر را بفهمیم و تعامل بهتری پیدا کنیم.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این الرجبیون الرضویّون
فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام درماه رجب
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال روشنگری وبصیرت
💗✨آخر هفته تون گلباران
🌷✨عیدتون مبارک
💗✨امروز از خدا
🌷✨برای تک تک تون
💗✨اینگونه دعا کردم
🌷✨الهی امروز
💗✨پنجره آرزوهاتون
🌷✨باز بشه به سمت باغ اِجابت
💗✨و دلتون غرق در شادی بشه
🌷✨حالتون خوب
💗✨دلتون شاد و
🌷✨زندگیتون مملو از خوشبختی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت95
سرهنگ ساسان رو به آغوش کشید و با دستش به کمرش ضربه زد.
--خسته نباشی باباجون!
شونه هاش رو گرفت
--بهت افتخار میکنم ساسان!
باورم نمیشد که ساسان پسر سرهنگ باشه!
سرهنگ و یاسر رفتن بیرون و من و ساسان موندیم تو حیاط.
ساسان خندید و با دستای باز به طرف من اومد
--نیستی رفیق دلم برات تنگ شده بود.
مردونه بغلم کرد و جلوم ایستاد.
با تعجب گفتم
--یعنی تووو؟
خندید و به شونم ضربه زد
--اره داداش!
خندیدم
--آخه اصلاً باورم نمیشه!
رسیدیم مرکز و من هنوزم متعجب بودم.
من و یاسر و حامد رفتیم تو اتاق سرهنگ و نشستم دور هم.
--حامد؟
با صدای سرهنگ سرمو بلند کردم
--بله جناب سرهنگ؟
--میدونم که باورش برات سخته اما باید بگم که ساسان پسر منه و منم پدر ساسان.
--ببخشید جسارتاً شما با زهره خانم....
چیزه یعنی منظورم اینه که...
لبخند زد
--زهره خانم، همسر من و مادر ساسانه.
--ببخشید من یکم گیج شدم.
نمیدونستم از اینکه حقایق ها ازم مخفی شده خوشحال باشم یا ناراحت؟
یاسر من رو مخاطب قرار داد
--شاید که مقصر منم اما....
از نظر من تو بهترین گزینه واسه جاسوسی توی اون گروه بودی و شناخت تو در دوران دبیرستان از ساسان کار رو راحت تر کرد.
چند لحظه به سکوت گذشت و با تردید گفتم
--پس یعنی شهرزاد.....
ساسان حرفم رو قطع کرد
--حامد شهرزاد فقط یه عروسک خیمه شب بازیه......
May 11