762.4K
✅ پاسخ
🛑موضوع: بی مسئولیتی همسر
استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده»
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💫🖕پرسش و پاسخ
😔موضوع: بی مسئولیتی همسر
سلام استاد ممنون بابت وقتی ک برای پاسخگویی به مشکلات ما میگذارید ... خانمی 35 ساله هستم ک دو فرزند دختر 10و 5 ساله دارم . 16 سال هست ک ازدواج کردم ، همسرم پسردایی بنده هستن ، از کودکی همدیگر رو دوست داشتیم و در سن 19 سالگی با ایشون ازدواج کردم . مشکل من با ایشون از اونجا هست ک مردی بسیار آروم و تقریبا بی مسولیت و بی احساس و با اعتماد به نفس خیلی پایین هستن و من تمام این سالها فقط به خاطر عشقی ک به ایشون داشتم زندگی رو تحمل کردم به امید بهتر شدن شرایط ... من برعکس ایشون یک زن فعال با ارتباط اجتماعی قوی و پر جنب و جوش و پر انرژی هستم . تمام این سالها من کار کردم و زندگی رو سپری کردیم و ایشون به جای اینکه حامی خانواده باشن من حامی بودم و ایشون در کنار من ، چون شغل آزاد هستن در آمد ثابتی هیچ وقت نداشتن و تو زندگی مشترکمون هیچ وقت نمیشد ک روی ایشون حسابی کرد . با تمام این توضیحات میخاستم ازتون کمک و مشاوره بگیرم ک آیا من همچنان به این زندگی ناامید و نامشخص ادامه بدم ؟ حدود یکسال هست که کلا به من توجهی ندارن از هیچ بابت و حتی روابط زناشوئی بین ما بسیار کم شده علیرغم اینکه من بسیار تمایل دارم ولی ایشون بی میل هستن . متوجه شدم ک اعتیاد هم پیدا کردن به تریاک و شیره فکر میکنم . حسم به ایشون داره به تنفر تبدیل میشه و دیگه دوست ندارم با ایشون زندگی کنم ولی از عواقب طلاق با داشتن دو دختر میترسم ، به نظر شما کار عاقلانه چیست ک من انجام بدم ؟ بسیار سپاسگزار میشوم اگر راه حلی به من بدهید
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
😐در مقابل احساسات مختلف بهتر است چه کارهایی انجام دهیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
📸 برای چیدن هفتسین باید چقدر هزینه کنیم؟
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال شعر علوی
💓✨ آخرین ساعات روز
🌻✨ سال ١۴٠٠ تون عالی
🌺✨ آرزومندم
💓✨ پر رنگترین لبخندها
🌻✨ بر لبانتان و پرمهرترین
🌺✨ نگاه بدرقه راهتان
💓✨و پربرکت ترین روز ها
🌻✨سهمتون باشه
💐 پیشاپیش عیدتون مبارک 💐
❤️ #کافه_همسران
#مهارتهای_گفتگو_با_همسر 🗣
منفی نگری 👈 تفاوت فرد منفی نگر با فرد ناامید این است که: 👈 شخص #ناامید، یک جایی یک اتفاقی افتاده،و بواسطه آن، یک پیشینه ی ذهنی داره که ناامید است، مثال :
قبلا نتوانسته که فلان کار را انجام بدهد.
اما در منفی نگری، اصلا هیچ پیشینهی منفیای در آن کار ندارد، اما باز این دوباره منفی بافی میکند.
❌ نه! تو نمیتونی!
❌ من میدونم که تو نمیتونی!
⭕️ این صحبتها روح مرد رو نابود میکند.
حالا اتفاقی شوهرنمیتواند یک کاری رو انجام بدهد، بعد خانوم میگوید: دیدی من گفتم! حالا ببین اگه من نگفتم!
تا حالا چند بار اینگونه حرف زدیم، اگر شخص مقابل طبع دم و صفرا باشد چند روز طول میکشد تا خود را بازسازی کند چه برسد به طبایع سودا و بلغم
تازه گاهی اوقات با این طرز صحبت هایمان به کلی روح و روان شخص مقابل را به هم میریزیم.
بیاییم ان شاءالله این مورد را
هم از گفتگوهایمان پاک کنیم.
موفق باشی بانوی مهر ✅
😐در مقابل احساسات مختلف بهتر است چه کارهایی انجام دهیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💥 تاثیر طلاق والدین بر فرزندان👇🏽
1️⃣ تضعیف عملکرد تحصیلی فرزندان
2️⃣ پرخاشگری یا عصبی شدن
3️⃣ حساسیت و سردرگمی عاطفی
4️⃣ کاهش تعاملات با دیگر افراد جامعه
5️⃣ احساس گناه و بالا رفتن فشار روانی
6️⃣ از دست دادن ایمان به کانون گرم خانواده
7️⃣ کاهش امید برای ازدواج
8️⃣ بروز افسردگی و استرس
9️⃣ ایجاد حس ناامنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
موقع مسمومیت چکار می کنید؟.mp3
1.78M
💥 فضای مسموم گفتگو بین همسران را بشناسید❗️
💠 گاهی بین زن و شوهرها حرف هایی رد و بدل می شه که فضای زندگی رو مسموم می کنه. حرف هایی از جنس تهمت، تمسخر، نیش و کنایه، دروغ، بددهنی کردن، زورگویی، داد و بیداد و ...
👈🏻 تقابل و یکی به دو کردن در این مواقع، باعث انفجار و تشنّجی میشه که درنهایت زن و شوهر و بچه ها قربانی اون میشن.
❗️به نظرتون توی اینجور مواقع که فضا کاملا مسموم هست چکار باید کرد؟
⭕️ جواب این سوال رو می تونید از زبان استاد مصطفوی بشنوید.👆🏻
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
قورگورو یا کانباغه!؟.mp3
2.43M
💠 قورباغه به کانگورو گفت: من و تو می توانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم، بچه مان می تواند از روی کوه ها بپرد و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم.
🔹 کانگورو گفت: "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم، اما درباره قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه».
🔸 هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند و نتیجه ای نگرفتند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با کانگوروی لجبازی مثل تو ازدواج کنم.
کانگورو گفت: چه بهتر.
🔺 قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم رفت. آن ها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند.
🔻 این قصه زیبا از شل سیلور اشتاین مفهوم جالبی دارد.
«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود.»
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از
الهی اونقدر بخندید که
صدای خنده هاتون
بشه زیباترین موسیقی کائنات
الهی از شادی اونقدر پر بشید که
سرریزش همه ی مردم دنیا رو سیراب کنه
الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه که
امیدی باشید برای رسوندن روزی خیلیا
الهی همیشه بهترین افکار به سراغتون بیان
و درست ترین تصمیمات رو بگیرید
الهی اونقدر غرق خوشبختی بشید که
تا عمق بی انتهای رضایت برسید
الهی همیشه تنتون سالم باشه
و عاقبت به خیر بشید
الهی که همیشه
بهترین حال ممکن رو داشته باشید
و الهی که خدا همیشه هواتونو داشته باشه
دوستای گلم در سال جدید کلی
آرزوی قشنگ واستون دارم ❤️🤲🏻✨
سال نوتون مبارک و ایام بکام😍
📣 رهبر معظم انقلاب
#خامنه_ای_عزیز میفرمایند:
📍اگر شما مىخواهيد روز اوّلِ فروردين (و بهار) را براى خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهيد، شرط دارد، شرطش اين است كه كارى كنيد و حركتى انجام دهيد؛ حادثهاى بيافرينيد.
آن حادثه در كجاست؟ در درون خود شما!
«يا مقلّب القلوب و الابصار يا مدبّر الليل و النّهار يا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الى احسن الحال»!
اگر حال خود را عوض كرديد (و به سوی خدا رفتید)، اگر توانستيد گوهر انسانى خود را درخشانتر كنيد، حقيقتاً براى شما «نوروز» هست.
1377/1/1
💠درآستانه بندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسفند به انتها نزدیک شد ،
عاشق ترین فرزند سال،
پلی میان سفید و سبز
و راهی بین برف و شکوفه .
اسفند مهربان،
نیمی از دلش را به زمستانی داده که
سازِ رفتن می زند
و نیمی را به بهاری که
آوازِ آمدن می خواند .
اسفند عشق می پاشد به روی دل هایمان،
نگاهمان و خانه های پاکیزه از
غبار گذشته هایمان.....⚘
🌳 ظهرتون بخیر
#پیشاپیش_سال_نو_مبارک
61e7de3d195f7949e10210f4_7243943031269942453.mp3
64.1K
🌺 یا مقلب القلوب و الابصار،یا مدبر الیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال،حول حالنا الی احسن الحال
🌺دعای تحویل سال را با صدای امام خمینی(ره)
هدایت شده از کانال خوشبختی
هیچ شبی، پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع می کند
و بشارت صبحی دیگر می دهد
این یعنی امید هرگز نمی میرد
🌟شبتون بخیر و آرام🌟
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❇️ قابل توجه خانمها⁉️
یک مرد همان قدر که به رابطه
زناشویی نیاز دارد به احترام نیز
محتاج است،
حتی زمانی که همسرشما عکس العملی نسبت به رفتارتان
نشان نمی دهد،
از احترام به او دست نکشید.
⭕برای همسر خود ارزش قائل شوید و سخنش را قطع نکنید.
اگر در محفل ها، احترام لازم را به او نگذارید، نباید انتظار داشته باشید که دیگران برایش ارزش قائل شوند.
⭕همواره باید در کنار شوهرتان باشید و نه در مقابل او! اگر چنین کردید، باید تاوان خطایتان را هم بپردازید، اگر کسی بی احترامی ببیند، به کسی رو می آورد که تحسین و تشویقش می کنند.
همسران با احترام متقابل به یکدیگر میتوانند اعتماد به نفس را در همدیگر افزایش دهند. اگر میخواهید همیشه شریک زندگیتان شاد باشد؛ در حضور دیگران از تواناییهای او تعریف کنید!
زوجها باید در جمع یکدیگر را محترمانه خطاب کنند تا دیگران هم با احترام با آنها برخورد کنند. اگر زن و شوهری در جمعهای فامیلی با کلمات نامناسب همدیگر را صدا کنند، مطمئن باشند که بقیه هم همان طور آنها را صدا خواهند کرد
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷
قسمت49
امیر منتظر خبر از گروه دیگر بود. گروه دوم اتمام موفقیت آمیز کار را گزارش داد و صدف را بردند سمت بازداشتگاه .
گروه سوم و چهارم هم گزارش دستگیری دادند.
پنجم سینا بود که خورد به معضل اینکه نیروی خانم گروه نرسیده بودند.
سیما که از خانه بیرون آمد و سوار ماشینش شد سینا با امیر تماس گرفت:
- آقا چه کنم؟
- نباید محل رو ترک کنه سینا. همین!
سینا چرخی دور خودش زد. عرض کوچه زیاد نبود و غالب مردهای کارمند هم رفته بودند. دست گذاشت روی دوش راننده:
- راه رو ببند!
ماشین دور گرفت و در عرض كوچه خاموش شد. راننده کاپوت را بالا زده بود و به اعتراض های سیما با بداخلاقی جواب داد.
سینا کنار درخت ایستاده بود و فقط ناظر بود و آماده برای عکس العمل.
سیما که با فحش از ماشینش پیاده شد و سمت راننده رفت ، سینا هم آمد کنار ماشین و گفت:
- آقا این پژوهای ۲۰۶ همشون همین طور بی پدر و مادرن. قفل که میکنن دیگه باز نمی شن! باید بیان ببرنش.
خانم من در خدمتتون هستم.
ماشینتون رو پارک کنید من ماشین میگیرم میرسونمتون!
زن با این فرمان سینا نتوانست دیگر تشنج ایجاد کند و گفت:
- نه آقا! کمک این بدین ماشینشو روشن کنه بره؟
قبل از اینکه سوار ماشینش شود، مأمور خانوم دست گذاشت روی شانه اش. سیما تا برگشت که زن را نگاه کند.
سینا کارت را مقابلش گرفت و گفت:
- بدون هیچ حرفی، حتی یک کلمه سوار شو.
سيما مات سوار شد. سینا ماشین زن را کنار کوچه پارک کرد. اسناد خوبی در خانه سیما به دست آمد که بعدا در بازجویی هم به درد خورد.
اما سوژه ششم خاص بود. سحردخترخانه ای بود که پدرش از معتمدین و آبرومندان محل بود.
در جلسات قرار بر این شده بود که به هیچ وجه در محل سروصدایی بلند نشود. چند روزی پدر سحر را زیر نظر گرفته بودند.
حامد رفته بود و چند باری خودش را نشان پدر سحر داده بود و به بهانه های مختلف با او
حال و احوال کرده بود.
صبح زود که زنگ خانه را زد و خودش را معرفی کرد، نا آشنا نبود. حامد پدر را داخل ماشینش نشاند و صفحه موبایلش را مقابل چهره اش گرفت:
- این عکس رو می شناسید حاجاقا؟
مرد کمی دقیق شد به عکس.
دخترش را شناخت. سحر میان پنج دخترو سه پسر دیگر. لب گزید و صدایش لرزید
- یکیش دختر منه. این عکس چیه؟ شما کی هستید؟
حامد کارتش را نشان مرد داد. نگاه مرد از صورت حامد تا در خانه اش رفت ومات ماند.
حامد کمی به مرد فرصت داد و آرام پرسید:
- از حال و روز دخترتون خبر دارید؟ کجا داره چه کار می کنه؟
مرد دستی به موهای سفیدش کشید و گفت:
- از ما حرف قبول نمیکنه. دوستاش باعث شدند از شوهرش طلاق بگیره و زندگیشو نابود کنه. افتاده دنبال کارایی که فقط حراج آیروئه !
از ما هم کاری بر نمیاد. من فقط دعا میکنم دیگه دخترای مردم رو نتونه مثل خودش عصبی و افسرده کنه .
آقا این به روز درست زندگی میکنه نه شب درست استراحت بیرون که هست نمیدونم چه کار میکنه اما توی خونه همون یکی دو ساعت که بیداره ، سیگار می کشه و سرش فقط توی موبایل و لب تاب.
آخرشب هم قرص میخوره و می خوابه . بدبخته دختره بی چاره من!
حامد نفس کوتاهش را که حبس کرده بود آزاد کرد و بدون آن که به صورت مرد نگاه کند گفت:
- راستش کار دختر شما از این حرفا گذشته. چند صد تا دختر رو هم دنبال
خودش داره میکشونه به همین بیچارگی.
الآن هم من حکم بازداشت ایشون رو دارم. فقط چون برای شما احترام قائلیم گفتیم تو خلوتی محله بیاییم و از خود شما بخواهیم که کمک کنید تا سرو صدا نشه و آبرو حفظ بشه.
صدای مرد به وضوح می لرزید
- خدا لعنت کنه اونی که فضای مجازی رو ساخت.
خدا لعنت کنه دختر منوکه هم خودش بدبخته، هم ظلم کرده .
حامد نگذاشت ادامه بدهد
- پس شما خودتون همراه خانم برید و ایشون رو بیارید این جا.
حامد هم زمان به خانم همراهش اشاره کرد و زن از ماشین پیاده شد و همراه قدم های لرزان مرد تا کنار در خانه اش رفت.
دخترش در خواب بود و مرد خودش موبایل و لب تاب و یک هاردی که دیده بود دخترش دارد و فلش ها را تحویل داد. بعد هم دخترش را بیدار کرد!