eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2.3هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5هزار ویدیو
92 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ جمعیّت جوان یک نعمت است 🔻 رهبر انقلاب: امروز جمعیّت جوان ما یک پدیده است، یک نعمت است؛ چون ، منشأ حرکت و چشمه‌ی جوشان انگیزه و حرکت و نشاط و ابتکار و است، کار را جوان میکند، اگرچنانچه این [جوانی جمعیّت‌] بیست سال دیگر از دست رفت -[چون‌] این جوان را که نمیشود وارد کرد- کشور ضرر خواهد کرد؛ از امروز نباید بگذاریم. 🔹 این حرفهایی که گاهی شایع میشود -که البتّه بنده تحقیق زیادی نکرده‌ام و درست اطّلاع ندارم- که بعضی از روشهای غلط گذشته هنوز ادامه دارد و اسقاط جنین یا امثال اینها در بعضی از جاها انجام میگیرد، اگر اینها راست است، این مسئولین دولتیِ مشخّص، مسئول این کارند و باید دنبال بکنند. 🔺 مسئله‌ی جوانیِ جمعیّت یک توانمندی بسیار بزرگ و مهمّی است. ۱۳۹۵/۰۳/۲۵ 🌷 بازخوانی روزانه‌ی توصیه‌ها و تدابیر رهبر انقلاب در موضوعات مختلف | و
💓✨دوشنبه تون عالی و بینظیر 🌷✨و پراز افکار مثبت 💓✨امروزتون شاد 🌷✨لحظه هاتون قشنگ 💓✨زندگیتون پربرکت 🌷✨عاقبتتون تابناک 💓✨دستاتون سرشاراز نعمت 🌷✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه 💓✨روزتون زیبا و در پناه خدا
هیچ‌کس را تغییر نده . هیچ چیز را تغییر نده . به هیچکس ، به هیچ چیز واکنش نشان نده. در گذشته زندگی نکن، و از آینده نگران نباش. در حال حاضر ابدی ، جایی که همه چیز به خیر است باقی بمان. از همه این‌ها گذشته، تو من هستی و من تو هستم. هیچ تفاوتی وجود ندارد. به دنیا واکنش نشان نده. حتی به خود جسم خود واکنش نشان نده. حتی به خود فکرهای خود واکنش نشان نده. یادبگیر که شاهد شوی. یادبگیر که ساکت باشی. "رابرت آدامز" 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
گاهی، برای رهاشدن از زخم های زندگی باید بخشید و گذشت .... میدانم که بخشیدن کسانی که از آنها زخم خورده ایم، سخت ترین کار دنیاست.... ولی، تا زمانی که هر صبح چشمان خود را با کینه بازکنیم. و آدمهای، خاطرات تلخ را زنده نگه داریم و در ذهن خود هر روز محاکمه شان کنیم.. رنگ آرامش را نخواهیم دید !! گاه، چشم ها را، باید بست و از کنار تمام بد بودنها گذشت. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
اغلب، قدرت یک لمس، یک لبخند یک کلمه‌ی محبت‌آمیز، یک گوشِ شنوا یک تعریف صادقانه، یا کوچک‌ترین توجه را دستِ کم می‌گیریم. در حالی که همه‌ی این‌ها می‌توانند به‌راحتی یک زندگی را از این رو به آن رو کنند. "لئو_بوسکالیا" 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
وقتی که خطا را در دیگران می‌بینی و بوسیله آن در تنش قرار میگیری این خطای تو است . وقتی که تو بطور درونی درست باشی همه ی مسائل درست اند چرا که همه چیز را به منزله ی جزیی از خداوند می‌بینی . تو آن وقت همه مسائل را آن‌گونه که هستند بدون قضاوت , می پذیری و با عطوفت و همدردی بر هر انسانی می نگری , بی توجه به اینکه چقدر نابخردانه باشد. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی یک احساس درونیه  مهم نیست کجایی و چیکار میکنی  مهم اینه که تو همین لحظه‌ها ، حالت خوب باشه  خوشبختی یعنی استمرار لحظه های خوب  لحظه هایی که خود ما تصمیم میگیریم چگونه سپریشون کنیم  وقتی احساس خوب خواهی داشت که : خودت رو با خط کش آدمها اندازه نگیری  از ترس هات نترسی  با همین پولی که توی جیبت داری خوشحال باشی  غصه نداشته ها و نرسیدن هات رو نخوری   آدمها رو دوست داشته باشی توی هر شرایطی شکرگزار خداوند باشی  اخم دیگران رو توی نگاه مهربونت حل کنی  از هیچ کسی انتظار نداشته باشی توقع هم نداشته باشی سخاوت مند باشی حتی به اندازه هدیه کردن یک لبخند  با مرور بعضی خاطرات نیفتی بجون خودت    خلاصه ... وقتی نبض احساست رو میگیری با یک لبخند از ته دلت بگی خدایا شکرت ... 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔴 سلطان پا برهنه 🔸 سلطان سلیمان که از سلاطین عثمانی بوده است، روزی قصد زیارت مرقد مطهر حضرت امیرالمؤمنین امام علی‌ علیه السلام را در نجف کرد. نزدیکی حرم از اسب پایین آمد تا به‌احترام حضرت امیر تا حرم پیاده رود. یک قاضی از همراهان او که از دیدن این صحنه به شگفت آمده بود بر سلطان خرده گرفت که شما شأن خود را با این عمل پایین آوردید. سلطان در پاسخ گفت: ‌احترام حضرت امیر‌المؤمنین‌ بر من واجب است. قاضی قانع نشد و اصرار کرد تا به‌ قرآن تفأل زده شود. سلطان نیز چنین کرد این آیه در اول صفحه ظاهر شد:‌«فاخلع نعلیک إنک بالواد المقدس طوی؛ کفشهای خود را درآور چرا که در مکان مقدسی هستی». (طه/۱۲) سلطان سلیمان به قاضی گفت فضولی تو باعث شد که من علاوه بر پیاده رفتن کفشهایم را هم از پا در آورده و پابرهنه به سوی حرم مولا بروم، دیگر ساکت شو و هیچ مگو... 📚 گنجینه لطایف فخرالدین علی صفی 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ از روی زمین می‌شود بهشت را در آسمان یافت 🔴 بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راه‌های نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم... 🔴 این داستان را «ابن جوزی» نقل می‏کند که: در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام) زندگی می‏کرد تا اینکه بیمار شد و از دنیا رفت. 🔸 همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیه چیزی بیرون آمدم. 🔸 دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده‏ اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیده بودنت بیاور؟ و توجهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم. در راه پیر مردی را در مغازه‏‌ای دیدم که تعدادی در اطرافش جمع‏ بودند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی (زرتشتی) است، با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود، لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم. او خادم خود را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید... پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور... زن سیده می‏‌گوید: همراه این زن زرتشتی به منزل او آمدیم و جایی را در خانه‏‌اش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم. 🔸 در نیمه‏ های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بر بالای سرش بلند شد. 🔸 در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو می‏‌رود و حضرت پیامبر از او روی می‏‌گرداند... عرض می‏‌کند: یا رسول الله من مسلمانم چرا از من اعراض می‏‌کنی و رو بر می‌گردانی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید. حضرت پیامبر فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن سیده علوی گفتی؟ این قصر متعلق مردی است که این زن در خانه او ساکن شده... 🔸 در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود می‏زد و می‏گریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی (زرتشتی) است. شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمی‏‌گذارم او را ببینی. شیخ گفت: می‌‏خواهم این هزار دینار را به او بدهم. گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمی‏‌پذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیده‏‌ای من هم دیده‏‌ام من حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است. سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان‏ شده‏‌ایم. 📚 ارشاد القلوب الی الصواب، ج‏لد ۲، صفحه ۴۴۵ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
بالاترین رهایی آزاد شدن از نظرات دیگران است !🌷 روزی که بتوانی بدون وابستگی و اهمیت دادن به نظرات دیگران از خودت و فردیتت لذت ببری ، آن روز ، روزِ رهاییِ توست ... صبحتون بخیر ❤️ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt