eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهیـــღـد عِشـق
بسم الله ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔶🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ……ڪہ آسمانیت مےڪند.…… 🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱 دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هــــــداء" مےنشینیم...|♥️ 🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ 🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻 🌾 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
✨﷽✨ 🌸ای ڪاش شویم قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد.😔 همچون آنان ڪه مستانہ بہ این 🌾 خندیدنـــد و رفتنــــــد...😅💪 🙃🤚 ✨🌺 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 برگشتم خانه مانده بودم نوارها و کتاب ها را چه کار کنم یاد یکی از همسایه ها افتادم که پسرش پیش عبدالحسین شاگردی می‌کرد با خودم گفتم توکل به خدا میبرمشون همونجا انشالله که قبول میکنه برخلاف انتظارم با روی باز استقبال کردند هر چه بود گرفتند و گفتند ما اینهارا قایم می کنیم خاطرت جمع باشه،هفت هشت روزی گذشت باز هم خبری نشد تو این مدت تک و توکی از آن به اصطلاح شاه دوستا حسابی از اذیتمان کردند و زجر می‌دادند. بعضی وقتها می آمدند و با خاطر جمعی میگفتند:اعدامش کردن و جنازه اش رو هم دیگه نمی‌بینین مگه کسی میتونه با شاه در بیوفته؟؟! بالاخره هم یکی آمد در خانه گفت اوستا عبدالحسین زنده است، باور کردنش مشکل بود با شک پرسیدم: کجاست؟ گفت:, زندان وکیل‌آباد اگه میخوای آزاد بشه یا ۱۰۰ هزار تومان پول ببری یا یک سند خونه. چهره ام گرفته تر شد نه آنقدر پول داشتیم و نه خانه سند داشت. مرد رفت من ماندم و هزار جور فکر و خیال خدا خدا می کردم راهی پیدا شود، با خودم می گفتم پیش کی برم که اینقدر پول به من بده یا سند خونه رو هرکه انگشت می‌گذاشتم آخرش فکرم می‌خورد به بن بست. ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
<🖤🏴> 🥀 پدری‌ دࢪ دم‌ مرگ است وبه بالین پسࢪش🖤 پسری اشک فشان است به حال پدࢪش💔 پدرے جام شهادت به لبش بوسہ زده🖤 پسرے سوخته از داغ مصیبتــ جگࢪش💔 (‌؏)💜✋🏻 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
خوشتیپ آسمانی
<🖤🏴> #تسلیت_امام_زمانم 🥀 پدری‌ دࢪ دم‌ مرگ است وبه بالین پسࢪش🖤 پسری اشک فشان است به حال پدࢪش💔 پدرے
🍁چهـارسـالہ‌بودڪه"تبعیـد"شد وبیست‌وهشت‌سالہ‌که"شهیـد"🕊 عمـرامامتـش فقط‌شش‌سال‌بود😞 💫تـمـام‌آمـاروارقـام ، حـاکےازغـربـت‌اسـت...🍃(: 🥀 🖐🏻 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🎞 |دوسٺ‌شہید| «قبل از اعزام توے آموزشی بودیم. گردان ادوات،کلاس ضد زره. تفنگ106میلی مترے. از هوش بابڪ خوشم اومده بود. گیرایے اش قوے بود. بقیہ خیلے امیدی بهشون نبود. قرار شد من یہ سیبل هم محورے(براے تنظیم سلاح)با ڪامپوتر طراحے ڪنم و بعد ببرم براے چاپ. چون ممکن بود تو سوریہ پیدا نکنیم. من مختصات سیبل رو روے یڪ ڪاغذ یادداشت کردم و گفتم امروز میرم خونہ با فتوشاپ طراحیش می کنم. اون روز تو ڪلاس عملے دیدم بابڪ یہ ڪاغذ ڪالڪ (ڪاغذ شفاف) گذاشته رو سیبل رو دیوار و از روش با خودڪار یڪے ڪشیده. یہ لحظہ احساس پوچے ڪردم. از حرڪت هوشمندانہ اش خیلی خوشم اومد» ♥️ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
2_دلتنگم آه ای سامرا.mp3
6.47M
🎙 دل تنگم آه ای سامرا... 🏴 حاج‌ میثم‌ مطیعی ویژه‌ شهادت امام‌ حسن عسکری علیه السلام ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
ღـیدانه ✨🕊 حاج همت فرمودن ڪه🌱👇 بعضیا فڪر می‌ڪنند اگر ظاهرشون رو👱‍♂ شبیه ڪنند ڪار تمومه😄 نه❌ باید مثلِ شهدا زندگے ڪرد..:)💫 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
•••[♥]••• چہ اهمیت دارد روزگار چقدر تلخ است؟! وقتی رویاے با تـــ♡ـــو بودن شیرین تر از شهدست . . . []•°|🎈 •♥️• ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸باید خودمان را بسازیم👌 🌷 انتشار نخستین بار سخنان در جمع رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله در ایام دفاع مقدس🍁 🥀 ❤️ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
💠روی لینک کلیک بفرمایید تا به زیارت حرم امام حسن عسکری مشرف شوید التماس دعا✨ http://dl.generatrix3d.com/samera/ 👆🏻🌱
🕊 ° بعضیا ميگن: ‌بابا دلت پاک باشه!😄 ° جواب از قرآن ؛👇 اون کسی که تو رو خلق کرده، اگر دل پاک براش کافی بود🙂 فقط میگفت " آمنوا "✋🏻 در حالیکه گفته :👇 « آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات »👌 یعنی هم پاک باشه ،👏 هم کارت درست باشه ...😍 🍂° اگرتخمه کدو رو بشکنی و مغزش رو بکاری سبز نمیشه.😉 🌾پوستش رو هم بکاری سبز نمیشه. مغز و پوست باید باشه.😊 ♡هم دل ؛ هم عمل⁉️ 🦋 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
🥀دلتنگم... و دیدار ☘ درمان من است...😍 بی درنگ رخت زمانه💚 زِندان من است😞🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
💫🌈🌸💫 🌏 دنیا را بردی همراهت به نابودی💔 دنیا غم شد🥀 مگر چند نفر بودی🤔🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
‍ 🏳 پندنامه . . .👌 بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر می‌کنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه می‌پرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد. 🌷شهید دکتر مصطفی چمران 🌷 🌺☘🌺☘🌺☘🌺 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
~🕊 . 🌸 رفیق که می گویند همین ها هستند🍁 رفقاتشان از زمین شروع می شود🌏🌾 و تا بهشت ادامه دارد ...💫🌙 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🌸🌸🌟 : چرا وقتی یک کسی مثل مالک شهید میشود امیرالمومنین(علیه السلام) اینقدر متاثر میشوند...💔 🌱 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
😁 شب جمعه بود... بچه ها جمع شده بودن تو سنگر برای دعای کمیل🍃 چراغارو خاموش کردند مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه میکرد و اشک میریخت:) 💔 یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما عطر بزن...ثواب داره _آخه الان وقتشه؟😐 بزن اخوی...بو بد میدی🤢...امام زمان نمیاد تو مجلسموناا☹️ بزن به صورتت کلی هم ثواب داره😇 بعد دعا که چراغارو روشن کردند💡 صورت همه سیاه بود😶 تو عطر جوهر ریخته بود...😂 بچه هام یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند👊🤕 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 تازه اگر کسی هم راضی می‌شد به این کار مشکل بود بیاید زندان تله بودن، گیر افتادن و هزار فکر دیگر نمی گذاشت. تو این مخمصه یک لحظه در زدند چادرم را سرم کردم و رفتم دم در مرد غریبه بود خودش را کشاندکنار دستاچه گفت : سلام, جوابش را دادم، گفت: ببخشید خانم، من غیاثی هستم اوستا حسین تو خونه ما کار می‌کردند. نفس راحتی کشیدم ادامه داد:میخواستم ببینم برای چی این چند روزه نیامدن سرکار؟, بغض گلویم را گرفت از روی ناراحتی می‌خواست گریه ام بگیرد جریان را دست و پا شکسته برایش تعریف کردم ،گفت: شما ناراحت نباشین خونه من سند داره خودم امروز میرم به امید خدا آزادش می کنم. خداحافظی کرد. از خوشحالی زیاد کم مانده بود سکته کنم دعا می‌کردم هرچه زودتر صحیح و سالم برگردد نزدیک ظهر بود سر و صدای تو کوچه بلند شد دختر کوچکم را بغل کردم و سریع رفتم بیرون بقال سرکوچه یک جعبه شیرینی دستش گرفته بود با خنده و خوشحالی داشت بین مردم تقسیم می‌کرد رفتم جلو لابلای جمعیت چشمم افتادبه عبدالحسین در جا خشکم زد چند لحظه مات و مبهوت مانده بودم این همان عبدالحسین چند روز پیشه؟؟!! قیافش خیلی مسن تر از قبل نشان می‌داد صورتش شکسته شده بود دهانش انگار کوچکتر شده بود همسایه‌ها هم پشت سر هم صلوات می‌فرستادند و خوشحالی می‌کردند ولی او گرفته بود و لام تا کام حرف نمی‌زد از بین مردم آهسته آهسته آمد و یک راست رفت خانه پشت سرش رفتم تو گفت:در را ببند در را بستم آمدم روبرویش ایستادم به اندازه چند سال پیر شده‌ بود دهانش را باز کرد که حرف بزند دیدم دندانهایش نیس،گفت:چیه خوشحال شدین که شیرینی میدین،اهی از ته دل کشید و گفت ای کاش شهید می شدم. ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ……ڪہ آسمانیت مےڪند.…… 🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱 دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هــــــداء" مےنشینیم...|♥️ 🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ 🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻 🌾 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
...🕊 🌸 زندگی کردن با راه و روش شما معنا پیدا میکند...❣ 🌼 وقتی زندگی خود را به شهدا گره بزنی...👌 🌿گویی در آغوش امن خدا زندگی میکنی...😍💫 ✋🏻💔 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشتیپ آسمانی
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
‌🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋 🍃🌸 آن روزتا شب هر چه می پرسیدم: چه بلایی سرت آوردن ؟،چیزی نگفت، حالش که بهتر شد شب باز رفقای طلبش آمدن آن طرف پرده باهم نشستند به صحبت،لا به لای حرف‌هایش اسم سروانی را برد و گفت:اسلحه رو پشت گردنم گذاشت دست و پام بسته بودن. یکیشون اومد جلوم سیلی میزد و میگفت: پدرسوخته بگو اونایی که باهات بودن کجا هستند؟؟ می‌گفتم:کسی با من نبوده،همان سروان،گفت: نگاه کن پدر سوخته این همه کتک میخوره رنگش عوض نمیشه آخرشم کفرش در اومد و شروع کرد به زدن یعنی می‌زدبه قصد این که دندونام را بشکنه. عبدالحسین می‌خندید و از وحشی‌گری ساواک حرف میزد من آرام گریه می کردم تمام دندان‌هایش را شکسته بودند. روحیه اش قوی تر شده بود مصمم تر از قبل میخواست مبارزه ادامه بدهد،تضاهرات شده بود عبدالحسین هم تظاهرات بود،شب شد و باز هم خبری از او نشد دیگر زیاد حرص و جوش نداشتم حتی زندان رفتنش برام طبیعی شده بود،همان طلبه ها آمدند و گفتند در خانه سیمان دارید، جاشو نشان دادم یک کیسه سیمان آوردن اعلامیه ها جدید امام گذاشتن زیر پله ها رویش را هم با دقت سیمان کردند کارشان تمام شد به من گفتند نوارها و این چند تا کتاب هم با شما ببرین پیش همون همسایه ای که دفعه قبل برده بودین صبح همه رو ریختم توی ساک و رفتم دم خانه شان، گفتم آقای برونسی را دوباره گرفتن،جور خاصی گفت: خوب؟، می خوام دوباره نوار اینجا قایم کنید.گفت: حاج خانوم من نمیتونم شوهرم نیست.زیاد معطل نکردم خداحافظی کردم و برگشتم خانه مانده بودم چه کارکنم! ... ⛔️ 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 @khoshtipasemani 🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃