#خاطــره🎞
|دوسٺشہید|
[روی خاکریز نشسته بود.
اونروز هوا خیلی گرم بود و من با لباس شخصی رفته بودم و همش غر میزدم که چرا لباس نمیدن.
بابڪ کنارم بود؛ بهش گفتم :این چیه پوشیدی؟اینو از کجا آوردی؟!!!
لباس خیلی براش تنگ بود و کمی کهنه
گفت:"این لباس رو از زمان خدمت #سربازی دارم!"
بهش گفتم این تنگه!
گفت:"آره ولی مهم نیست تو خبر نداری اعزام کی شروع میشه؟"
+با خودم میگم من به چی فکر میکردم و بابک به چی...]
#شهیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#خاطــره🎞
|دوسٺشہید|
[روی خاکریز نشسته بود.
اونروز هوا خیلی گرم بود و من با لباس شخصی رفته بودم و همش غر میزدم که چرا لباس نمیدن.
بابڪ کنارم بود؛ بهش گفتم :این چیه پوشیدی؟اینو از کجا آوردی؟!!!
لباس خیلی براش تنگ بود و کمی کهنه
گفت:"این لباس رو از زمان خدمت #سربازی دارم!"
بهش گفتم این تنگه!
گفت:"آره ولی مهم نیست تو خبر نداری اعزام کی شروع میشه؟"
+با خودم میگم من به چی فکر میکردم و بابک به چی...]
#شهیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄