💙#قسمتیازدهم🌷
💙#شهید_لاکچری🌷
💫#تقدیمنگاهتون😍
💫#بهقلمامینربیعی✍
/داوطلبانه/
بابک:آقای جمشیدی جانشین لشکرنیستن؟
فرمانده:رفته مشهد دوره.
بابک:حاجی در جریان درخواست من هستید؟
فرمانده:در جریانم بابک جان.
بابک:من میخوام خدمتم خارج از مرزها تو سوریه و خط مقدم باشه.
فرمانده:صبرداشته باش بابک جان.
بابک:تاکی حاجی؟؟؟
فرمانده:درخواستت داره بررسی می شه.
بابک:حاجی چهار ماه بیشتر از خدمتم نمونده...😓
فرمانده:دست من که نیست درخواستت باید بره اطلاعات بعدش بره حفاظت.
بابک:بعدش چی می شه؟
فرمانده:بعدباید با گردان عدوات لشکرقدس گیلان هماهنگ بشه...بایدببینیم چندتا نیرو بعنوان دیده بان ونیروهای اطلاعات ونیروهای عملیاتی نیاز دارن.
بابک:الان من شیش ماه ثبت نام کردم.🤦♂
فرمانده:هنوز خیلی ها جلوتر از تو،تو نوبتن برادر من.
فرمانده:بابک جان من روحیه تو رو می شناسم.همیشه دوست داری مثل یک رزمنده واقعی تو خط مقدم باشی.
بابک:چرا....
فرمانده:دوبار هم شمال غرب برای درگیری با پژاک اعزام شدی.
بابک:درسته حاجی
فرمانده:پس توکل به خدا کن این درخواستت هم ان شاءالله موافقت می شه.پس صبرداشته باش بهت قول میدم به خواسته دلت برسی😊
بابک:آخه خبرهای خوبی از سوریه به گوش نمی رسه😥.هر روز داعش داره پیشروی می کنه،همه شهرهای سوریه داره یکی یکی سقوط می کنه😨