خوشتیپ آسمانی
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋
🍃🌸
#خاڪهاےنرمـکوشڪ
#پارتهفتادودو
|عمل و عملیات|
﴿همسر شهید﴾
بعد عملیات آمده بود مرخصی روی بازویش رد یک تیر بود که درش آورده بودند و کم کم میرفت که خوب شود.
جای تعجب داشت اگر توی عملیات مجروح شده بود تا بخواهند عملش کنند خیلی طول میکشید. کنجکاوی ام بیشتر شد با اصرار من شروع کرد به گفتن ماجرا:
تیر خورد به بازوم بردنم یزد،توی یکی از بیمارستان ها بستری شدم.چیزی به شروع عملیات نمانده بود دیر میشد باید هرچه زودتر از آن جا خلاص شوم.دکتر آمد معاینه کرد و گفت:باید از بازوت عکس بگیرن.
عکس که گرفتن معلوم شد که گلوله بین گوشت و استخوان گیر کرده.تو فکر این چیزا نبودم فقط میگفتم:من باید برم خیلی زود.
دکتر گفت:شما باید عمل شین خیلی هم زود. گلوله توی دستت گیر کرده کجا میخوای بری؟
به پرستار هم سفارش کرد و گفت:مواظب ایشون باشید،باید آماده بشه برای عمل.
این طوری باید قید عملیات را میزدم.فکر اهل بیت افتادم و فکر توسل. حال یک پرونده را داشتم که توی قفس انداخته باشندش.
حسابی ناراحت و دلشکسته بودم شروع کردم به ذکر و دعا توی حال گریه و زاری خوابم برد.توی حالت خواب و بیداری جمال ملکوتی حضرت ابوالفضل را زیارت کردم.خیلی واضح دیدم که دست بردند طرف بازوم حس کردم چیزی را بیرون آوردند بعد گفتند:بلند شو دستت خوب شده.
گفتم:پدر و مادرم فدایتان،من دستم مجروح شده تیر داره دکتر گفته باید عمل بشم.
فرمودند:نع، تو خوب شدی.
حضرت که تشریف بردند از جا پریدم و به خودم اومدم.دست گذاشتم روی بازوم درد نمیکرد!
سریع از تخت پریدم پایین رفتم لباس هایم را بگیرم،ندادند و گفتند: کجا؟شما باید عمل شی.
گفتم:من باید منطقه لازم نیست عمل بشم.
هرچه گفتم مسئولیتش با خودم قبول نکردند و آخر جریان را گفتم
دکتر گفت:تا از بازوت عکس نگیرم نمیذارم بری. فرستادم برای عکس
نتیجه همان بود که انتظارش را داشتم توی عکسی که از بازوم گرفته بودند خبری از گلوله نبود.
#ادامهدارد...
#کپیممنوع⛔️
🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
@khoshtipasemani
🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃