eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
"خاطرا‌ت‌طنزجبهه"🙃 یڪبار سعید خیلی از بچه‌ها کار کشید... دسته بود شب برایش جشن پتو گرفتند... حسابی کتکش زدند من هم که دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا شاید کمی کمتر کتک بخورد..!😕 سعید هم نامردی نڪرد، به تلافی آن جشن پتو ، نیم‌ساعت قبل از وقت صبح، گفت... همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄 بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه بچه‌ ها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت: اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔 گفتند : ما خواندیم..!✋🏻 گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳 گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! سعید هم گفت من برایِ شب اذان گفتم نه نماز صبح ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
📖 🍄🌵 عـارفـانہ 🌵🍄 "زندگے نامہ و خاطراټ شہید عارف احمدعݪـۍ نیرے .."
قصہ از همون جایی شروع شد که؛ رفیق شدیم تو روضه‌ات ...✨ سربنــد رو سر همدیگہ بستیمو شدیم عبد زینب‌♥️ | ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
خوشتیپ آسمانی
سهم ما در وسط🌎 معرڪه عشق چه بود!؟🙃 غم و دلتنگے و حسرت💔 همه یکجا با هم🌙 💙 😌🌿
🌹✨ از شخصـے پرسیدند: تا بهشت چقدر راه است؟!😋💕 گفت : یڪ قــــــدم👣 گفتند : چطور ؟!🙄 گفت : مثل شهیدان یڪ پایتان را ڪہ روے نفس‌شیطانـے بگذارید پاے دیگرتان در بهشت است😍 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
جمعه ها🍃 بی هوا چه درگیر می شوم در تو و دوست داشتنت❤️ جمعه ها آرام و قرار ندارم از این حجم دلتنگی 🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
مهدے جان❣ ‌با هر گنـاه فاصـــــ🚶🏻‍♂ـــــــله می گیرم از شما کم کم وجب وجب... دو سه فرسنگ می شود 🌸🥀📿✨
🔶شهید حاج ستار ابراهیمی🔶 🌷سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر فرزند مرادعلی متولد سال 1335 در روستای قایش از توابع شهرستان رزن استان همدان بود🌷 ☘ستار اولین فرزند خانواده بود که در هفت سالگی به دلیل نبودن مدرسه در روستا به مکتبخانه📚 رفت تا قرآن را فرا گیرد.☘ 🔺به گفته پدرش اوازهمان ابتدا با بچههای دیگر تفاوت داشت و حرفهای عجیبی میزد که به سن او نمیخورد. او میگفت: پدر نان🥖حلال به ما بده بخوریم چون این لقمهها خون میشود و خون ناپاک باعث میشود که آدم بد تربیت شود.🔻 ✨پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید ابراهیمی در کمیته انقلاب اسلامی مشغول به خدمت شدوپس ازتشکیل سپاه به عضویت سپاه پاسداران درآمد و از طرف سپاه ماموریت داشت تا در دادگاه انقلاب همدان مشغول خدمت شود و با گروهکهای منافقین مبارزه⚔ کند.✨ 🌈در سال 1360 هنگامی که چند منافق را دستگیر و به دادگاه منتقل میکردند در میان راه یکی از منافقها که دختر بوده👩🏻 و وی نتوانسته بود او را بازرسی بدنی کند نارنجکی💣 را به کف ماشین میاندازد که بر اثر آن احمد مسگریان به شهادت رسید و ستار ابراهیمی یکی از کلیه های خود را از دست داد و به بیمارستان اکباتان انتقال داده شد. راز از دست دادن کلیه بین خود او و آقای رهبر از دوستان صمیمیاش باقی ماند و در سالهای اخیر، خانواده اش مطلع شدند که حاج ستار یک کلیه نداشت.🌈 🌺او در جبهه با علی چیتسازیان، ناصر قاسمی، عباس فرجی، شهبازی، گنجی، حمید رهبر و عباس زمانی دوست بود. ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
⭐️ستار ابراهیمی در مدت حضور پرثمرش در جبهه در اکثر عملیاتها شجاعانه شرکت داشت که از جمله آنها میتوان به عملیاتهای 11 شهریور، ثارالله، فتحالمبین، بیت المقدس، والفجر مقدماتی، والفجر 5، والفجر 2، میمک، جزیره مجنون، خیبر، والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 اشاره کرد.⭐️ در طی این عملیاتها حدود 6 بار مجروح شد و سه بار در محاصره سخت مزدوران بعثی افتاد که با تدبیر و شجاعت توانست نجات پیدا کند. در یکی از محاصرهها 72 ساعت بدون آب 🚰و غذا 🥣و با سه خرما در داخل کشتی🛥 سوخته درون آب بود که وصف این خاطره در کتاب «دهلیز انتظار» نوشته سردار حمید حسام آمده است. 🌸در سال 1361 کادر ثابت فاتح انصارالحسین شد و در واحدهای مختلف از جمله آمار تیپ، اعزام نیرو، دفتر ستاد طرح عملیات و معاون گردان و فرمانده گردان مشغول خدمت شد🌸. خانه شخصی🏠 تهیّه کرده بود که خیالش از بابت همسر 🧕و بچه هایش👦🏻 آسوده بود. او همسرش را با تمام عشق💞 به عنوان پشتوانهای برای خودش انتخاب کرده بود تا همراه با او به سر منزل غایی برسد. حاج ستار ابراهیمی هژیر👨🏻، فرمانده گردان 155 لشکر انصارالحسین (ع) در کربلای 5 منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ 12 اسفند 65 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.🍃 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 وقتش رسیده بود که قراری با حسن داشتم عمل کنم سفر به مشهد مقدس. یک هفته مانده به سال نو رفتیم سیرجان و از آنجا با یک بنز خاور عبوری به طرف شیراز حرکت کردیم. راننده ، که در واقع برای رفع تنهایی ما را سوار کرده بود ، در ارتفاعات میان نی ریز و استهبان ، وقتی متوجه اشتیاقم برای دیدن دریاچه نمک شد ، که از آن بلندای کوه منظره ای بدیع داشت ، گوشه ای ایستاد تا من و حسن پیاده شویم و عکسی به یادگار بگیریم . گرفتیم. به شیراز که رسیدیم ، مثل هر نو رسیده ای در آن شهر ، رفتیم زیارت شاه چراغ . بعد مسافرخانه ای پیدا کردیم و بار و بندیل را گذاشتیم و رفتیم برای گشت و گزار. دو روز در شیراز ماندیم . حافظیه و آرامگاه سعدی همان بود که در کتاب های درسی دیده بودم . ازشیراز عکس دیگری هم در یکی از کتاب های درسی قدیم بود . عکس ساعتی بود که در یکی از میدان های شهر باگل درست شده بود . ساعت گل . کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 آن میدان را هر چه جست و جو کردم ندیدم . از شیراز به تهران رفتیم و از آنجا به مشهد . نزدیک حرم ، با دو پیر مرد شمالی 60_70 ساله ، اتاقی در گوشه خانه ای بزرگ ، که حوض آبی میان درختان حیاطش بود ، گرفتیم . با پیر مرد ها عکس یادگاری انداختیم . آنها هم انگار مثل من و حسن قرار گذاشته بودند دو نفری و بدون خانواده به پابوس امام رضا (ع) بروند . لحظه تحویل سال هزار و سیصد و شست و یک بالای قبر شهدا ، در بهشت رضا ایستاده بودیم .بعد برگشتیم به حرم . چند روز در مشهد ماندیم . بلیط برگشتمون را از مسیر طبس گرفتیم . در بیابان های خشک جادهٔ کویری به فکر مدرسه بودم از همان فکرهایی که در ساعات آخر یک تعطیلی طولانی یک دفعه بچه مدرسه ای ها زل تکان می دهد ولذت ما بقیه تعطیلات را از آنها می گاپد . راستی ، چطور باید عقب افتادگی دو سه ماه ام را جبران میکردم جبر و مثلثات و هندسه را پیش چه کسی باید یاد می گرفتم ؟ این فکر ها کلافه ام میکرد . کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄