eitaa logo
کانون جوانان بسیج شاهرود
1.7هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
28 فایل
این کانال جهت انعکاس اخبار،اطلاع رسانی ها و برنامه های فرهنگی کانون جوانان بسیج راه اندازی گردیده است. همراه گرامی جهت ارسال نظرات خود به آی دی زیر مراجعه نمایید: ارتباط با ادمین @Kjb_shahrood
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷پند لقمان 🔸لقمان حكیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتی، بر من بخوان. آنگاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور. 🔸 شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. 🔸 روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. 🔸روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد. 🔸روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست كه كاغذها بیاورد و نوشته‏‌ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‌‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفته‏‌اند، چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری. 🔷🔸🔸🔹🔸🔸🔹 💡با ما همراه باشید در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/joinchat/850984972Caea25c79d4
🔷بزرگمهر و انوشیروان 🔸بزرگمهر وزیر دانای انوشیروان هرروز صبح زود خدمت انوشیروان می‌رفت و پس از ادای احترام رو در روی انوشیروان می‌گفت: سحر خیز باش تا کامروا گردی. 🔸شبی انوشیروان به سرداران نظامی‌اش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر منتظر بمانند. چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید لباس‌هایش از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند. 🔸صبح روز فردا وقایع طبق خواسته انوشیروان اتفاق افتاد. بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. چون صلاح ندید برهنه به درگاه انوشیروان برود، به خانه بازگشت و دوباره لباس پوشید. آن روز دیرتر به خدمت پادشاه رسید. پادشاه خندید و گفت: مگر هر روز نمی‌گفتی سحر خیز باش تا کامروا باشی؟ 🔸بزرگمهر گفت: دزدان امروز کامروا شدند، زیرا آنها زودتر از من بیدار شده بودند. اگر من زودتر از آنها بیدار می‌شدم و به درگاه پادشاه می‌آمدم، من کامرواتر بودم. 🔷🔸🔸🔹🔸🔸🔹 💡با ما همراه باشید در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/joinchat/850984972Caea25c79d4
🔷ابلیس و فرعون 🔸روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و تناول می‌کرد. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ 🔸فرعون گفت: نه. 🔸ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. 🔸ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی؟ 🔷🔸🔸🔹🔸🔸🔹 💡با ما همراه باشید در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/joinchat/850984972Caea25c79d4